رمضان در اسارت-6

رمضان ماه انس و الفت بیشتر اسرا با هم بود/ نماز جماعتی که در ماه مبارک رمضان خاطره شد

درماه مبارک رمضان، اتحاد و انسجام اسرا بیشتر از روزهای دیگرسال بود و این مسئله باعث وحشت عراقی ها می شد. بنابراین سعی می کردند، زمان آغاز ماه مبارک رمضان را از اسرا مخفی نگه دارند.
کد خبر: ۱۲۰۸
تاریخ انتشار: ۲۶ تير ۱۳۹۲ - ۰۸:۲۱ - 17July 2013

رمضان ماه انس و الفت بیشتر اسرا با هم بود/ نماز جماعتی که در ماه مبارک رمضان خاطره شد

خبرگزاری دفاع مقدس: مرور زندگی اسرا در اردوگاه ها و شیوه مواجهه آنها با مشکلات در روزها و شب های ماه رمضان یکی از نیازهای امروز جامعه است که نیاز به بازخوانی دارد. برای پرداختن به این مهم، به سراغ یکی دیگر از آزاده ها رفته ایم تا از خاطرات رمضان در زمان اسارت بشنویم، شاید این بار بتوانیم بهتر از قبل به آن زمان سفر و خاطرات آن روزها را درک کنیم.

"علی گلوند" در گفت و گوی اختصاصی با خبرنگار دفاع مقدس خاطرات دوران اسارت را چنین روایت می کند: 24 دی ماه سال 66 در منطقه ی سلیمانیه شهر ماووت عراق به اسارت رژیم بعث در آمدم و 24 شهریور سال 69 آزاد شدم و در این مدت نیز اسامی ما در لیست افسران مفقودالاثردر اردوگاه تکریت 11 بود. اولین سال اسارتم را در انفرادی گذراندم و در این یک سال از گذشت روزهای سال خبری نداشته و نمی دانستم ماه مبارک رمضان چه وقت شروع و پایان می یافت.

مخفی نگه داشتن ماه رمضان از اسرا

در ماه مبارک رمضان، اتحاد و انسجام اسرا بیشتر از روزهای دیگرسال بود و این مسئله باعث وحشت عراقی ها می شد. بنابراین  سعی می کردند، زمان آغاز ماه مبارک رمضان را از اسرا مخفی نگه دارند.

یک مرغ، وعده غذای 110 نفر

وعده های غذایی در ماه رمضان هم همانند دیگر ماه های سال بود و هیچ تغییری نمی کرد. در اردوگاه مجبور بودیم غذاهایی را که برای ناهار و شام می دادند را برای افطار و سحر نگه داریم. گاهی وقت ها برای هر اردوگاه یک مرغ می آوردند و باید آن را بین 110 نفر تقسیم می کردیم. مسئول پخش غذا مجبور بود مرغ را پرپر کرده و داخل آب بریزد تا به تمام اسرا برسد. گاهی اوقات خورشتی به اسرا می دادند که بچه ها اسمش را آب رنگی گذاشته بودند. درون آن خورشت هیچ محتوایی وجود نداشت جز یک برگ که در نهایت هم متوجه نمی شدیم که چه گیاهی بود.

قرآنی که جایش روی زمین نبود

همزمان با مذاکره ای که در رابطه با گرفتن قرآن با فرمانده ی عراقی ها داشتیم، وی خطاب به اسرا گفت: مگر شما سواد خواندن قرآن را دارید؟ از آنجا که در جمع ما یک نفر حضور داشت که قرآن را با صوت تلاوت می کرد، یک آیه را قرائت کرد. فرمانده عراقی از صوت او خوشش آمد و یک جلد قرآن در اختیار اردوگاه اسرای ایرانی گذاشت. تعداد کل اسرا در یک آسایشگاه به 110 نفر می رسید ولی فقط یک جلد قرآن بیشتر نداشتیم و برای خواندن آن نیز لحظه شماری می کردیم. 24 ساعت شبانه روز را باید بین تعداد نفرات اردوگاه تقسیم می کردیم که به هر کدام از ما 5 یا 3 دقیقه بیشتر زمان نمی رسید. کسانی هم بودند که از وقت سحر، افطار و خواب شب خود می زدند تا به قرائت قرآن بپردازند.

بهترین زمان برای یادگیری قرآن

بیشتر اسرا در ماه مبارک رمضان وقت خود را به قرائت قرآن و یادگیری آیات اختصاص می دادند. در اردوگاه کسانی بودند که سواد خواندن قرآن را نداشتند اما بعد از گذراندن دوره های آموزشی می توانستند به خوبی قرآن را قرائت کنند.   

شب های قدر، شب های ذکر صلوات

بهترین شب برای ذکر صلوات در اردوگاه، شب های قدر بود. در شب های قدر عراقی ها 10 دقیقه بعد از اذان اعلام خاموشی می کردند و سربازها نیز پشت در و پنجره ی آسایشگاه کشیک می دادند. همه ی اسرا مجبور بودند در یک ساعت خاص بخوابند. به همین دلیل در شب های قدر اجازه ی انجام اعمال خاصی مانند نماز شب و خواندن دعای جوشن کبیر را نداشتیم، لذا بهترین کاری که می شد انجام داد، ذکر صلوات و دیگر اذکار بود. شب ها نیز بعد از خاموشی باید به صورت دراز کش و بدون هیچ روشنایی آیات و دعاهایی را که حفظ بودیم می خواندیم.

نماز جماعتی که در ماه مبارک رمضان خاطره شد

اسرا اجازه ی خواندن نماز جماعت را در اردوگاه نداشتند. در زمان اسارت یک بار با بچه ها تصمیم گرفتیم نماز جماعت بخوانیم. برای این که چه کسی به عنوان پیش نماز باشد قرعه کشی کردیم،  قرعه ی نماز ظهر به اسم من و نماز مغرب به نام مصطفی مصطفوی در آمد. نماز ظهر که من پیشنماز بودم هیچ اتفاقی نیفتاد، اما هنگام نماز مغرب، عراقی ها به آسایشگاه هجوم آورده و من، مصطفی و چند نفر از کسانی که در صف اول نماز جماعت بودند را چند روزی به انفرادی فرستادند.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار