امیر سرتیپ خلبان رضا رمضانی:

نیروی هوایی از اولین لحظات در خدمت انقلاب بود

از تاریخ 17 فروردین 59 درجه آمادگی نیروی رزمی هوایی بالا برده شد و به دنبال آن تمام هواپیماها مسلح شدند. از این جا معلوم است که احتمال حمله از سوی عراق را می‌دادند.
کد خبر: ۳۹۲۹
تاریخ انتشار: ۰۹ مهر ۱۳۹۲ - ۰۷:۳۴ - 01October 2013

نیروی هوایی از اولین  لحظات در خدمت انقلاب بود

خبرگزاری دفاع مقدس: فراموش نکرده ایم که اولین واکنش ها به تجاوزات دشمن بعثی به کشورمان را خلبانان تیز پرواز ارتش جمهوری اسلامی ایران دارند. چرا که همان ها بودند که تنها ساعاتی پس از آغاز حمله نظامی به عراق حمله کردند و حملات دشمن را بی جواب نگذاشتند. به همین دلیل پای صحبت های یکی از خلبانان دوران دفاع مقدس امیر سرتیپ خلبان «رضا رمضانی» نشستیم و او به سئوالات ما پاسخ داد که در ادامه از نظرتان می گذرد.
 

*از چه زمانی و چطور وارد نیروی هوایی شدید و در دوران دفاع مقدس در چه حوزه ای فعالیت می کردید؟


سال 1352 وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی شدم. میان من و یکی از دوستان همیشه حرف از خلبانی بود و بین هواپیمای شخصی و نظامی باید یکی را انتخاب می کردیم که من هواپیمای نظامی را انتخاب کردم و وارد این بخش شدم. پس از آن برای آموزش به آمریکا رفتم و سال 55 فارغ التحصیل شدم. به ایران که آمدم مرا به دزفول فرستادند و در پایگاه چهارم شکاری دزفول مشغول خلبانی هواپیمای اف 5 شدم و این روند تا انقلاب ادامه داشت.


*عملکرد رزمی نیروی هوایی در آغاز جنگ چه وضعیتی داشت؟


ما در سال 57 به لحاظ رزمی و نظامی در حالت خوبی به سر می بردیم. درست است که جنگ نکرده بودیم و بعضی تلفات ما در جنگ ممکن است ناشی از همین بوده باشد، ولی از نظر آموزشها کم گذاشته نمیشد و کسی نمیخواست صوری و تشریفاتی کار کند. همه آمادگی داشتند و سعی میکردند آموزشها و رزمایشهای خوبی انجام شود که به نوعی جنگ دیده شوند.


مجموعهای به نام «جنگ ایران و مطبوعات» چاپ شده که اظهارات خبرگزاریهای خارجی است که آن موقع در عراق بودند و اخبار را گزارش میکردند. در این مجموعه به دقت خلبانان ایرانی در انهدام اهداف اذعان شدهاست. این تواناییها به آموزشهایی برمیگردد که برگزار میشد.


*نقش نیروی هوایی در اداره جنگ و اجرای عملیات در کردستان چگونه بود؟


یکی از مناطقی که نیروی هوایی در آن درگیر شد، کردستان بود. بنابر درخواست سپاه سپاسداران، ما 157 سورتی پرواز c130 برای جابهجایی نیرو در کردستان داشتیم. این فقط در بخش ترابری بود. نقش نیروی هوایی در بخش عملیاتی مهمتر بود. در تاریخ 24 اسفند 1358 در گروگان گیری نیروهای انقلابی که در کردستان شده بود دخالت کرده و به آن خاتمه می دهد و این یعنی نیروی هوایی از اولین  لحظات در خدمت انقلاب بوده است.


شرایط اول انقلاب به نحوی است که هنوز به آن صورت حق و ناحق شناخته نشده و رادیوهای بیگانه هم این ور و آن ور تبلیغات میکنند. همین داخل ایران هم، چپیها در تبریز علیه خلبانانی که اقدام به بمباران مواضع ضد انقلاب میکردند، تبلیغات منفی انجام می دادند و نام آن ها را در لیست مزدوران و خائنین به خلق میزدند؛ در چنین فضایی، خلبانان میرفتند و در کردستان عملیات هوایی داشتند.


ما در جنگ هیچ وقت در شب عملیات نداشتیم، اما در کردستان چنین عملیاتی داشتیم. از خرداد 59 به بعد فشار در کردستان خیلی زیاد بود. روزی 7-8 صوتی پرواز بمباران شب تا صبح داشتیم. عملیات انتقال نیرو و تجهیزات توسط نیروی هوایی در کردستان عملیاتی است که هیچ وقت دیده نشد و شاید تنها کسانی مثل شهید صیاد در خاطرات شان چیزهایی از آن نوشته باشند.


*هدف دشمن از غائلههایی که در کردستان برپا میکرد، چه بود؟


ما جنگ کردستان را جدای از دفاع مقدس نمیدانیم و الان هم ثابت شده است که استکبار سعی میکرد ایران را در کردستان مشغول کند و فشار بیاورد تا بتواند امتیاز بگیرد و پس از آن که نتوانست در این جا کاری از پیش ببرد، کودتای نقاب را طرح ریزی کرد.


* طرح کودتای «نقاب»، با چه هدف و انگیزهای طرح ریزی و اجرا شد و چه اثری بر توان نظامی ایران داشت؟

پیروزی کودتای «نقاب» یا «نجات قیام انقلاب ملی» غیر ممکن بود اما این بخش از اهداف آن که  به ارتش و نیروهای نظامی ما، از نظر روحی و توان رزمی صدمه بزند، محقق شد. البته گرچه تعداد نفراتی که به سبب این کودتا از رده خارج و اعدام شدند، در نیروی هوایی کم تر بود ولی لطمههای روحیاش بسیار بد بود و  اگرچه کودتا را خود بچههای نیروی هوایی و خلبانانی که به آنها پیشنهاد همکاری داده شده بود، برملا کردند اما یک حس بیاعتمادی و نگاه آزردهمندی بین نیروها ایجاد کرده بود. اما این تخریبها در بخش نیروی زمینی  و بخصوص در لشکر 92 بیشتر بود. طوری که در 15 شهریور، 10-12  نفر از فرماندهان رده بالا در میدان صبحگاه اعدام شدند و این ها اثرات بدی گذاشت.


*آمادگی و قدرت رویارویی نظامی نیروی هوایی در روزهای قبل از آغاز جنگ چگونه بود؟


اطلاعات و نامه رسانیهایی که ارتش به ستاد مشترک داشته و هم اکنون نیز اسنادش موجود است، مبنی بر این بود که سربازان و لشکرهای عراقی پشت مرزهای ما به حالت آماده باش هستند و احتمال خطر وجود دارد. ارتش هم درجه آمادگی اش را بالا برده و نیروهایش را فراخوان کرده بود و از ستادهای دیگر به پایگاههای عملیاتی آمده بودند. ما هم به پایگاه دزفول رفته بودیم.


عراق مدعی شده بود که ایران باید طبق قرارداد 1975 تپه های میمک را به عراق پس میداد و ایران این کار را نکرده بود و عراق این ها را اشغال کرده بود. اولین درگیری از سوی نیروی هوایی در همین جا انجام شد و دو فروند از هواپیماهای ما که به مأموریت بمباران تپه میمک رفته بودند، مورد اصابت پدافند قرار گرفتند که یکی از آن خلبانان جاوید الاثر زارع نعمتی و دیگری شهید حسین لشکری بود که عراق حتی بعد از آزادی اسیران ما، به سبب این که می خواست ادعا کند ایران اولین حملهها را کرده و شروع کننده جنگ بودهاست، ایشان را همچنان نگه داشت و آزاد نکرد تا اینکه سال ها بعد از پایان جنگ تحمیلی آزاد شد و چند سال پیش هم به علت شدت جراحات ناشی از دوران اسارت به شهادت رسید. پس نیروی هوایی به صورت مستدام در طول جنگ حضور داشتهاست.


*نیروی هوایی از چه زمانی در حالت آماده باش نظامی برای مقابله با تهدیدات نظامی صدام بود؟


از تاریخ 17 فروردین 59 درجه آمادگی نیروی رزمی هوایی را بالا برد و به دنبال آن تمام هواپیماها مسلح شدند. از این جا معلوم است که احتمال حمله از سوی عراق را میدادند. اما تداوم این حالت آماده باش نیروی هوایی را خسته کرده بود. به همین خاطر در ماههای سوم و چهارم سال 59 مسئول فنی اعلام میکند که این هواپیماها زیر لود ـ تجهیز هواپیماها به انواع مهمات جنگی ـ پوسیده؛ پس یا بگویید برویم بجنگیم یا از لودش را کم کنیم. به همین خاطر درخواست میکنند تا با هواپیماها پروازی شود که اجازه میدهند.


روز 31 شهریور پس از حمله عراق به خاک ایران، گفتند ما امروز اقدامی نمیکنیم اما از پایگاه همدان یک دسته چهار فروندی برای بمباران کوت میرود و یک دسته هم از پایگاه بوشهر برای بمباران شعیبیه میرود. «ابن یمین» لیدر شعیبیه بوده و این طرف هم مرحوم «جلیل پور رضایی» لیدر دسته پروازی بود.


*مدیریت جنگی فرماندهان نیروی هوایی را در آغاز جنگ تحمیلی چطور ارزیابی میکنید؟


فرماندهان ما در طول جنگ  هنر به خرج دادند. هماهنگ کردن پرواز 48 فروند هواپیما از تبریز، 38 فروند از مهر آّباد، 48 فروند از دزفول و چندین فروند از بوشهر توان بسیار زیادی میطلبد. اینها طبق طرح البرز که بر اساس برآوردهای اطلاعاتی ارتش از تحرکات عراق وجود احتمال حمله از سوی آن سال 58، توسط ارتش تدوین و به نیروی هوایی ابلاغ شده بود که آمادگی داشته باشید. منتهی آمادگی ما پیش دستانه نبود.


* عکس العمل نیروهای عراقی به حملات نیروی هوایی ایران چطور بود؟ آیا انتظار این آمادگی را داشتند؟


از گفتههای صدام است که در جلسهای از نیروهایش گله میکند که شما گفته بودید این ها نیروی هوایی ندارند. در واقع نیروهای عراقی، روز اول بسیار ضعیف عمل کردند و ما به غیر از مهرآباد و مقداری هم در دزفول که تلفات جزئی داشتیم، پایگاههای دیگرمان خوشبختانه در آن روز تلفاتی نداشت و پایگاه دزفول هم صدمه عملیاتی ندیده بود و تخریبهای جزئی آن هم با کمک مردم، سریع ترمیم شد و آسفالت ریزی و پلیت گذاری شد و هواپیماها خیلی زود توانستند پرواز کنند.


*عملیات نظامی نیروی هوایی در روزهای نخست جنگ را تشریح کنید؟


نیروی هوایی با هدف و مظلومانه عمل میکرد و علتش هم این است که نیروی هوایی طبق طرح بایستی قدرت هوایی و آن چه را که مربوط به قدرت هوایی عراق بود از بین میبرد. قدرت هوایی عراق شامل هواپیماها، باندها، شلترهای پروازی و رادارهای عراق است که هواپیماهای عراقی نتوانند به ما حمله کنند.


خلبانان از روزهای اول و دوم از پایگاه تبریز به سمت شمال و غرب مانند کرکوک و اربیل را بمباران میکردند و پایگاه الرشید و اعوانیه را پایگاه همدان بمباران میکرد و پایگاه کوت را هم هواپیماهای همدان و تهران و پایگاه ناصریه و شعیبیه را نیز دزفول و بوشهر بمباران میکرد.


در روزهای اول و دوم تا به کارخانجات و پالایشگاه ها هم رسید که تبریز بیش از همه این قبیل کارها را میکرد. منتها آن چه که در دزفول اتفاق افتاد و تلفات بسیار زیادی به نیروی هوایی وارد شد، این بود که وقتی ما از دزفول به سمت عراق میرفتیم، موقع برگشت میدیدیم که لشکرهای عراقی همین طور از جاده و کوه و کمر دارند مستقیم میآیند. از روز دوم و سوم بود که مأموریتها در عراق نصف شد و علیه نیروهای زرهی عراق هم ماموریت داشتیم.


*عنوان کردید که در دزفول تلفات بیشتری داشتید؛ علت این تلفات چه بود؟


علت تلفات این بود که نیروی دریایی و نیروی زمینی باید از نیروی هوایی درخواست کند فلان نقطه را شما 4-5 ساعت بمباران کنید ولی این طور نبود. نیروی هوایی خودش شناسایی میکرد، خودش میدید و خودش باید میرفت و خودش هم باید منهدم میکرد.


ما آنقدر که در داخل خاک خودمان تلفات دادیم، در داخل خاک عراق تلفات ندادیم زیرا در داخل عراق میدانستیم هدف کجا و به چه صورت است و با چه تاکتیکی باید برویم ولی این جا این طور نبود. جبهه ناشناخته بود و خبری از جبهه نداشتیم. نمیدانستیم اینجا را که من دارم میزنم کسی پشت آن جا هست یا نیست. فقط میدانستیم لشکر 92 اینجاست اما این که بقیه چه موقع می آیند را نمیدانستیم. مشخص بود که یک لشکر نمی تواند در برابر این هجوم مقاومت کند.


*قدرت هجوم عراق چقدر بود که یک لشکر توان مقابله با تهاجم را نداشت؟


عراقیها با پنج لشگر زرهی حمله کرده بودند. لشکر 92 هم که لشکر نبود، 30 درصد یک لشکر هم نمیشد، تیپها هم به اندازه یک تیپ نبودند، اسمشان تیپ زرهی بود. به سبب اتفاقات کودتای نقاب و ناملایمات اوایل انقلاب چیز دیگری از اینها باقی نمانده بود. آنهایی هم که مقاومت می کردند خیلی ایثار کردند.


نیروهای ما از هفتم، هشتم مهر به بعد رسیدند، لشکر قزوین 16 مهر رسید و لشکرهای دیگر هم بیستم مهر رسیدند. پس چه کسی مقاومت کرد و چه شد که این پنج لشکر عراقی همان جا ماندند؟ به هر حال در تاریخ این باید روشن شود که چه نیرویی سبب شد بعثی ها پشت کرخه بایستند و جلوتر نیایند.


*پشتیبانی نیروی هوایی از نیروی زمینی در خوزستان در آغازین روزهای جنگ چگونه بود؟


شهید فکوری که به دزفول آمد، عمده کار نیروی هوایی دزفول روی شمال غرب و جنوب غرب، منطقه دزفول، دشت عباس و پل کرخه گذاشته شد. دکتر تهامی که آن موقع، فرمانده تیپ 83 در دزفول بود تعریف میکرد: ما تا روز پنجم و ششم دیدیم که پشتمان کرخه است و مهمات هم دیگر نداشتیم و تلفات سنگینی داشتیم و خدا خدا می کردیم نه راه پیش داشتیم نه راه پس. ما دیدیم که از روز پنجم و ششم گلوله های آتش عراق کم تر شدهاست و هواپیماهای ایران مثل طیران ابابیل میروند و برای ما پرندههای صلح بودند. چون وقتی میآمدند ما دیگر گلوله باران نمیشدیم.
پایگاه بوشهر خرمشهر را پشتیبانی میکرد. روز سوم، چهارم و پنجم را که اینها در آن مستقر بودند، نیروی هوایی با هر پرواز حدود 10 تانک را از بین میبرد و طوری شده بود که یکی از نیروهای زمینی پرچم ایران را بالای پاسگاه عراقیها زده بود و مدام این دست به دست شدن مواضع بین نیروهای ایرانی و عراقی وجود داشته است.
 

*به نظر شما، هدف صدام و غرب از حمله نظامی به خوزستان چه بود؟


در روزنامههای بینالمللی هم آمدهاست و مشخص است که اینها آمده بودند سه چهار روزه به اهدافشان برسند. پنج لشکر را از خوزستان وارد کرده بود و میخواست خوزستان را تسخیر کند. اینها بعد از این عملیات 140 فروندی در روز سوم و چهارم و بعد از فشاری که در منطقه دزفول، اهواز و خوزستان به نیروهای صدام وارد شد، مسلم دیدند که دیگر به اهداف خودشان نخواهند رسید. هدف اینها تصرف شهرهای بزرگش خوزستان همچون اهواز بود که به اهداف سیاسیشان برسند که تنها جایی که توانستند تصرف کنند خرمشهر بود. این ها رسماً اعلام کرده بودند و برژینسکی و مانسکی وزیر خارجه آمریکا همه گفته بودند و در اخبار آن موقع هست و مشخص است که اینها میخواستند ظرف مدت یک هفته تا 10 روز با ایران پای میز مذاکره بنشینند.


*نیروی هوایی در عملیاتهای هوایی خود در داخل خاک عراق چه اهدافی را دنبال میکرد؟


در شش ماه اول جنگ عمده وظیفه نیروی هوایی قطع خطوط انرژی عراق بودهاست. عراق نفت، گازوییل و روغن خودش را از کویت میگرفت و تمام پالایشگاههایش توسط نیروی هوایی بمباران و از بین رفته بود و دیگر قدرت پالایش نداشتند. ما دستور داده شده بود به محض اینکه این که تانکرها از مرز صفوان رد میشدند، منهدم کنیم و این کار را هم میکردیم و این وضعیت در حالی بود که خود عراق که یکی از صادر کنندگان نفت در دنیا به سبب حملات نیروی هوایی ایران به پالایشگاهها و خطوط حمل و نقل سوختش، محتاج نفت دیگران شده بود.


*وظایف و نقش نیروی هوایی در تأمین امنیت و پشتیبانی در خلیج فارس چه بود؟


یکی از وظایف خطیری که بر عهده نیروی هوایی بخصوص هواپیماهای اف 4 و اف 14 گذاشته شدهبود، اسکورت کشتیها و نفتکشها و تدارکاتی بود که از طریق خلیج فارس جابهجا میشد. آن موقع بندر شهید رجایی هنوز در بندرعباس فعال نشده بود و برای نقل و انتقاالات، تنها از بندر امام (ره) و بوشهر استفاده میشد و حمل و نقل نفت نیز فقط از طریق بندر خارک انجام میشد.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار