فیلم‌هایی درباره رنج سربازها و سرزمین‌ها در جشنواره «سینماحقیقت»

«سینما حقیقت» در دهمین سال خود تلخ بود و گزنده؛ انتخاب فیلم‌های حوزه مقاومت و دفاع مقدس نشان از نگاه درست مدیران سینما حقیقت داشت، که در فیلم‌هایی مثل «آن دو» و «آبی کمرنگ» خودنمایی می‌کرد.
کد خبر: ۲۱۶۸۶۰
تاریخ انتشار: ۲۰ آذر ۱۳۹۵ - ۱۰:۵۸ - 10December 2016

به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع پرس، چهار فیلم «آن دو» ماجد نیسی، «ایرانیان مرتد» حمید عبدالله‌زاده، «آبی کمرنگ» آرش لاهوتی و «نبرد پالمیرا» ساسان فلاح‌فر در بخش جایزه شهید آوینی و مسابقه ملی به نمایش درآمدند.

«آن دو» داستان مواجهه دو عکاس ایرانی «محسن» و عکاس عراقی «قاسم» است، که در سال‌های اشغال خرمشهر عکاسی می‌کردند. قاسم از تهاجم نیروهای بعث و محسن از دفاع مردم خرمشهر عکس می‌گرفت. هر دو عکاس بعد از سال‌ها بار دیگر به خرمشهر آمده‌اند، تا خاطرات خود را برای هم بازگو کنند.

این فیلم روایت دردآور جنگی طولانی و ظالمانه است، که در کوچه‌های شهری جنگ‌زده گفته می‌شود. محسن وقتی به محله قدیمی خود برمی‌گردد، دیگر اثری از خانه‌اش نیست. همه چیز تغییر کرده و در همان خانه کودکی و نوجوانی محسن کوچه‌ای خالی جا گرفته است.

محسن به قاسم می‌گوید شما همه چیز ما را گرفته‌اید؛ من حتی یک عکس از قبل از ۱۸ سالگی‌ام ندارم. او حتی معتقد است که به شهر خودش برنگشته و هیچ‌وقت خرمشهر خوشحال نخواهد شد؛ چرا که زخمی که به قلب این شهر وارد شده، بسیار عمیق است.

در مقابل، قاسم حرف‌های قابل تامل دارد. او که عکاس ویژه صدام در بازدید از مناطق جنگی است، اعتراف می‌کند به من هم ظلم شده مردم عراق همیشه در جنگند و امنیتی ندارند. آنها حتی آینده‌ای ندارند؛ چرا که هر لحظه ممکن است یک کمربند انتحاری منفجر شود.

بیننده ایرانی قطعا با این عکاس عراقی همدردی نخواهد کرد. محسن معتقد است عراق امروز با عراق سال‌های گذشته فرق دارد با این حال نمی‌تواند فراموش کند که سربازان عراقی چه بر سر خرمشهر و مردمش آورده‌اند.

قاسم از ظلمی که صدام به آنها کرده می‌گرید. این اشک ریختن با آنکه تاثر برانگیز است، اما در مقابل اشک محسن روی زمینی خاکی که روزگاری خانه‌اش بوده و با یک هیجان زجرآلود جای اتاق‌ها و درها و پنجره‌ها را نشان می‌دهد، دردآورتر است.

آن دو، لحظات طنزی هم دارد تا زهر فیلم گرفته شود. آنچه فیلم در پی آن است، همین نکته باریک است که زخم خرمشهر از یاد رفتنی نیست با این حال نمی‌توان با این زخم با مردم عراق طرف شد؛ چرا که آنها نیز تاوان این جنگ را داده‌اند. بمباران شیمیایی حلبچه نمونه این دردها است.

«ایرانیان مرتد» فیلم دیگری است که درباره داعش به نمایش درآمد. فیلم به جلسات بازجویی یکی از داعشی‌هایی است که در جریان عملیات سربازان عراقی اسیر شده است. این سرباز که مسئولیت اعدام شیعیان را به عهده داشت از جهان بینی داعش پرده برمی دارد که البته چیز پنهانی هم نیست.

همه آنچه داعش به آن می‌اندیشد این است که ایرانیان مرتد هستند و یهودی، حتی توبه آنان نیز قبول نمی‌شود. بازجو وقتی می‌پرسد اگر ایرانیان به جرم یهودی بودن باید کشته شوند، چرا رهبران داعش دستور حمله به اسرائیل را نمی‌دهند؟، جوابی ندارد. حتی اعتراف می‌کند اسرائیل و عربستان صعودی به آنها کمک تسلیحاتی می‌کند.

در نگاه دیگر می‌بینیم که این فیلم درباره داعش و ایران نیست؛ بلکه درباره اسرائیل و ایران است. ایران در راه تبدیل شدن به قدرتی بزرگ بوده و این به معنای ریشه دواندن تفکر شیعی در دنیا است، برای همین باید از بین برود. اسرائیل با همفکران آمریکایی - انگلیسی خود و البته مساعدت صعودی‌ها سعی می‌کنند ایران را از بن بخشکانند.

در این فیلم شاهدیم که سربازان عراقی خود را زیر بیعت امام خمینی و امام خامنه‌ای می‌دانند و همچنین خود را فدایی ایران قلمداد می‌کنند. این فیلم تا حد زیادی شبهاتی که در ذهن برخی شکل گرفته را پاسخ می‌دهد و همچنین توضیح این سوال است که ضرورت وجودی مدافعان حرم چیست؟

«آبی کمرنگ» اثر دیگری است که در بخش مسابقه بین‌الملل و جایزه شهید آوینی به نمایش درآمد. آرش لاهوتی کارگردان این فیلم دوربین خود را میان جانبازان اعصاب و روان برده است تا چند روزی را با آنها سر کند و همراه دل‌مشغولی‌های آنها شود.

شاید برای اولین بار باشد که فیلمی این چنینی درباره جانبازان اعصاب و روان ساخته شده که نه نگاهی ترحم برانگیز دارد، نه شعار زده. ما جانبازان را همان طور که هست می‌بینیم. هر چند بیننده در لحظاتی از فیلم نسبت به گفتارها و رفتار‌های جانبازان می‌خندند، اما واقعا لحظات تلخ فیلم همین لحظه‌ها است.

جانبازان دیگر هرچند مشکلات فراوانی دارند، اما مورد تمسخر قرار نمی‌گیرند این در حالی است که جانبازان اعصاب و روان علاوه بر رنج درمان شدن و تنهایی باید رنج مسخره شدن را نیز تحمل کنند. مهم‌تر از آن این است که برخی نیز باید رنج تنها بودن را به جان بخرند، چرا که مردم از آنها می‌ترسند.

کار لاهوتی جدای از خوب و بد بودنش قابل تقدیر است چرا که به مخاطب خواب آلود این روزها تلنگری می‌زند و از آنها می‌خواهد که به این گوشه فراموش شده هم سری بزند. از این منظر فیلم آبی کمرنگ اثر قابل احترامی است.

جدای از ویژگی بالا و موضوع فیلم آبی کمرنگ مرعوب و شیفته موضوع خود نشده است. تسلط کارگردان بر زبان روایی و فرمی که انتخاب کرده نیز نکته بسیار مهمی است که در فیلم‌های مشابه آن کمتر دیده شده است.

«نبرد پالمیرا» ساخته ساسان فلاح‌فر به لشکر فاطمیون و نقش مدافعان حرم افغانستانی می‌پردازد. فیلم در زمانی حدودا ۳۰ دقیقه با جوانان افغانی همراه می‌شود که شعارشان لبیک یا زینب است. این فیلم اثر جسورانه‌ای است که درباره مدافعان حرم ساخته شده تا جایی که عوامل فیلم نیز خود در قامت مدافعان حرم قرار می‌گیرند.

آنچه کمبودش در فیلم حس می‌شد نزدیک شدن به مدافعان حرم بود. کاش برای لحظاتی با افغانیان مدافعان حرم نزدیک می‌شدیم تا دلایل آنان را از آمدن به سوریه بدانیم. آنچه از این سربازان پرسیده می شود، گویای همه چیز نیست.

با این حال فیلم بیانگر این نکته است که وجود داعش یا بحران سوریه موضوعی است که فقط به مردم سوریه ارتباط پیدا نمی‌کند و همه جهان اسلام در خطر است. دیگر ایران، عراق، افغانستان و سوریه مطرح نیست؛ آنچه در خطر است کلیت اسلام است.

انتهای پیام/ ۱۶۱

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار