آقای اوباما؛ چرا وقوع 11 سپتامبر فقط در آمریکا محکوم ‏است؟ ‏

کمتر از یک ماه دیگر به ‏سال‌روز حمله تروریستی به برج های دوقلوی نیویورک موسوم به ‏سپتامبرِ سیاه باقی مانده است؛ روزی که وحشت و نگرانی سراسر جهان ‏را فراگرفت...
کد خبر: ۲۰۳۸
تاریخ انتشار: ۲۲ مرداد ۱۳۹۲ - ۱۲:۳۰ - 13August 2013

آقای اوباما؛ چرا وقوع 11 سپتامبر فقط در آمریکا محکوم ‏است؟ ‏

به گزارش خبرگزاری دفاع مقدس ، عملکرد ایالات متحده آمریکا از سال 2001 به این سو نشان داد همانطور که در تفسیر حقوق بشر یکسویه و غربگرایانه و «آمریکا محور» عمل میکند در مبارزه با تروریسم نیز اینگونه است."

کمتر از یک ماه دیگر به سالروز حمله تروریستی به برج های دوقلوی نیویورک موسوم به سپتامبرِ سیاه باقی مانده است؛ روزی که وحشت و نگرانی سراسر جهان را فراگرفت و مردم جهان در سوگ بیش از سه هزار شهروند بیگناه آمریکایی نشستند که قربانی جهالت و تعصب تروریستهایی شدند که سالها قبل از این حادثه مورد حمایت سازمان سیا قرار داشتند. در واقع یازده سپتامبر طوفانی بود که بذر آن را سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) در اوایل دهه ۸۰میلادی کاشته بود و مردم آمریکا در اوایل هزاره سوم آن را درو کردند.

در آن روزها هرچند واقعه ناگواری رخ داده بود ولی اتفاق گوارایی در پی آن ایجاد شد که همانا شکلگیری گفتمان و اراده عمومی در سطح جهانی برای مبارزه با تروریسم بود. همه رهبران جهان، متفکران و اندیشمندان و روزنامه نگاران از ضرورت مقابله با تروریسم و تروریستها سخن میگفتند.

در میان خاکسترهای برآمده از برجهای دوقلو امید شکلگیری نهضت جهانی ضدتروریسم در دلها جوانه زد به ویژه که این بار قربانی تروریسم مردم آمریکا بودند و دولت آمریکا میتوانست حتی برای یک بار هم که شده با تغییر اساسی در سیاستهای خود در این نهضت ضد خشونت پیشرو و پیشگام شود. اما این امید تازه شکل گرفته دچار کورتاژ زود هنگام شد و با واکنش شتابزده و خشن و یکسویه نیروهای مسلح و نظامی آمریکا و متحدانش به ویژه انگلیس در حمله به افغانستان و سپس عراق مشخص شد که حتی واقعهی هولناکی مانند یازده سپتامبر نیز نتوانسته وجدان سیاستمداران آمریکایی را به شکل صادقانه علیه تروریسم در سطح جهانی برانگیزاند و بیدار نماید.

همانطور که در حفاظت از حقوق بشر رنگ پوست و مذهب و ملیت و گرایش سیاسی نباید نقشی داشته باشد، در مبارزه با تروریسم نیز این عوامل نباید موثر و دخیل باشد. اما عملکرد ایالات متحده آمریکا از سال ۲۰۰۱به این سو نشان داد همانطور که در تفسیر حقوق بشر یکسویه و غربگرایانه و «آمریکا محور» عمل میکند در مبارزه با تروریسم نیز اینگونه است.

آمریکا با تقسیم جهان به دو جبهه خودی یعنی همراهان آمریکا و غیر خودی یعنی ناهمراهان آمریکا پاسداری از حقوق بشر را صرفا برای جبهه خودی روا دانسته و مبارزه با تروریسم را نیز صرفا در برخورد با تروریستهای جبهه غیر خودی لازم میداند. برای اثبات ادعای بالا خوب است این روزها به وقایع و رویدادهای جانگداز و بسیار نگرانکنندهای که در عراق، سوریه، پاکستان و افغانستان رخ میدهد توجه کنیم. بعد از مدتی آرامش نسبی و ناپایدار در کشورهای مذکور، چند هفتهای است مجددا موجهای متوالی ترورهای دسته جمعی در این کشورها شروع شده است .

هر روز اخباری از بمبگذاری در معابر عمومی، انفجار دهها خودروی بمب گذاری شده، کشتار زنان و کودکان، زنده سوزاندن شهروندان، مثله کردن غیرنظامیان و... از این کشورها در رسانههای جهانی بازتاب مییابد و قلب همه آزادیخواهان و انسان دوستان عالم را میفشارد. اما با وجود روشن بودن صورت مساله و مشخص بودن تروریستها و منابع مالی و سیاسی و رسانهای آنها کشورهای غربی، به ویژه آمریکا سیاست یکجانبه خود را در حمایت عملی از این تهدید بزرگ بشری ادامه میدهند .هرچند برای فریب افکار عمومی در تریبونهای عمومی این دست اقدامات را محکوم مینماید و کدام انسان آگاه و مطلعی در دنیا این مواضع فریبکارانه و دو چهره را باور میکند؟

امروز بر همگان روشن شده است که یکی از مهمترین جریانهای تروریستی در جهان که در خاورمیانه ترکتازی کرده و جولان میدهد از نظر عقیدتی ریشه در وهابیت سلفی و طالبانی داشته و از نظر سیاسی و مالی نیز از سوی تعدادی از کشورهای عربی حاشیه جنوب خلیج فارس، به ویژه عربستان سعودی حمایت میشود. هر چند این واقعیت نیازی به سند و مدرک ندارد و به قول اعراب «اظهرمن الشمس» است اما برای نمونه میتوان به گزارش اخیر روزنامه گاردین اشاره کرد که براساس آن کریستوفر هل، سفیر سابق آمریکا در فکس، مورخ ۲۴سپتامبر ۲۰۰۹به وزارت خارجه آمریکا رسما از نقش ریاض در ترورهای عراق خبر میدهد، ولی این دست گزارشها نیز تغییری در سیاست واشنگتن ایجاد نمیکند.

علت این بیمسئولیتی واشنگتن نیز کاملا آشکار است؛ عربستان سعودی متحد آمریکا در خاورمیانه و خلیج فارس است و از این رو ریاض مجاز است با چراغ سبز آمریکا مرکز صادرات ترور و خشونت و نفرت به جهان باشد و نمایندگان و فرستادگان دولت سعودی نیز مجاز هستند در سوریه انسانها را زنده زنده بسوزانند و جگر و قلب سربازان سوری را از سینه درآورده و بخورند؛ آنها مجازند در پاکستان و افغانستان در هیات طالبان ضمن بمبگذاریهای مداوم، گوش و بینی دختران دانشآموز را با دشنه ببرند و در عراق نیز در هیات تکفیریهای سلفیِ طرفدار صدام مردم کوچه و بازار را با بمبگذاری تکه تکه کنند و دولت نیز آمریکا خم به ابرو نمیآورد، زیرا پیمان اخوت با کاخ نشینان سعودی بسته است و نگران کاهش دهها میلیارد دلار سرمایه سعودیهاست که در بانکهای آمریکایی در گردش میباشد.

آیا اینگونه برخورد با تروریسم در واقع حمایت از تروریسم نیست؟آیا وقایعی مانند ۱۱سپتامبر فقط در آمریکا محکوم است و مانند آن در دیگر کشورها محکوم نیست؟ آیا انسانهای بیگناهی که این روزها در عراق و سوریه و افغانستان و پاکستان کشته میشوند صاحب حقوقبشر نیستند و انسان درجه ۲یا ۳محسوب میشوند؟ آیا زمان آن فرانرسیده که چراغ سبز کاخ سفید به کاخ ریاض برای صدور ترور در دیگر کشورها خاموش شود؟
باراک اوباما که پدرانش سالها میراثدار نقض حقوق رنگین پوستان در آمریکا بودهاند و با رهبری مارتین لوتر کینگ توانستند بر این تبعیض نژادی به طور نسبی غلبه کنند، به گونهای که امروز یک سیاهپوست رئیسجمهور آمریکاست، باید بداند ۱۱سپتامبر یک واقعه و اتفاق نبود بلکه نتیجه فرایندی بود که سیاستمدارانی مانند اوباما در زمان اشغال افغانستان توسط شوروی بنیاد نهاده بودند و آتش آن ۲۰سال بعد به دامن مردم آمریکا افتاد.

امروز نیز اوباما و دولتمردان و تصمیمگیران آمریکایی با سهلانگاری و برخورد دوگانه با تروریسم و انفعال در برابر سرچشمهی تروریسم در خلیج فارس یعنی دولت سعودی زمینه رویداد ۱۱سپتامبر های دیگر را در سالهای آینده فراهم میسازند، زیرا تروریستها فاقد شعور و تشخیص صحیح نقاط هدف خود هستند و صرفا با آتش ترور و خشونت و کشتار زنده هستند و خودنمایی میکنند از این رو در ۱۰سال اخیر هم مشاهده کردیم که تروریستها همه جا حضور داشته و دارند و به دنبال فرصتی برای به آتش کشیدن جهان ما هستند.

امروز مسئولیت دولت آمریکا شعار های توخالی مبارزه با تروریسم نیست؛ مسئولیت دولت آمریکا بازی در میدان سیاستبازان متنفذ در آمریکا برای طرح پروندههای ساختگی علیه کشورهایی مثل ایران و اعمال تحریمهای غیرانسانی علیه مردم ایران نیست؛ بلکه مسئولیت اصلی آمریکا به عنوان یک قدرت برتر در عرصه جهانی پیشگامی عملی در مبارزه با تروریسم و تروریستها از طریق سیاستهای شفاف در حوزه امنیتی و اطلاعاتی، به ویژه در قبال خاستگاه و پایگاههای تروریستی درسراسر جهان است که اگر تنها یک روز دلارهای نفتی به حسابهای بانکی تروریستها واریز نشود دیگر امکان اقدامات تروریستی نخواهند داشت.

آیا واشنگتن در دوره اوباما خواهد توانست سالروز ۱۱سپتامبر را در سالهای آینده با ارائه عملکردی شفاف و مستند از مقابله و مبارزه با تروریسم برگزار کند و رسما با عذرخواهی به سبب دهها سال حمایت از تروریستها به جرگه کشورهای صلح طلب و ضدتروریسم بپوندد تا مردم خاورمیانه نیز بیش از این شاهد کشته و زخمی شدن شهروندان بیگناه، به ویژه زنان و کودکان با بمبهای ساخته شده در کارخانهها و زرادخانههای غربی و دلارهای نفتی کشورهای جنوبی حاشیه خلیج فارس و عقاید متحجرانه و خشن بنیادگرایانه نباشند. آیا آن روز فرا خواهد رسید؟ شواهد چندان امیدوار کننده نیست اما مطالعه تاریخ تمدن نشان میدهد عبور از سیاهیها و پلشتیها تنها با امید و آگاهی حاصل شده است.
 

نظر شما
پربیننده ها