یادداشت/ معصومه خوانساری

«طلوع روز چهارم» قصه مادرانی بی‌همتا با روایت‌های شیرین زنانه

رمان «طلوع روز چهارم» قصه مادرانی بی‌همتاست با روایت‌های شیرین زنانه؛ چهار مادر نمونه و مطیع کامل امر پروردگار؛ قصه چهار منتخبِ پاکدامن.
کد خبر: ۳۴۷۰۰۹
تاریخ انتشار: ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۰:۰۵ - 20May 2019

گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس‌ـ معصومه خوانساری؛ رمان «طلوع روز چهارم» با نگاهی مادرانه و در سرزمین حجاز، در کنار کعبه و با روایت فاطمه بنت اسد (س) شروع می‌شود. درد زایمان بر فاطمه عارض شده و طواف‌وار بر گرد کعبه می‌گردد، ناگاه دیوار کعبه شکاف برمی‌دارد و در پس تاریکی، ابتدا دستی از نور دست فاطمه را لمس می‌کند و صحنه باز می‌شود.

چهار بانو غرق در نور، فاطمه را آرام می‌کنند. «یوکابد» مادر موسی و «هاجر» مادر اسماعیل و «مریم» مادر عیسی و «آسیه» مادر منتخب موسی، هرکدام بعد از به دنیا آمدن مولود کعبه قصه‌های ناب خود را تعریف می‌کنند. بیرون کعبه مردم و قوم ابی‌طالب منتظرند تا بعد از هفت روز قفل کعبه را شکسته و از سرّ این کار مطلع شوند. که به خواست خداوند در طلوع روز چهارم ورق بر می‌گردد.

درگیری بین فرزندان ابراهیم و کافران برای به رخ کشیدن قدرت پروردگار و بت‌های سنگی و چوبی در بیرون کعبه تعلیق کم‌رنگی را می‌سازد! طلوع روز چهارم قصه مادرانی بی همتاست با روایت‌هایی شیرین زنانه. چهار مادر نمونه و مطیع کامل امر پروردگار. قصه چهار منتخبِ پاک دامن.

شروع خوب و اطلاعات مفید برای یافتن چیستی اثر از همان ابتدا، همچنین مکان مشخص و زمان معین، هیجان و پرتاب کردن مخاطب به حادثه از ویژگی خوب رمان است. مخاطب گیج و سردرگم نمی‌شود. داستان با دیالوگ و کنش شروع می‌شود. همه‌ی وقایع را به واسطه‌ روایت شخصیت‌های مختلف می‌شنویم و شاهد غلبه صدا بر حرکت هستیم.

قسمت‌های روایت چهار بانو، از روایت داستان شخصیت اصلی جذاب‌تر است. پیشبرد رمان با صدای شخصیت‌هاست. آنچه که مهمتر از اتفاق اصلی داستان است این است که، ببینیم هر شخصیت در مورد اتفاق پیش آمده برای ما چه قصه‌ای تعریف می‌کند.

نویسنده به خوبی از این نوع روایت استفاده کرده است. درج ستاره (*) برای رفت و برگشت‌ها به عالم گذشته به راحتی شکل می‌گیرد که از ایستایی در ذوق‌زننده‌ی اثر کم می‌کند. اگر ستاره‌ها و تغییر زمان روایت‌ها نبود، اثر به هزار و یک شب و تودرتو بودن قصه‌ها پهلو می‌زد.

صدا و زبان نقش بیشتری در اثر ایفا می‌کند تا تعلیق و کنش. صداهای چهاربانو همه چیز را تحت تاثیر قرار می‌دهند و همه عناصر با آنها پیش می‌رود و معنا پیدا می‌کند. نویسنده از چهار صدای غالب در روایت رمان بهره‌ برده است. صداهایی که برای پیشبرد درونمایه به مخاطب کمک می‌کند. صداهای محکمی که از پیش و پس راوی‌ها به گوشمان می‌رسد. مثل صدای: یکتاپرستی و بنده محض پروردگار بودن و عشق و تجلی مهر مادری و پذیرفتن تقدیر.

شروع با کنش و روایت ایستای فاطمه و روایت کنش‌های نامنظم چهار بانو فرمی است که خانم سلیمانی برای کتابش در نظر گرفته است. نثر خوب و کلمات داستانی از زیبایی‌های رمان ایشان است. نکته قابل توجه که به زیبایی کار افزوده، استفاده از فرازهایی مثل جوشن کبیر و آیات قرآنی است. نویسنده به سپیدی یک رویا با تکیه به اسناد و تعهدی که به ماخذ تاریخی دارد اثری در خور توجه نوشته و به جرات می‌توان گفت که اثر از حیث اطلاعات، کتاب ارزشمندی است. رمان در ابتدای هر فصل ایستاست و دست نویسنده از قصه خالی. شاید نویسنده بخاطر محدودیت اطلاعات و تقدس و راه نیافتن تخیل به حریم پاک شخصیت‌ها نتوانسته است ورود کند.

در قسمت‌های ابتدایی هر فصل، اطناب یقه‌ی اثر را می‌گیرد. فاطمه بنت اسد (س) چیزی برای روایت ندارد، دلمشغولی مادر حیدر، فتح بابی می‌شود برای روایت قصه‌های مرتبطِ چهار بانو. تعلیق کم جان در برابر روایت‌های جذاب چهار بانو رنگ می‌بازد و مخاطب تا انتها رغبت خواندن رمان را از دست نمی‌دهد.

در پایان فاطمه همراه مولود کعبه در روز چهارم از شکاف کعبه در نهایت آرامش و بدون غوغای توحیدپرستان وکفارِ در اول کتاب بیرون می‌آید و کنار ابوطالب راهی منزل می‌شود. تنها تعلیق کم رنگ رمان خروج فاطمه با حیدر از شکاف کعبه است که نویسنده در پایان‌بندی، با نثر انشایی رمان را از تک و تا انداخته و صحنه‌ی با شکوه آخر را خنثی و بدون هیجان به تصویر می‌کشد.

از صحنه‌های به یاد ماندنی «طلوع روز چهارم»، صحنه‌های مشابهی است که بین روایت‌های چهار بانو گفته می‌شود. مثل: سرد شدن آتش بر حضرت ابراهیم (ع) و حضرت موسی (ع) در کودکی. جوشیدن چشمه آب از زیر پای حضرت اسماعیل (ع) و مریم مقدس. حرف زدن حضرت علی (ع) و حضرت مسیح (ع) در قنداق و گهواره. قصه‌ی قربانی کردن عبدالله و حضرت اسماعیل (ع) و... .

اسم رمان و طرح جلد یکی از درگیری‌های ذهنی مخاطب با اثر خواهد بود و قلاب چخوف از روی جلد مخاطب را با خود می‌کشد و تا انتها می‌برد. نکته حائز اهمیت از نویسنده «به سپیدی یک رویا» این است که قلمش صیقل خورده و روان‌تر قصه‌ها را به تصویر می‌کشد و می‌توان به آینده پر بار نویسنده امیدوار بود.

انتهای پیام/ 121

نظر شما
پربیننده ها