«عصمت» عروس آسمان‌ها شد

کد خبر: ۱۰۸۷۴۱
تاریخ انتشار: ۲۷ مهر ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۳ - 18October 2016

«عصمت» عروس آسمان‌ها شدبه گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، همزمان با هفته دفاع مقدس، زندگی‌نامه بانوی 19 ساله شهیده «عصمت پورانوری» با عنوان «عصمت» منتشر شد. این کتاب در 216 صفحه به همت سازمان نشر آثار و ارزش‌های مشارکت زنان در دفاع مقدس و به قلم «سیده رقیه آذرنگ» منتشر شده است.

نویسنده این کتاب که روزهای پر فراز و نشیبی را برای جمع آوری و تکمیل اطلاعات در خصوص این شهید بزرگوار سپری کرده است در ابتدای کتاب نوشته است «هر روز احساس می‌کردم که دیگر امیدی برای رسیدن به پایان کار نیست و هر بار احساس می‌کردم، کار عصمت جایی همین حوالی و تکمیل نشده به پایان خواهد رسید. گاه گذشت بیش از 33 سال از اتفاقی که شهادت عصمت را رقم زد باعث می‌شد که مصاحبه شوندگان حرفی برای گفتن نداشته باشند و گذشت زمان تصاویر آن روزها را از ذهنشان پاک کرده بود و حتی سنگینی بغضی که در گلوشان نوسان می‌کرد، زبانشان را به سمت سکوت می‌کشاند.»

ماجرای عصمت از تولد تا شهادت و حضور معنوی‌اش پس از شهادت و زنده بودنش، واژه واژه‌ی این کتاب را شکل داده است. کتاب سرشار از ماجراهایی تلخ و باور نکردنی، در مسیر چاپ آن و سختی‌هایی که جز به برکت آرامشی که عصمت عطا می‌کرد قابل تحمل نبود.

عصمت، قصه‌ای بر ساخته و افسانه نیست. زنی بود از اهالی این سرزمین با همان ویژگی‌های ظاهری که در میلیون‌ها انسان می‌توان یافت؛ اما آن سوی ظاهر و بیرون معمولی، جانی بی‌تاب، روحی شکسته و قلبی آسمانی نهفته بود که او را عصمت کرد.

عصمت، چشمانی داشت که از تماشای ملکوت و زیارت اشک، رنگ و نشان دیگر یافته بود؛ نگاهی داشت که روشنی از قرآن و نهج البلاغه و مفاتیح گرفته بود. زبانی داشت که پس از ترنم در خلوت عاشقانه، ما را به میزبانی و مهمانی واژه‌ها می‌برد.

اگر سرانگشت عصمت، آسمان را نشان می‌داد، خود بارها پرواز را تجربه کرده بود و از این خاکدان تاریک، نقبی به روشنای شگفت آن سوترها زده بود. اگر عصمت از عفاف و حجاب می‌گفت، خود پاس این حریم قدسی داشته بود و عفاف ورزی و حجاب داری، شیوه و شوکت شکوه‌مند زندگی‌اش بود.

شهید عصمت اگر امروز اسوه و سرمش و چراغ راه ماست به این سبب بود و هست که فاصله میان گفتار و رفتار را در نور دیده بود و میان «بود» و «نمودش» هیچ تفاوتی نبود.

عصمت، عروس آسمان‌هاست؛ فرشته‌ای که در هیات انسان ظاهر شد و رسم پروانه به ما آموخت. شهید عصمت، شاگرد تیزهوش مدرسه‌ی فاطمه و زینب بود.

صداقت، صفا، صراحت، صبر و صولت، شیرازه‌ی کتاب زندگی عصمت بودند و محبت و شیفتگی به قرآن، اهل بیت، انقلاب، مسجد، مردم و ارزش‌های الهی و اخلاقی منش و مشی حیات طیبه‌ی او بود.

گزیده‌هایی از متن کتاب؛

بغض گلویم را می‌فشرد. در کنار تخت مادرم ایستادم. مادرم سعی می‌کرد با آن همه مجروحیت خودش را به صورت من برساند. من هم صورتم را عقب می‌کشیدم، ولی دیدم حریف مادرم نمی‌شوم. صورتم را جلو بردم. مادر رویم را بوسید و من هم دستش را بوسیدم.

در همان حالت گریه به من گفت: «چقدر دوست داشتی یکی از خانواده، شهید بشه.» با شنیدن این سخن مادرم، به یاد آن روزهایی افتادم که او را با صحبت‌هایم برای شهادت هر یک از اعضای خانواده آماده کرده بودم. چون از یک طرف عراق به دزفول موشک می‌زد و اعضای خانواده‌ام در شهر ساکن بودند و از طرف دیگر من و دو برادرم غلامرضا و مهدی در جبهه بودیم و احتمال شهادت برای هر یک از ما وجود داشت.

مادرم گفت: «ای کاش منم شهید شده بودم. چقدر ناراحتم از اینکه قبل از عروسیت با انتخاب عصمت مخالفت می‌کردم. عصمت خیلی دوست داشت شهید بشه. چقدر بعد از ازدواجش به ما احترام می‌گذاشت. هم عصمت و هم مرضیه رو خیلی دوست داشتم. نمی‌دونم چرا رفتن و منو تنها گذاشتن.»

در همان حال پرستاری که در اتاق بود، گفت: «مادر گریه نکن.»

مادرم گفت: «این پسرمه، همسرش شهید شده.»

انتهای پیام/ 131

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار