بخش اول/ همسر شهید امنیت «سعید فنایی» در گفت‌وگو با دفاع‌پرس:

«سعید» فرمانده مبارزه با پژاک بود/ خطبه عقد ما را آیت‌الله بهجت قرائت کردند

همسر شهید فنایی با بیان اینکه سعید اعتقاد داشت «معیارم برای ازدواج همسری است که معراج بَرَم باشد.» گفت: ۲ سال در شرایط بسیار سخت برای ماموریت به «ارومیه» رفتیم، آن روز‌ها «ریگی» در سیستان و بلوچستان جنایت می‌کرد و «پژاک» هم شمال غرب را تهدید می‌کرد. سعید فرمانده مبارزه با پژاک بود.
کد خبر: ۳۳۹۵۰۹
تاریخ انتشار: ۱۷ فروردين ۱۳۹۸ - ۱۱:۲۵ - 06April 2019

گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: شاید جمله «امنیت اتفاقی نیست» را بار‌ها و بار‌ها شنیده باشیم. اما در حقیقت چند مرتبه به معنای این جمله فکر کرده‌ایم؟ به اینکه چه طور می‌شود که جوانی با وجود تمام وابستگی‌ها به اعضای خانواده خود، آن‌ها را به خدا سپرده و داوطلبانه راهی مبارزه با گروهک‌های تروریستی می‌شود؟

شهید «سعید فنایی» از جمله این جوانان است. شهیدی که به گفته خود سخت‌ترین بخش زندگی برای او دل بریدن از دو دختر خردسالش بوده است. وی در وصیت نامه خود نوشته است، «همیشه در ذهنم این سوال بود که چرا جهاد از همه اعمال افضل‌تر و گرامی‌تر است. از بزرگی شنیدم؛ چون انسان بزرگ‌ترین دل‌بستگی‌ها و وابستگی‌های خود را داوطلبانه کنار می‌گذارد تا این‌که دیگران بتوانند با وابستگی‌ها و دل‌بستگی‌های خود زندگی کنند. این است که ارزش است.» و چه زیبا سعید ارزش آفرین شد. این جوان اصفهانی در نخستین روز اسفندماه ۱۳۹۱ در ارتفاعات شمال غرب در درگیری با گروهک تروریستی پژاک به آرزوی خود رسید و طبق وصیت نامه‌اش در گلزار شهدای زادگاهش آرام گرفت.

در ادامه بخش اول گفت‌وگوی خبرنگار دفاع‌پرس با «فاطمه محمدی» همسر شهید امنیت «سعید فنایی» را می‌خوانید.

دفاع‌پرس: در ابتدا کمی از شهید بگویید؟

شهید سعید فنایی متولد یک مهر ۱۳۵۸ در مبارکه اصفهان بود. جوانی مودب، بامحبت و شوخ طبع. در یک خانواده مذهبی رشد یافت که پدرش پاسدار بود و از همان ابتدا با فرهنگ ایثار و شهادت آشنایی داشت.

معیار من برای ازدواج همسری است که معراج بَرَم باشد

دفاع‌پرس: از نحوه آشنایی‌تان بگویید؟

پدر من و پدر سعید پاسدار بودند. سال ۱۳۷۴ برای ماموریتی از اصفهان به «سنندج» مهاجرت کردیم. آن‌جا همسایه بودیم. علاوه بر همکاری میان پدرها، دوستی صمیمانه‌ای نیز بین مادران‌مان به وجود آمد. مدتی بعد صحبت‌هایی بین بزرگ‌تر‌ها مبادله شد؛ اما پدرم گفت، «هم سعید هم فاطمه سن‌شان پایین است. اجازه دهید درس‌شان تمام شود.» چندسالی گذشت تا در نهایت سال ۱۳۷۹خطبه عقد ما را آیت‌الله بهجت قرائت کردند و سال بعد زندگی مشترک خود را آغاز کردیم.

دفاع‌پرس: صحبت‌های جلسه خواستگاری را به یاد دارید؟

بله. سعید گفت، «معیار من برای ازدواج همسری است که معراج بَرَم باشد.» از شغل‌شان و سختی‌های آن گفت. ادامه داد، «همسری را می‌خواهند که در تمام لحظات زندگی همراه‌شان باشد.»

دفاع‌پرس: چگونه با توجه به سختی‌هایی که بیان شد، پاسخ مثبت دادید؟

شناخت کاملی از یک‌دیگر و خانواده‌های‌مان داشتیم. بزرگ‌تر‌ها مرتب با هم در تماس بودند. علاوه بر شناخت، چون پدرم پاسدار بود، از کودکی با سختی‌های این شغل آشنا بودم.

دفاع‌پرس: پس حدس می‌زدید روزی به شهادت برسند؟

بله، می‌دانستم. از همان روز‌های ابتدایی زندگی از شهادت می‌گفت. هر کتابی که راجع به شهدا می‌خواند را برایم تعریف می‌کرد. از شهید «محمدابراهیم همت» می‌گفت. همیشه من را آماده می‌کرد.

معیار من برای ازدواج همسری است که معراج بَرَم باشد

دفاع‌پرس: کمی از خاطرات زندگی مشترک خود بگویید؟

سعید همواره در تک تک لحظات زندگی همراه من بود. در انجام امور کمکم می‌کرد. بسیار بامحبت بود و احساسات درونی خود را بروز می‌داد. با توجه به زندگی عاشقانه‌مان فکر می‌کردم، خوشبخت‌ترین زوج عالم هستیم. این دوست داشتن سبب می‌شد تمام سختی‌ها را تحمل کنم. شرایط شغلی سخت و دوری از خانواده هر دختری را اذیت می‌کند؛ اما هیچ‌وقت با سعید مخالفت نکردم. حتی دو سال در شرایط بسیار سخت برای ماموریت به «ارومیه» رفتیم. آن روز‌ها «ریگی» در سیستان و بلوچستان جنایت می‌کرد و «پژاک» هم شمال غرب را تهدید می‌کرد. سعید فرمانده مبارزه با پژاک بود.

دفاع‌پرس: چه طور می‌توانستید با این سختی‌ها کنار بیایید؟

یک روز سعید آمد و گفت، «برای مبارزه با پژاک داوطلبانه راهی ارومیه هستم. شما نیز همراه من می‌آیی؟» گفتم، «شما هرکجا که بروی، همراه‌تان هستم.» انتخاب سختی بود، اما هیچ‌یک از این سختی‌ها مانع همراهی من نشد.

دفاع‌پرس: شیرین‌ترین خاطره زندگی‌تان چیست؟

ولادت فرزند اولم شیرین‌ترین خاطره زندگی‌مان است. همان بدو تولد «بُشری» سعید گفت، «فاطمه، بین تمام بچه‌ها دخترمان را شناختم. بُشری مثل یک هلو سفید و زیباست.» ذوق بسیار سعید و تشبیهی که از فرزندمان داشت، شیرین‌ترین خاطره برای من است.

معیار من برای ازدواج همسری است که معراج بَرَم باشد

دفاع‌پرس: نام فرزندانتان را شما انتخاب کردید یا پدرشان؟

سعید ارادت بسیاری به حضرت آقا داشت. زمانی‌که فهمید فرزندمان دختر است، گفت، «من دوست دارم نام دخترم، هم نام با دختر حضرت آقا باشد. اگر موافق باشی اسمش را بُشری بگذاریم.» توافق کردیم اسامی پیشنهادی را در قرآن گذاشته و نام نهایی را به خواست پروردگار انتخاب کنیم. قرآن را که گشودیم نام بشری آمد. همان نامی که پدرش دوست داشت. نام «طهورا» را نیز پدر انتخاب کرد. یک روز آمد و گفت، «آیه زیبایی از قرآن توجه من را جلب کرده است. آیه ۲۱ سوره انسان. نام فرزندمان را طهورا بگذاریم.» من هم موافقت کردم. بشری متولد ۱۳۸۴ و طهورا متولد ۱۳۸۶ است.

دفاع‌پرس: رابطه شهید با فرزندان‌شان چگونه بود؟

سعید بسیار به بچه‌ها عشق می‌ورزید. حتی در اوج خستگی با آن‌ها بازی می‌کرد. البته همراه محبت کردن، چهارچوب تعیین شده‌ای با آن‌ها داشت. اگر به حرف پدر توجه نمی‌کردند، با آن‌ها قاطعانه برخورد می‌کرد. سعید تمام رفتارهایش عاقلانه بود.

دفاع‌پرس: شهید فنایی به کدام‌یک از اهل بیت (ع) ارادت داشتند؟

به حضرت زهرا (س) و حضرت رقیه (س) ارادت خاصی داشت. اما بیش‌تر از همه به غریب الغربا، امام رضا (ع) ارادت داشت. در وصیت‌نامه خود نیز نوشته است که، «طبق وعده امام رضا (ع)، در قبر و قیامت منتظر ایشان است.»

ادامه دارد...

 

نظر شما
پربیننده ها