چشم‌دل؛ مروری بر خاطرات امیر سرلشکر محمد ایران‌نژاد

متوجه شدم چشم‌هایم پانسمان است فهمیدم بینایی‌ام را از دست داده‌ام، صبح که دکتر آمده بود تا بیماران را ویزیت کند وقتی بانداژ را از روی چشم‌هایم باز کرد چراغ قوه انداخت و گفت: چیزی می‌بینی؟ تازه متوجه شدم که چه اتفاقی برایم افتاده است
کد خبر: ۱۲۱۰۸
تاریخ انتشار: ۰۵ اسفند ۱۳۹۲ - ۱۱:۴۹ - 24February 2014

چشم‌دل؛ مروری بر خاطرات امیر سرلشکر محمد ایران‌نژاد

خبرگزاری دفاع مقدس: دفاع مقدس در تاریخ معاصر ایران، پدیدهای است عظیم که در تمام ابعاد شئون اجتماعی از جمله در بعد هنری و فرهنگی تاثیرگذارترین عامل حرکت و اراده بود.

تعامل این جریانها در حوزه اندیشه و قلم موجب شده است که قلمرو فرهنگی جبهه دیگری از «هنر مقاومت» پدیدار گردد که همسو با آرمانهای دفاعی در عرسههای نبرد، عزم ملی را تهییج نماید.

نسل سوم انقلاب در مواجهه با شبیخون فرهنگی دشمن با الگو قرار دادن امثال «امیر سرلشکر ایراننژاد» در این مقطع زمانی به مبارزه با ناتوی فرهنگی دشمن بپردازند و باایمان و اعتقاد راسخ خود، جامعه اسلامی را از ترفندهای تهاجم فرهنگی استکبار بیمه نمایند.

در بخش ابتدایی کتاب میخوانیم:
 
زندگینامه:
 
امیر سرلشکر جانباز محمد ایراننژاد در فروردین ماه سال یک هزار و سیصد و سی و نه (۱۳۳۹) هجری شمسی در یکی از روستاهای توابع شهرستان سیرجان بنام اسلام آباد در خانوادهای مومن و معتقد و کشاورز دیده به جهان گشود.
 
دوران کودکی را همانند سایر کودکان در کوچه و پس کوچههای روستا سپری کرد، اما دست تقدیر الهی سرنوشت او را به سبک و سیاق دیگری رقم زد و پدر بزرگوارشان مرحوم عین الله ایراننژاد که فردی سخت کوش و زحمت کش بودند به علت بیماری فوت مینمایند و مادر مومنه او حاجیه خانم بیبی جان اسلامنژاد (ایراننژاد) مسئولیت تربیتی و تامین مایحتاج اقتصادی زندگی را همچون شیرزنی به دوش میکشند....
 
در بخش دیگری از این کتاب آمده است:
 
چشم دل:
 
وقتی مردم برای عیادت و احوالپرسی به بیمارستان میآمدند و مجروحین را در آن وضعیت میدیدند بسیار ناراحت میشدند، به گونهای که خاطرم هست تعدادی از عیادت کنندگان از من پرسیدند: آیا خانوادهتان در جریان هست؟
 
متوجه شدم چشمهایم پانسمان است فهمیدم بیناییام را از دست دادهام، صبح که دکتر آمده بود تا بیماران را ویزیت کند وقتی بانداژ را از روی چشمهایم باز کرد چراغ قوه انداخت و گفت: چیزی میبینی؟ تازه متوجه شدم که چه اتفاقی برایم افتاده است و بسیار سخت بود و هرگز فکر نکرده بودم شاید روزی به این شکل مجروح شوم، ولی راضی به رضای خدا بودم. با این شکل مجروحیت، دیگر چارهای نداشتم جز اینکه بگویم بخ خانه اطلاع دهید....
 
در بخش پایانی کتاب میخوانیم:
 
شخصیت وجودی امیر ایراننژاد:
 
سال ۶۶ قرار بود که از طرف فرماندهان رده بالای ارتش بازدیدی از یگانها از جمله لشکر ۸۸ زرهی زاهدان صورت پذیرد. لذا بنا به دستور فرمانده محترم وقت ل ۸۸ تمامی یگانها خود را برای بازدید آماده کردند، تا اینکه روز موعود فرا رسید.

بعد از بازدیدی که از تمامی واحدهای رزمی و پیاده لشکر ۸۸ صورت گرفت، بنا به نظر بازدیدکنندگان محترم، گردان ۱۵۷ به عنوان گردان نمونه و گروهان یکم گردان ۱۵۷ نیز که جناب ایراننژاد فرمانده آن بودند، به عنوان بهترین یگان تشخیص داده شد و از سوی فرماندهان مورد تشویق قرار گرفتند...
 
علاقهمندان برای دریافت این کتاب میتوانند با نشانی انتشارات سازمان حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس ارتش مکاتبه کنند.
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار