ماجرای مُهر تاییدی که شهید همدانی بر انتشار کتاب «خداحافظ سردار» زد

همسر شهید حاج حسین همدانی در مراسم یادبود این شهید بزرگوار از ماجرای مُهر تاییدی که شهید همدانی بر انتشار کتاب «خداحافظ سردار» زد، سخن گفت.
کد خبر: ۲۸۳۱۰۰
تاریخ انتشار: ۲۱ اسفند ۱۳۹۶ - ۱۰:۴۶ - 12March 2018

ماجرای مُهر تاییدی که شهید همدانی بر انتشار کتاب «خداحافظ سردار» زدبه گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، مراسم یادبود شهید حاج حسین همدانی و تجلیل از راوی و نویسنده کتاب «خداحافظ سالار» در تالار اندیشه حوزه هنری برگزار شد.

سردار پاسدار مظاهر مجیدی فرمانده سپاه انصارالحسین همدان در این مراسم اظهار داشت: روزهای قبل از اعزام حاج حسین همدانی به سوریه در تماسی که با او داشتم متوجه شدم در حرم علی‌بن‌موسی‌الرضا(ع) است. همان لحظه انگار آب سرد روی سرم ریختند و به نظرم رسید رفته است تا حاجت بگیرد.

وی در ادامه عنوان کرد: وجه تمایز شهید همدانی با دیگر شهدا مسئله رزم و جنگ نبود، بلکه برداشت من این است که معیارهای دیگری او را تبدیل به شهید همدانی کرده است. مردمی بودن اولین مشخصه این شهید بود، او هیچگاه خودش را از مردم جدا نکرد. در مراسم تشییع او آنطور که رهبر انقلاب فرمودند «همه آمدند»، همرزمان او نبودند بلکه مردم کوچه و خیابان به استقبال پیکر او آمدند و این در حالی است که آنها رزم او را ندیده بودند. اگر کسی اولین برخورد او را می‌دید تصور می‌کرد که سال‌ها است با او آشنا است.

فرمانده سپاه انصارالحسین همدان به خصوصیت دشمن شناسی سردار همدانی اشاره کرد و گفت: دشمن‌شناسی دومین خصوصیت او بود. از سال‌های پیش از انقلاب این مسئله در او وجود داشت. او ذره‌ای از مسیر انقلاب منحرف نشد. وقتی فته 88 پیش آمد او جلودار بود و تحمل آن شرایط برایش سخت بود و می‌گفت «8 ماه درگیری در تهران از 8 سال دفاع مقدس سخت‌تر بود» او حتی بر این باور بود که دفاع از سوریه دفاع از خرمشهر است.

سردار مجیدی تصریح کرد: دارابودن نگاه فرهنگی یکی دیگر از ویژگی‌های این شهید بزرگوار است. او از سال‌های دور این نگاه را دارا بود. او وقتی به سوریه رفت و آمد کرد، به این نتیجه رسید که باید کتاب‌های دفاع مقدس را به عربی ترجمه و در سوریه توزیع کرد.

میثم نیلی مدیر عامل مجمع ناشران انقلاب اسلامی در این مراسم با اشاره به تجلیل از خانواده شهدا گفت: تجلیل از خانواده شهدا کار آسانی است، چون حقی که شهدا به گردن ما دارند بزرگ است و چنین تجلیل‌ها کار بزرگی نیست.

وی در ادامه به چرایی نیاز به تجلیل از خانواده شهدا اشاره کرد و خاطره‌ای از دیدار با خانواده شهید محمدحسین حدادیان بیان کرد و گفت: در دیدار با خانواده شهید حدادیان پدر و مادرش اثبات می‌کردند که از این اتفاق یعنی شهادت پسرشان خوشحال هستند. چرا که نشان‌دهنده امتداد راه شهدا است و همسران و مادران شهدا امتداد دهنده این راه هستند و این خون‌ها در انقلاب امتداد دارد و ظلم وابسته به استکبار را عیان می‌کند.

نیلی در پایان سخنانش گفت: امروز در محضر همسر صبور شهید همدانی هستیم و ترویج کتاب خاطرات این همسر شهید کار بزرگی است. امیدواریم که این کتاب تبدیل به کتابی اثرگذار و پرخواننده شود.

همچنین سعید بادامی از همرزمان شهید همدانی، در این مراسم گفت: سال 60 تا 62 راننده شهید همدانی بود ولی توفیق همراهی در خط مقدم را با او نداشتم ولی تا جایی که می‌شد از محضر او بهره بردم. شرایط جنگ ایجاب نمی‌کرد که حاج‌آقا احساسات خود را ابراز کند ولی هر قدر شرایط سخت‌تر می‌شد چهره‌اش برافروخته می‌شد ولی ذره‌ای ترس و دودلی در او دیده نمی‌شد.

وی افزود: تا جایی که زخمی‌ها و شهدا را خودش جابه‌جا می‌کرد ولی فردای عملیات از من می‌خواست برایش بخوانم، و من زمزمه می‌کردم و ایشان اشک می‌ریخت و این برایم عجیب بود که حاج‌آقایی که تا دیروز آنطور رشادت نشان می‌داد اینطور گریه می‌کند.

دوست‌پرست یکی دیگر از همرزمان و همراهان شهید همدانی گفت: آخرین روزهای زندگی شهید همدانی خیلی به همدان تردد می‌کرد و با او بسیار در ارتباط بودم. او در آن روزها به دو موضوع بسیار توجه داشت. یکی توجه به مسئله عاشورا و اهل‌بیت(ع) بود که در ماه‌های آخر متفاوت از سال‌های قبل بود و عزاداری او تفاوت داشت، آن‌قدر که لباس در می‌آورد و میان‌داری می‌کرد و در یکی از مجالس به همین هم راضی نشد و خودش میکروفون گرفت و روضه خواند.

وی افزود: بسیار زلال و شفاف شده بود. دیگر اینکه او به خانواده شهدا و رزمندگان بسیار توجه داشت و پیگیر کارهای آنها بود، او حتی برای بسیجیان مستضعف هم فکر می‌کرد و برای گره‌گشایی از آنها فکر می‌کرد. به طور کلی مستضعفین بسیار برایش اهمیت داشت.

پروانه چراغ نوروزی همسر شهید همدانی (راوی کتاب «خداحافظ سالار») در پایان این مراسم ضمن تشکر از برگزارکنندگان آن گفت: روزی که روزنوشت‌های خود را در سوریه می‌نوشتم فکر نمی‌کردم روزی تبدیل به کتاب شود، در یکی از مراسم‌هایی که برای حاج‌آقا برگزار شده بود، همسر آقای حمید حسام آمد و گفتند خاطرات خود را بدهید آقای حسام بنویسند. خاطرم آمد که حاج‌آقا از آقای حسام با عنوان نویسنده خوش‌ذوق یاد کرده بودند و با خود گفتم چه کسی بهتر از ایشان برای نگارش این خاطرات.

وی در پایان خاطرنشان کرد: طی 9 الی 10 ماه کتاب تمام شد و آقای حسام نسخه‌ای از آن برایم ارسال کرد و خودم و بچه‌ها آن را خواندیم. ولی چون خاطرات سوریه در آن بود تصمیم گرفتیم چاپ آن را به تعویق اندازیم ولی شب خوابی دیدم که ما در سوریه هستیم و منتظریم که پیکر حاج‌آقا را بیاورند. وقتی تابوت وارد شد پشت سر تابوت و پیش از همه آقای حسام حرکت می‌کنند. صبح وقتی خواب را برای بچه‌ها تعریف کردم به این نتیجه رسیدم که حاج‌آقا مُهر تایید روی این کتاب زده و در انتشار آن نباید تردید کرد. امیدوارم این کتاب برای نسل آینده اثرگذار باشد.

گفتنی است، در پایان این مراسم از خانواده شهدای مدافع حرم تجلیل به عمل آمد.

انتهای پیام/ 120

 

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار