فرهاد عظیما:

حزب‌اللهی، معطل تصمیم‌گیری مدیران فرهنگی نمی‌ماند

فرهاد عظیما، انیمیشن‌سازی مشهدی است که کارش را پانزده سال پیش بصورت خودجوش شروع کرد. او می‌گوید: من نمی‌توانم بایستم و ببینم کدام مدیر ۵ سال، ۱۰ سال یا ۲۰ سال دیگر به من پول می‌دهد تا اثری تولید کنم. زمان کم است پس باید تولید کنیم.
کد خبر: ۱۵۹۹۶
تاریخ انتشار: ۲۵ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۳:۵۵ - 14April 2014

حزب‌اللهی، معطل تصمیم‌گیری مدیران فرهنگی نمی‌ماند

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس به نقل از تسنیم، پس از نامگذاری سال جدید با عنوان «اقتصاد و فرهنگ با عزم ملی و مدیریت جهادی»، مقام معظم رهبری در بیانات خود در حرم مطهر رضوی به تشریح این عنوان پرداخت. ایشان در بخشی از سخنانشان با تاکید بر نقش مهم جوان در عرصه فرهنگ فرمودند: «امّا آنچه نقطهی مهمتر عرض من است، خطاب به جوانهایی است که در سرتاسر کشور فعّالیّتهای فرهنگی را به صورت خودجوش شروع کردند که بحمدالله خیلی هم وسیع شده است. من میخواهم بگویم آن جوانهایی که در تهران، در شهرهای گوناگون، در استانهای مختلف، در خود مشهد، در بسیاری از شهرهای دیگر کار فرهنگی میکنند، با ارادهی خودشان، با انگیزهی خودشان ـ کارهای بسیار خوبی هم از آنها ناشی شده است که از بعضی از آنها ما بحمدالله اطّلاع پیدا کردیم ـ کار را هرچه میتوانند بهطور جدّی دنبال کنند و ادامه بدهند. بدانند که همین گسترش کار فرهنگی در بین جوانهای مؤمن و انقلابی، نقش بسیار زیادی را در پیشرفت این کشور و در ایستادگی ما در مقابل دشمنان این ملّت، ایفا کرده است.»
 
به همین دلیل به سراغ جوانانی رفتیم که بصورت خودجوش کار فرهنگی را شروع کردند و با کسب تجربه در طول سالها توانستهاند آثار فرهنگی خوبی را تولید کنند. هرچند که تعداد این گروهها در سراسر کشور زیاد است و بسیاری از آنها برای عموم ناشناخته هستند اما با بررسی تعدادی از آنها میتوان به انگیزه تشکیل این گروههای فرهنگی و هدفشان در عرصه فرهنگ پی برد.
 
فرهاد عظیما یکی از همان جوانانی است که در عرصه فرهنگ به صورت خودجوش کار خود را شروع کرد. با اینکه تحصیلات او در رشته ریاضی و فیزیک بود اما او پا به عرصه انیمیشن گذاشت تا بتواند ایدههایی را که در ذهن دارد را تجسم کند. «پیام راشلکوری» آخرین انیمیشن این جوان فعال مشهدی است؛ فیلمی با کیفیت بالا که با هزینه شخصی در یک گروه مردمی ساخته شد تا یکی از آرمانهای ایرانیان را به تصویر بکشد.
 


«پیام راشلکوری» یکی از انیمیشنهای موفقی است که با موضوع جنگ آخر الزمان در ایران ساخته شده است. یکی از شاخصهای این انیمیشن تولید آن در یک گروه خودجوش انیمیشن سازی است. گروهی که با وجود مردمی بودن و عدم دسترسی به بودجههای کلانی که در حوزه انیمیشن خرج میشود، توانستند آثار قابل توجهی را تولید کنند. هدف شما از تولید اینن انیمشن چه بود؟
 
انیمیشن «پیام راشلکوری» خودش حرفش را میزند. همانگونه که انیمیشنهای قبلی ما حرفشان را زدند. انیمیشن «نبرد خلیج فارس» در یوتیوب منتشر شد و گفتمان ایجاد کرد. گروهی از این فیلم تعریف کردند و گروهی به انتقاد از آن پرداختند و این نشان دهنده تولید گفتمان است. تولید این فیلمها نوعی جنگ نرم است. وقتی شما به جنگ سخت از دریچه هنر و رسانه میپردازید، جنگ نرم انجام میدهید. این فیلمها و انیمیشنها خیال ما را در باب جنگهای نظامی راحت میکنند. آمریکاییها هم دقیقا همین کار را انجام میدهند. آنها با قاب بندیهای صحیح از ناوها و هواپیماها تولیدی آمریکا فیلم میگیرند و در جهان پخش میکنند. ما آمریکا نرفتهایم و تسلیحات نظامی این کشور را ندیدهایم اما وقتی این عکسها و فیلمها را میبینیم میگوئیم عجب تسلیحات وحشتناکی است. اما متاسفانه اگر دوربین را دست برخی عکاسهای ایرانی دهیم و بگوئیم از همین سوژه عکس بگیر، آنها نمیتوانند این عظمت را ترسیم کنند.
 
چه شد که شما پا به عرصه انیمیشن سازی گذاشتید؟

 
کارگردانی شغل انبیا است
 
انیمیشن فضای ایدهآلی برای ذهن انسان است. کارگردانهای زیادی هستند که در این صنعت فعالیت میکنند. به نظر من کارگردانی هم به نوعی کار انبیا است زیرا با فیلم میتوان انسانها را هدایت کرد. اگر این وسیله در خدمت هدایت انسانها قرار بگیرد بسیار تاثیرگذار است. البته ما کارگردانهایی هم داریم که ائمه کفر هستند. اسپیلبرگ، جورج لوکاس و جیمز کامرون ازجمله این افراد هستند. افرادی که فیلمهایشان در خدمت هدایت انسانها نیست.
 
حتی وقتی زندگی برخی سینماگران بزرگ را بررسی میکنیم، میبینیم که این افراد در ابتدا فاصله زیادی با سینما داشتند ولی وارد این عرصه شدند.من نیز در ابتدا رشته ریاضی فیزیک میخواندم و بخاطر علاقمندی به نجوم این رشته را دنبال کردم. بعد از یک مقطع کوتاهی که رشتهام را ادامه دادم وارد انیمیشن شدم. انیمیشن و ریاضی زیاد با هم جور درنمیآیند ولی بخاطر ایدهآلی بودن فضای انیمیشن وارد آن شدم. در انیمیشن شما میتوانید هرچه را که در ذهن دارید در دنیای واقعی وارد کنید.
 
من بدون هیچ استادی انیمیشن  را یاد گرفتم

 
پانزده سال پیش من با انیمیشن آشنا شدم و بدون هیچ استادی شروع به یادگیری کردم و با آزمون و خطا پیش آمدم تا به این نقطه رسیدم. پانزده سال پیش هنوز مردم نمیدانستند کامپیوتر چگونه کار میکند و نرمافزار تری دی استدیو مکس چی هست. ما با کامپیوترهای که از نظر سخت افزاری خیلی ضعیف بودند شروع کردیم. خیلی از انیمیشنهایی هم که ساختیم بخاطر اینکه هاردهایمان ظرفیت نگهداری بالایی نداشتند از بین رفت.
 
زمان گذشت و ما از این عرصه دست نکشیدیم. آدمهایی زیادی هستند که وارد این فضا میشوند اما به دلیل مشکلاتی که وجود دارد آن را ترک میکنند. هدف اصلی من در این کار کسب پول نبود. هدف اول من ساخت یک تصویر جذاب و تاثیر گذار بود. هدف من بارها در طول این مسیر آپدیت و جهت دهی شد. با توجه به شرایطی که اکنون داریم هدفمان ساخت آثار جذاب، تاثیرگذار و اسلامی است.
 
بزرگترین ضعف یک تیم وجود افراد سیاهی لشگر
 
بعد از 10 سال از آغاز کار من تازه به این فکر افتادم که تیم ایجاد کنم و افرادی را که سمتمان میآیند را جذب کنم. جوانانی که آثاری مثل «ختم ساعر» را میدیدند خیلی امیدوار میشدند. این انیمیشن کیفیت پایانی داشت و در مورد حزب الله لبنان بود، با این حال باعث امیدواری اطرافیان ما میشد. کم کم افراد مختلفی به تیم ملحق شدند. رویشهای تیم با ریزشها همراه بود و در طول سالهایی که گذشت افرادی که واقعا پای کار هستند شناسایی شدند و ماندند. بزرگترین ضعف یک تیم وجود افراد سیاهی لشگر در تیم است.  داشتن ایمان صرف برای این کار کافی نیست. گاهی یک آدم بی نماز کارهای بهتری ارائه میدهد و خوش قولتر است. البته من هر دوی این افراد را رد میکنم و کسی که هم ایمان  و هم تخصص داشته باشد را انتخاب میکنم. یکی از این افراد میتواند اندازه ده نفر دیگر برای ما کار کند. ما به چنین درکی رسیدیم که کار این افراد برکت دارد.
 
تعداد تیم ما متغیر است. از 8 نفر تا 3 نفر تعداد تیم ما بالا و پایین میرود. از آنجا که تیم ما متکی به مردم است و بودجههای کلان در اختیار ندارد نمیتوانیم مانند تیمهایی که بودجه کلان دارند به راه خود ادامه دهیم. ما از قِبَل کارهای دیگر بودجه به دست میآوریم و آن را برای ساخت انیمیشن هزینه میکنیم.
 
 یکی از مشکلاتی که اغلب تیمهای خودجوش فرهنگی با آن دست و پنجه نرم میکنند مشکل مالی است. عموما کارهایی که با اهدف و دغدغههای شخصی ساخته میشوند دارای بازدهی مالی نیستند. آیا کارهای شما باز دهی مالی دارد؟
 
ما با ساخت یک اثر سفارشی دو کار خودجوش انجام میدهیم
 
این مسیری که ما طی میکنیم یک راه است که برای اولین بار دارد طی میشود. ما یک تیم مردمی هستیم که با هزینهای حدود 80 میلیون تومان اثری ساختیم. ما با فروش مردمی میخواهیم هزینههای ساخت انیمیشن «پیام راشل کوری» را جبران کنیم. ما با برگشت این بودجه میخواهیم کارهای جدیدی کلید بزنیم. البته اگر این سرمایهگذاری بازگشت نداشته باشد ما رویهمان را تغییر میدهیم و به سمت ساخت آثاری کوتاهتر و کم خرجتر میرویم. ساخت انیمیشن «پیام راشل کوری» یک سال مفید زمان برد.  البته ما انیمیشنهای کوتاه هم میسازیم و با پول آن بودجه کارهای بزرگ را تامین میکنیم. ما با ساخت یک اثر سفارشی دو کار خودجوش انجام میدهیم.
 

متاسفانه ما اکنون در زمانی به سر میبریم که بودجههای فرهنگی در شهرستانها به شدت کاهش یافته است. ما یک پروژه سینمایی در دست تولید داشتیم که بعد از بحث تحریها کار کاملا متوقف شد. در کشور ما عموما پول کمی برای یک اثر فرهنگی میدهند و از ما نیز کیفیت بالایی میخواهند. ما سعی میکنیم با تولید آثاری که کیفیت متوسطی دارند به مسیر خود ادامه دهیم. ما میتوانیم به سمت پروژههایی که صبا تولید میکند برویم اما این کار را نمیکنیم چون فضای ما با آنجا متفاوت است. سفارشیهایی که به ما میشود را ابتدا بررسی میکنیم و آنهایی که خنثی است را قبول نمیکنیم.
 
 شما خودتان سفارش تولید اثر به سازمانهای مختلف نمیدهید؟ معمولا کسانی که دارای دغدغه فرهنگی هستند سوژه های خوبی برای تولید اثر در دست دارند. شما تا بحال برای ساخت این سوژهها به سراغ سرمایهگذار نرفتهاید؟ رابطه بین سرمایهگذار و انیمیشنساز در کشور ما دچار مشکل است و نشانه آن انیمیشنهای کم رمق شبکه پویا است. کم پیش میآید که انیمیشن شاخصی در کشور تولید شود.
 
متاسفانه انیمیشنسازان هیچ صنفی ندارند
 
ما از آنها ناامید شدیم. چند سال پیش در مشهد همه این راه ها را امتحان کردیم. سیستم های لاک پشتی که در سازمانها وجود دارد باعث میشود که ما به این سمت رویم که به سازمان ها طرح ارائه ندهیم. متاسفانه انیمیشن در ایران هیچ صنفی ندارد. هرکس از راه میرسد یک قیمتی ارائه میدهد و یک سبک برای خودش میسازد و کار میکند. انیمیشن در ایران پدر و مادر ندارد و هرکس دلش بخواهد یک قانون میگذارد و به مسیرش ادامه میدهد. مثلا سال پیش انیمیشن تهران 1500 تولید شد و لقب اولین انیمیشن سینمایی ایرانی را ازآن خود کرد. این انیمیشن با حرفهای مقام معظم رهبری که میگوید افق ایران در آینده روشن است منافات دارد. ما میبینیم در ایران 1500 هنوز فقر و اعتیاد وجود دارد، ساختمانها بلندتر و تبعیض بیشتر شده است. افقی که در این فیلم مطرح میشود سیاه است. این سوژهایی است که در کشور ما به آن اهمیت داده میشود. این موضوع باعث میشود که برخی نیروهای متخصص و متعهد که نمیتوانند در این عرصه باقی بمانند به سمت تجارت بروند. من نمونه این افراد را میشناسم. اگر اینگونه هم نشود نیروهای متخصص ما به خارج از کشور مهاجرت میکنند تا از تخصصشان استفاده کنند.
 
انیمیشنسازان مقصرند
 
کاری که ما انتخاب کردیم کار پر ریسکی است. ما نوعی جنون داریم که در این فضا کار میکنیم. البته این جنون خوب است. ما نباید بترسیم و باید به راهمان ادامه دهیم. به نظر من تقصیر کاران اول انیمیشنسازان هستند که نتوانستند به خوبی انیمیشن را به مردم معرفی کنند و مخاطب سازی کنند. هنرمندان نباید فقط به صندلی خود تکیه بدهند و گله کنند. هنرمند باید باری از دوش مردم بردارد.
 
هنرمندی که بسیجی واقعی است باید مثل آوینی باشد. او دل به دریا میزد و پیش میرفت. وقتی هنرمند فقط گله کند، مدیر هم به آن اعتنا نمیکند. مدیران ما هم تجربههای تلخی در این عرصه داشتند. به همین باید یک هنرمند پا پیش بگذارد و یک کار کربلایی کند تا مدیران هم از او حمایت کنند. وقتی این اتفاق بیافتد باعث میشود که انیمیشن به یک صنعت تبدیل شود. درست مثل آمریکا که انیمیشن به صنعتی تبدیل شده است که اوباما از استدیو پیکسار دیدن میکند و میگوید شما قطب  دیپلماتیک آمریکا هستید. دنیا بخاطر هالیوود است که آمریکا را میشناسد. حالا باید ببینیم که دنیا بخاطر کدام هنرمند انیمیشن ساز ایران را میشناسد. مشکل انیمیشن ما بودجه نیست. هنرمند و بودجه زیاد است ولی کار کن درست وجود ندارد. انیمیشن ایران میتواند پشت به پشت نظام حرکت کند تا وقتی آقای روحانی میخواهد در سازمان ملل حرف بزند، چهار اثر هنری هم ساخته شود که قدرت ایران را نشان دهد.
 
برای تولید اثر فرهنگی باید اول خودمان را بشناسیم
 
در زمان جنگ ایرانیها میخواستند در کنفرانس کشورهای غیر متعهد شرکت کنند اما این کنفرانس قرار بود در عراق برگزار شود. اگر این اتفاق میافتاد کنفرانس به ضرر ما برگزار میشد. عباس دوران یک کار عاشورایی میکند و خودش  و هواپیمایش را به یک هتل عراقی میزند و باعث میشود که کنفرانس برگزار نشود. باید مجسمهای طلایی از «دوران» بسازیم تا این اسطوره ایرانی فراموش نشود اما متاسفانه اینگونه نیست. ما باید عباس دورانها، عباس بابایی ها که هنرمندان واقعی هستند را بشناسیم و بعد به دل هنر برویم. ما تا خودمان را نشناسیم دست به هرچی بزنیم تبدیل به خاک میشود. این همه اثر در حوزه فرهنگ ساخته شده است اما آیا همه آنها تاثیرگذار بوده است؟
 

پول دولتی به کار فرهنگی برکت نمیدهد
 
وقتی ما سراغ واحد تلویزیونی ارتش رفتیم آنها 6 ماه وقتمان را گرفتند و آخر هم به نتیجه نرسیدیم. این شش ماه میتوانست منجر به ساخت یک اثر شود. البته شش ماه مفیدی بود چون باعث شد ما قدر شش ماههای آینده را بدانیم و خودمان به راه خودمان برویم. ما در مسیر خودمان گام برمیداریم. این مسیر در خلاف جهت انقلاب نیست. انقلاب در مسیر خودش میرود و ما باید آثار خود را به این انقلاب متصل کنیم تا آثارمان جاودانه شود. اگر خلاف این جریان برویم به نتیجه نمیرسیم. همانگونه که جشنوارههای ما در این مسیر رفتند و در واقع جشنوارههای مشقی شدند. اگر پول به این جشنوارهها نرسد، منحل میشوند. اما جشنواره عمار اینگونه نیست چون جشنوارهای مردمی است. چون دولت به این جشنواره پول نمیدهد، میتواند کار کند. پول باعث برکت کار نمیشود بلکه عشق است که به کار برکت میدهد. بالاخره باید در کار سختی کشید تا بجایی رسید. اگر آوینی هم زیر باد کولر مینشست و چلو مرغ میخورد به جایی نمیرسید.  هنرمند باید اینگونه کار کند.
 
هنرمند باید اول خود را بشناسد تا پس از آن جهان بیرون را بشناسد. لازمه کار عشق به هدف و ایمان است. اگر بدانیم برای چه آمدهایم و به چه سویی میرویم خود به خود کارهایمان جهتدار میشود و خط قرمزهایمان مشخص میشود.
 
اگر ما بخواهیم با آمریکا درگیر شویم به هزاران موشک برای جنگ نیازمندیم اما با هزینه یکی از این موشکها میتوانیم اثری بسازیم که لرزه به اندام آمریکاییها بیاندازد. قطره کار دریا میکند، درست مصداق همین حرف است. همه بزرگان ارتش و سپاه با این موضوع موافقند و از ان استقبال میکنند ولی وقتی کار به مراتب پایینتر میرسد مشکل پیش میآید. کسانی که باید پول را به دست هنرمندان برسانند دچار منیت میشوند و این منیت باعث میشود به صورت غیر عمدی پول بیت المال تلف شود. مقام معظم رهبری میگویند باید به جوانها بها داد. اما گاهی اوقات کارشناسان هنری ارتش میخواهند روی همه جزئیات اثر نظر بدهند. به ما میگویند چرا پرچم فرانسه و عربستان را در اثرتان استفاده کردید. شما خشونت را ترویج میدهید. برخی میخواهند تمام کارهای نکرده در 30 سال انقلاب را در یک اثر جبران کنند، خوب نمیتوان این کار را کرد. و این میشود که با برخی ارگانها نمیتوان کار کرد.
 
به نظر شما دلیل اینکه سازمانهای دولتی و برخی ارگانها در تولید آثار فرهنگی به شدت ضعیف عمل میکنند چیست؟ مثلا ما میبینیم مجموعه آستان قدس رضوی در مشهد قرار دارد و بودجههای کلانی هم در اختیار دارد اما هیچ حمایتی از گروههای فرهنگی خودجوشی مثل شما صورت نمیگیرد. به ظاهر عنوانهایی در بیلان کاری آنها میآید اما میزان استقبال و تاثیرگذاری این کارها مورد بررسی قرار نمیگیرد. به نظر شما مشکل اصلی کجاست؟
 
ما هدف را نشناختیم
 
یکی از معصومین میفرمایند دین لق لقه زبان مردم است اما هروقت قرار است هزینهای برای دین داده شود، دینداران اندکند. برخی هم گناه میکنند و هم در محرم عزاداری میکنند و به دین خود میرسند. وقتی به این افراد میگوییم امام حسین(ع) برای مبارزه با این گناهان به میدان رفته و شهید شده است، میگویند نه. این نشان میدهد ما هدف را نشناختیم.
 
آستان قدس بهترین خدمات دهی را دارد اما برخی کارها را انجام نمیدهد که واقعا حیف است. من به یکی از مسئولین آستان قدس پیشنهاد دادم که مسابقه طراحی ضریح حضرت فاطمه (س) بگذارد. این کار میتواند گفتمان سازی کند و بینالمللی شود. برای آنهایی که حضرت زهرا(س) را نمیشناسند این سوال پیش میآید که مگر ایشان ضریح ندارند. این خودش گامی در جهت شناساندن حضرت زهرا(س) است اما آن مسئول گفت که آستان قدس کار سیاسی نمیکند. خوب همین کار نکردن در این زمینهها هم سیاسی است دیگر. شما هر روز دارید بارگاه امام رضا(ع) را گسترش میدهید، خوب این کار شما هم سیاسی است. حضرت زهرا(س) مادر همه ائمه است بعد برمیگردید میگویید این کار سیاسی است. پس معلوم است آنها نمیدانند چه کار میکنند و هدف را گم کردهاند.
 
باید نگاهها را عمیق کرد
 
باید نگاهها را عمیق کرد. چند وقت پیش مسئول هنری فیلم ارباب حلقهها مسابقه طراحی اژدها برگزار کرد. او میخواست یک طرح خاص از اژدها ارائه شود که تا بحال دیده نشده است. او این مسابقه را به صورت جهانی برگزار کرد و جایزهاش را هم یک کتاب هنری انتخاب کرد که ارزش چندانی هم نداشت. این کار او گفتمان ایجاد کرد. در شهرهای ایران چندین کلاس برای کشیدن اژدها تشکیل شد. هرکس با یک وسیلهای به طراحی اژدها میپرداخت. ما میبینیم یک نفر با یک کتاب گفتمان ایجاد میکند. اول مسابقه طراحی شیطان و بعد از آن اژدها گذاشتند و حالا مسابقه طراحی خدا برگزار میکنند. یک آدم اینگونه بلند میشود و گفتمان ایجاد میکند تنها برای اینکه بهترین طرح اژدها را ببیند و ایده بگیرد. اما ما عُرضه این کار را نداریم. آیا حضرت زهرا(س) و امام زمان(عج) بالاتر نیستند؟ پس چرا ما این مسابقه را برگزار نمیکنیم؟
 

اگر ما میخواهیم یک سینما و انیمیشن پویا داشته باشیم باید به اهل بیت متصل شویم. ما باید خلاقیت داشته باشیم و آن را به خدا وصل کنیم تا پیروز شویم. اما باید به این نکته هم توجه داشت که خلاقیت ما جاذبه هم داشته باشد. خدا هم وقتی قرآن را نازل کرد آن را به بهترین شکل برای پیامبرش فرستاد تا همه از خواندنش لذت ببرند. جذابیت قرآن بقدری بالا بود و هست که در ابتدا پیامبر را به ساحر بودن متهم میکردند. حال باید دید بهترین اثر هنری در روزگار ما چیست. به قول بزرگواران دینی ما اگر پیامبر هم قرار باشد امروز بین ما بیاید مطمئنا دوربین به دوش دارد. الان ائمه کفر فیلم و بازی میسازند تا ذهن ما را تسخیر کنند. اما ما فقط آثار آنها را نقد میکنیم و میگوییم استفاده از این آثار ممنوع است.
 
آقای مطهری میگفت اشکالی ندارد، بگذارید در ایران دانشگاه لیبرالها هم وجود داشته باشد. در کنار آن هم دانشگاه اسلامی وجود داشته باشد و بگذاریم این دو با هم تعامل کنند. اتفاقا آنها هستند که حرفی برای گفتن ندارند. بگذارید آنها بتل فیلد را بسازند و بفروشند در عوض ما هم آثاری تولید کنیم که از آثار آنها بهتر باشد. بقدری آثار ما جاذبه داشته باشد که مخاطبان سمت آثار آنها نروند.
 
نمیتوانیم معطل تصمیمگیری مدیران فرهنگی بمانیم

 
من نمیتوانم بایستم و ببینم کدام مدیر 5 سال، 10 سال یا 20 سال دیگر به من پول میدهد تا اثری تولید کنم. زمان کم است و ما نمیتوانیم تجربه های زیادی داشته باشیم پس باید کار کنیم.
 
در شهرهای مختلف ایران و در سراسر کشور گروههای خودجوش فرهنگی زیادی هستند که هریک به تنهایی ظرفیتهای زیادی برای آزاد کردن در عرصه فرهنگ دارند. با این حال میبینیم این ظرفیتها به دلیل مشکلات متداول در کشور به صورت کامل آزاد نمیشوند. به نظر شما مدیران فرهنگی ما باید چه کاری انجام دهند تا این ظرفیتها آزاد شوند و یک موج فرهنگی در کشور ایجاد کنند که منجر به یک انقلاب فرهنگی در ایران و جهان شود؟
 
هنوز در ایران بیداری فرهنگی رخ نداده است
 

وقتی انقلاب شد، عدهای گفتند کار تمام شده اما امام خمینی(ره) گفت تازه کار شروع شده ، فقط شاه از ایران رفته است و تازه باید انقلاب را شروع کرد. انقلاب به تعبیر ظاهری انجام شد و به برکت آن بیداری اسلامی در منطقه ایجاد شد ولی هنوز بیداری فرهنگی رخ نداده است تا بر اساس آن مردم منطقه به بیداری فرهنگی برسند. باید یک اتفاق عظیم فرهنگی در کشور بیافتد تا بتواند ذهنها و وجدانهای افراد مختلف را بیدار کند تا هنرمندان فعال شوند.
 
بابا دیر شده است. تا کی میخواهید بخوابید؟ در آن دنیا سر پل صراط به ما میگویند ما این امکانات را در اختیارتان قرار دادیم. شما میتوانستید امام حسین(ع) را به هزاران نفر معرفی کنید اما این کار را نکردید. باید انقلاب فرهنگی در ایران رخ دهد. گروههایی که میخواهند موج ایجاد کنند اول باید خودشان پا در گود بگذارند و کار را شروع کنند تا اتفاق عظیمی را رقم بزنند. بودجه و سخت افزار نیست که نیست. مگر همه چیز برای امام حسین(ع) فراهم بود. ما نباید فقط در محرم سینه بزنیم و بعد به کار خود برسیم. امام حسین(ع) برای قیام عاشورا هیچی در دست نداشت اما جلو رفت و آن قیام را انجام داد.
 
نباید فقط گریهکن خوبی بود، باید عاشورایی دیگر در عرصه انیمیشن رقم زد

 
ما نباید فقط گریهکن خوبی باشیم بلکه باید بر آن اتفاق تکیه کنیم و یک کربلا و یک عاشورای دیگر در عرصه انیمیشن درست کنیم. آوینی میگفت اگر قرار است که در کار فرهنگی حرکتی ایجاد شود باید به گونهای باشد که یک کربلا ایجاد شود. کار کربلایی یعنی فدایی داشتن. چه کسی قرار است در این عرصه فدا شود، مشخص نیست. ما میتوانیم هر کداممان آوینی باشیم اما هنوز بیدار نشدیم و خودمان را به خواب زدیم. این بیدار شدن است که کار را سخت میکند.
 
باید در راهی که میرویم استقامت کنیم
 
آن گروههایی که میتوانند کاری انجام دهند باید اول از همه خودشان را وسط کار قرار دهند؛ یکسال از بودجه شخصی خرج کنند. کاری که خدا از ما میخواهد این است، اعتماد کنیم و قبول کنیم که خدایی هم وجود دارد. ما دنبال این هستیم که کلاس آموزشی برگزار کنیم. مگر آنهایی که در کربلا بودند کلاس رفتند؟ برونسی بیسواد بود، ولی در جبهه گل کرد. کلاس بروند بهتر است ولی این نیست که حتما باید کلاس رفت. مقام معظم رهبری از سیاره دیگر نیامده است. او هم اول یک انسان معمولی بود اما بقدری در راه خودش پایمردی کرد که به این مرتبه رسید. ما باید در راه خود و خدا استقامت کنیم. همین که بتوانیم در مسیر هنری خودمان استقامت کنیم و به راه خود ادامه دهیم موفق میشویم. با آمدن و رفتن دولتها شاید کمی فشار کم و زیاد شود اما ما باید به راه خود ادامه دهیم. به قول شهید آوینی در جمهوری اسلامی همه بجز بچه حزب اللهیها آزادند.
 

حمایت ما از انقلاب باید فراتر از شرکت در راهپیمایی باشد
 
حداقل کاری که ما میتوانیم انجام دهیم استقامت است. خدا میگوید اگر استقامت کنید فرشته ها فوج فوج به کمک شما میآیند. اگر ما همچون دیوار مقاوم باشیم وقتی آنها یک مشت به ما میزنند دست آنها میشکند. وقتی ما در فتنه مقاومت کردیم، آمریکاییها بودند که دچار مشکل شدند و قضیه وال استریت پیش آمد. ما مسئله وال استریت را دنبال نکردیم و باز فشار بر روی ما منتقل شد. ما و آمریکا میچرخیم و میچرخیم تا یکی از ما دوتا از بین برود. این مشکل ما است که انقدر قضیه را طولانی میکنیم. باید حضور ما در عرصه حمایت از انقلاب و اسلام فراتر از حضور در راهپیمایی باشد. ما از طرفی نوشابه کوکاکولا و پپسی میخوریم و از طرف دیگر در راهپیمایی ها شعار مرگ بر اسرائیل میدهیم. ما نباید خودمان را مسخره کنیم. ما باید خود را در عرصه نگهداریم تا به همه چیز برسیم.
 
یکی از مشکلات ما  در سینما و انیمیشن نداشتن قهرمان است. با اینکه قهرمانهای حقیقی زیادی در ایران گذشته و معاصر  فراوانند اما هیچکدام از آنها توسط سینما و انیمیشن در ذهن جوانان و کودکان ایرانی تبدیل به قهرمان نشدهاند. چرا قهرمانهای بچه های ایرانی باید شخصیتهایی مثل بن تن، مرد عنکبوتی و ... باشند؟
 
خارجیها چند اصل را در کارهای خود مورد توجه قرار میدهند. ذهن بچه بلند پرواز است. آنها «بِن تِن» را به گونهای ساختند که کارهای عجیب و غریب انجام دهد. بچهها دوست دارند یک شبِ راه صد ساله را طی کنند و «بن تن» هم همین کار را میکند. بن تن آدمی معمولی است و اشتباه میکند ولی قهرمان است. اکثر بچهها فاکتورهایی که در «بن تن» وجود دارد را در خود میبینند. به همین دلیل است که همه با او ارتباط برقرار میکنند. شاخصه مجسمه جذابیت هم این است که همه با آن ارتباط برقرار کنند و سر تعظیم فرود بیاورند. اگر ما «بن تن» را داشتیم میتوانستیم از آن استفاده مثبت کنیم.
 
انقلابهای درونی باعث انقلاب فرهنگی میشود
 
آنها تکنیکی کار میکنند و شبکه توزیع خوبی دارند برای همین موثر هستند. ولی باید این را در نظر گرفت که آن چیزی که باعث شد عصای موسی به اژدها تبدیل شود و تمام مارهای فرعونیان را بخورد ایمان و نفس پاک او بود. باطل کف روی آب است. اگر ما محتوای خوبی تولید کنیم باعث میشویم این کف روی آب کنار زده شود. ما باید حداقلی که میتوانیم را انجام دهیم و در محیط سایبر بگذاریم. ما نباید بگوییم دیگری کاری نمیکند پس ما هم بنشینیم. اگر یاد بگیریم به دیگران نگاه نکنیم و کار خود را انجام دهیم، این انقلابهای درونی باعث انقلاب فرهنگی در کشور میشود. هر نفر باید به خودش نگاه کند تا این اتفاق عظیم بیافتد. این وعده خداست.
 
چند سال پیش یکی از تولیدات ما به اشتباه در یوتیوب قرار گرفت و در همه جا پخش شد. بعد از یکسال یک ایرانی از فرانسه با ما تماس گرفت و گفت: من شماره شما را از طریق سایتتان پیدا کردم. او گفت که این اثر را برای یک گروه فرانسوی نمایش دادیم. آن گروه از کیفیت اثر ما تعجب کرده بودند.
 
امام خمینی یک پیرمرد 90 ساله بود که شخصیتی عظیم ولی روحانی در درونش داشت. او را به ترکیه و عراق بردند و تبعیدش کردند اما در هر جایی که حضور پیدا میکرد، انقلاب درونی خود را به همه جا صادر میکرد. همه کشورها از پذیرش ایشان میترسیدند.
 
هنرمند جلوی کولرنشین نداریم
 
خیلی از حزب اللهیها به این سمت نرفتند که هدفشان دشمن باشد و دشمن را خوب بشناسند و به آن سمت حرکت کنند. آنها میخواهند در سایه ولایت حرکت کنند ولی نمیدانند این سایه چیست و کجاست؟ آدم باید بداند که اگر در برابر شکنجهها مقاومت کند و تسلیم نشود و برای اروپاییها و غربیها کار نکند، خدا کمکش میکند.
 
اگر بچههای حزباللهیها خوب عمل کنند میشوند آوینی که خدا روی زمین نگهش نمیدارد. امیدوارم که بتوانیم اتفاقی رقم بزنیم که لبخندی بر روی لبانی بیاوریم که خدا از ما راضی شود. من امیدوارم هنرمند جلوی کولر نشین نباشیم چون آن فرد هنرمند نیست و نمیتوانیم اسم هنرمند را رویش بگذاریم. امیدوارم از میدان به در نشویم و هنر ما به تصاویر خوب ساختن محدود نشود.
 
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار