من هم به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود

ثبت خاطرات و وقایع در زنده نگه داشتن خاطرات روزهای فراموش نشدنی دوران پر شکوه دفاع مقدس نقش بسزایی دارند. این عکس خاطرات 26 سال پیش رزمندگان اسلام در کردستان عراق را یادآور می شود.
کد خبر: ۱۰۴۶۲
تاریخ انتشار: ۰۹ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۵:۱۳ - 29January 2014

من هم به چشم خویشتن دیدم که جانم می رود

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس، رزمندگان لشکر ۱۰ سید الشهدا (ع) در روزهای آخر سال ۱۳۶۶ آماده شرکت در عملیات والفجر ۱۰ و پس از آن عملیات بیت المقدس۴ بودند.

این عکس یادآور روزهای پایانی اسفند۶۶ است. دسته سوم گروهان الحدید، گردان غواصی حضرت زینب (س)، تیپ چهارم الزهرا (س) از لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) در موقعیت تاکتیکی صف در کردستان عراق نزدیک مرز و در کنار رودخانه مرزی «زاب صغیر» لحظهای از تاریخ پر افتخار دوران هشت سال دفاع مقدس را ثبت کردند. پشت عکس این مصرع زیبا نوشته شده بود. «من هم به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود.»

آنها که با حسرت شهادت ماندند باور اینکه به فاصله کمتر از دو، سه ماه چهار نفر از بهترین دوستانشان یعنی شهید نوید قربانی، شهید محمد غنمی جابر و شهید هادی آریایی و فرمانده دستهشان شهید عارف کاظمی در شاخ شمیران، کردستان، ابوغریب و جبهه جنوب بال در بال ملائک گشودند برایشان سخت بود.

شهید نوید قربانی، خطاط زبر دستی که پشت پیراهن همه رفقا اشعار مذهبی و انقلابی مینوشت در ردیف نخست نشسته است. نفر وسط شهید محمد غنمی جابر است که با پیراهن با فتنی خاکی رنگ در کنار نوید عزیز نشسته.

محمد جابر ورزشکار بینظیری بود، با انگیزه و با قدرت بدنی بالا. شهید هادی آریایی که در شاخ شمیران آسمانی شد بالای سر دو شهید با پیراهن بافتنی خاکستری و چفیه بر گردن با اخلاق عالیاش سنگ صبور همراهان و دوستان بود. روای این خاطره میگفت «هیچگاه فراموش نمیکنم وقتی در عملیات بیت المقدس چهار با آسیبدیدگی شدید از ناحیه زانو قادر به راه رفتن نبودم، همیشه برای تردد و کمک در مقر لشکر در شهر بیاره حلبچه شهید آریایی در کنارم بود».

شهید عارف کاظمی هم با آن قد رشیدش چهره شاخص عکس است. از همه قد بلندتر وقویتر پشت سر همه ایستاده، او هم به خاطر تجربه عملیاتی بیشتر از سایر دوستان به فرماندهی دسته در عملیات منصوب شد و برای بچهها در آن زمستان سخت خیلی زحمت کشید.

نفر اول نشسته از سمت چپ عکس هم محمود جیبا است که عید غدیر امسال به دلیل آثار به جا مانده از بمبارانهای پی در پی شیمیایی عراق در عملیاتهای والفجر ۱۰ و بیت المقدس ۴ پس از ماهها رنج و درد کالبد دنیایی را تاب نیاورد و به همرزمانش شهیدش پیوست. محمود به خنده رویی و خوشرویی شهرت داشت. همیشه مایه سرور بچهها بود و صبرش در مدت طولانی بستریاش در بیمارستان بقیةالله (عج) هیچگاه از یادها نمیرود.

مجید کردلو، حسین اخلاقی، حسین کوثر و ابوالفضل درعملیات بیت المقدس ۴ مجروح و به درجه جانبازی نائل شدند.


کوههای پشت سر هم حکایت جالبی دارد، یکی از افراد دسته سوم برای نگارنده نقل کرد: «یک شب که به اتفاق کیوان مشغول گشتزنی در محدوده قرارگاه گردان بودیم. متوجه شلیک خمپاره از آن سوی رودخانه که در حقیقت داخل خاک ایران بود شدیم. خیلی سریع به فرمانده گروهان یعنی قاسمی خبر دادیم. قاسمی هم دستور داد افراد چادر فرماندهی با استفاده از چراغ وانت لندکروزها محل اختفای گروهکها را پیدا کنند. بلا فاصله با دوشکا به سمت ضد انقلاب که از موقعیت کوهستانی منطقه سوء استفاده کرده بودند شلیک کردند و با پرتاپ دو، سه گلوله آرپی جی ضد انقلاب فراری شد.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار