به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، محمدجواد کلانتریان از رزمندگان دوران جنگ تحمیلی لشکر ۲۷ محمد رسولالله(ص) همزمان با فرارسیدن سالروز پیروزی عملیات غرور آفرین بیت المقدس طی یادداشتی از زوایای مختلف این عملیات می نویسد: پس از عملیات غرورآفرین فتحالمبین در تاریخ ۳ فروردین ۱۳۶۱ که منجر به آزادسازی بخش وسیعی از شمال استان خوزستان شد، بلافاصله رزمندگان اسلام توان بازسازی و سازماندهی را از دشمن صلب کرده و این بار عملیات بزرگتری که حدودا ۳ برابر منطقه عملیاتی فتحالمبین بود را در جنوب استان خوزستان آغاز کردند.
عملیات بزرگ و سرنوشتساز الی بیتالمقدس با هدف آزادسازی خرمشهر، هویزه، منطقه جفیر، ایستگاه حسینیه، جاده اهواز- خرمشهر و در نهایت انهدام و اخراج دشمن از خاک ایران اسلامی و رسیدن به مرزهای بینالمللی در ساعت ۳۰ دقیقه بامداد ۱۰ اردیبهشت ۱۳۶۱ با رمز مبارک «یا علی بن ابی طالب» توسط سردار "محسن رضایی" فرمانده وقت سپاه پاسداران و سپهبد "شهید صیاد شیرازی" فرمانده وقت ارتش جمهوری اسلامی ایران از قرارگاه کربلا به نیروهای تحت امر آغاز شد.
بعد از ۲۵ روز نبرد سنگین و عاشورایی خرمشهر عزیز، شهر هویزه، پادگان حمید، جاده مهم و تدارکاتی اهواز- خرمشهر، کرخه نور، جاده سوسنگرد- هویزه و ۸ پاسگاه مهم و بخش وسیعی از جنوب میهن اسلامی از زیر آتش دشمن خارج شد.
بیش از دهها تیپ و گردان زرهی و کماندویی دشمن در این عملیات بطور ۱۰۰ درصد منهدم شد و غنائم قابل توجهی از تجهیزات نظامی دشمن بدست رزمندگان اسلام افتاد.
اگرچه این عملیات در نوع خود بیسابقه بوده و توانستیم به دشمن ۱۶ هزار و ۵۰۰ نفر تلفات به دشمن وارد کنیم و ۱۹ هزار نفر اسیر از دشمن بگیریم؛ اما متاسفانه کمتر به مسائل حماسی این عملیات پرداخته شده است. جوانان و نوجوانان این آب و خاک (نسلهای سوم و چهارم) کاملا با چهرههای "هری پاتر"، "بِن تِن"، "کلاه قرمزی" و شخصیتهای "باربی" و "هالیودی" آشناتر هستند تا با اسمهایی مانند "حسین قُجّهای"، "احمد متوسلیان"، "حسین اسکندرلو" و "سید احمد کاظمی". به طور مثال: شاید کارتن شنگول و منگول توسط رسانه ملی چندین بار پخش شده است و بچههای این آب و خاک با شخصیتهای این داستان کاملا آشنا هستند.
اما کمتر جوان و نوجوانی با اسم (حسن قجهای) که بعد از خدا او ناجی و نجات دهنده عملیات الی بیتالمقدس بود، آشناست. شاید خیلی از بزرگترهای این آب و خاک هم ندانند زمانی که حسین قجهای نیروهای گردان سلمان را برای عملیات الی بیت المقدس تحویل گرفت، ابتدا به "احمد متوسلیان" فرمانده وقت تیپ محمد رسولالله(ص) اعتراض کرد که با این بچههای ۱۶و۱۷ ساله چگونه عملیات کنم؟ نیروهایی که عمدتا از دبیرستانهای شهر کرج اعزام شده بودند.
شاید خیلیها که امروز بدنبال موقعیتی یا در پی سبز و قرمز و بنفش هستند ندانند که حسین قجهای فرمانده گردان سلمان تیپ ۲۷ محمد رسولالله تهران با نیروهای گردانش که کمتر از ۴۰۰ نفر بودند و همه نوجوانهای زیر ۱۸-۱۹ سال مسافت ۸۴ کیلومتری اهواز تا دارخوئین را در ۴ شبانه روز با تجهیزات در آن هوای گرم برای آماده سازی طی کردند و در شب عملیات الی بیتالمقدس با عبور از رودخانه کارون از روی شهدا و مجروحین گردان مقداد و انصار و همان لشکر عبور کردند و در حدود ۱۷ کیلومتر از خاکریزها، میادین مین، و موانع کمینهای دشمن عبور کردند و خودشان را به هر زحمتی بود به ایستگاه گرمدشت در جاده اهواز خرمشهر رساندند، نزدیکترین منطقه نبرد به خرمشهر بود.
شاید خیلی از زنان و مردان این آب و خاک که وقتی حسین قجهای فرمانده دلاور گردان سلمان با جثهای کوچک چهرهای سیاه به جاده اهواز خرمشهر رسید، فقط از حدود ۳۸۰ نفر نیرو برای حدود ۲۰۰ نفر باقیمانده بود.
شاید خیلی از مسئولین این مملکت ندانند وقتی شهید حسین قجه ای به جاده رسید، هیچ نیرویی نتوانست در کنار گردان حسین با حسین قجهای الحاق کند و حسین به تنهایی با حدود ۲۰۰ جوان در کربلای گرمدشت(جاده اهواز- خرمشهر) بیش از دهها پاتک زرهی گردانهای کماندویی دشمن را دفع کرد.
شاید خیلیها در این مملکت ندانند حسین قجهای با حدود ۱۰۰ رزمنده وفادار عاشق شش روز و نیم بروی جاده اهواز خرمشهر مقاومت کرد اکثر یاران حسین در میدان مین و کنار جاده به شهادت رسیدن به محاصره افتاد و مهمات، آب و غذا به آنها نرسید؛ اما مقاومت کردند و در آن زمان امام خود را تنها نگذاشتند.
اگر حسین عقبنشینی میکرد، دشمن تا رودخانه کارون را دنبال میکرد و همه را میکشت و به کارون میریخت و عملیات الی بیتالمقدس در همان مرحله اول با شکست مواجه میشد و در نهایت شاید خیلی از آنهایی که بعد از ارتحال امام(ره) از انقلاب سهم میخواستند و در مملکت حسین قجهای و شهدای گردان سلمان فتنه به پا کردند، ندانستند که شهید حسین قجه ای بعد از ۶روز مقاومت، هنگام غروب از سنگر بیرون آمد و بر روی جاده اهواز خرمشهر ایستاد و در حالی که گرد و غبار منطقه عملیاتی و همچنین خونی که بر اثر شلیکهای مداوم آرپیچی از گوشهای حسین جاری شده بود، چهره حسین را فوق العاده زیبا کرده بود.
سپس نگاهی به یاران تنها و مظلومش کرد و سرش را به آسمان بلند کرد و فقط یک جمله گفت: خداوندا دیگر توان دیدن یاران تشنه و مظلوم و تنها و غریبم را ندارم پس شهادتم را برسان.
و دقایقی بعد تیری از سمت دشمن حسین آمد پیشانی حسین که بارها با آنها خدا را عبادت کرده بود را شکافت و از پشت، جمجمه حسین را متلاشی کرد و این پرستوی عاشق و یاران شهیدش که هنوز با گذشت ۳۲ سال در گمنامی به سر میبرد، به آسمان پر کشید. این فقط یکی از صدها حماسهای بود که در عملیات الی بیت المقدس آفریده شد و گوشهای از این نبرد عاشورایی بود.