شهیدی که امام(ره) را پدربزرگ خود می‌دانست

سید محراب خود را سرباز فدایی امام (ره) می‌دانست و هميشه در صحبت‌هایش با نزديكان به اين نكته اشاره می‌كرد كه امام (ره) پدربزرگ من است.
کد خبر: ۲۱۶۹۱۳
تاریخ انتشار: ۲۱ آذر ۱۳۹۵ - ۰۱:۰۰ - 11December 2016
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از مازندران، زندگی‌نامه شهيد سيد محراب حسينی از شهدای شهرستان بابل در ادامه می‌آید:

در طليعه آفتاب سال 1334 هجری پسری از تبار حسين(ع) در يك خانواده متدين در روستای كارديكلای بابلكنار متولد شد كه او را سيد محراب نام نهادند. او دوران شيرين پرهياهوی كودكی خود را در همان ديار سپری كرد و از كودكی روح و جسم خود را برای ساختن حماسه‌ای بزرگ در آتيه پرورش می‌داد.

شهیدی که امام(ره) را پدر بزرگ خود می دانست

از زمان كودكی انسان ملايم، باشخصيت و باوقار بوده و هميشه تلاش وی بر اين نكته بود كه كسی را از خود نرنجاند.
 
وی حتی در جدال های كودكانه خويش هميشه برای دوستی و تحكيم رفاقت پيش قدم بود. وی در سن 17 سالگی دوره ای كه دوستان نوجوانش هنوز وقت خود را صرف بازی می كردند راهی تهران شد و لباس ارتش بر تن کرد.
 
محراب دو سال در تهران درس خواند و در همان زمان بود كه توانست صدای ضربان قلبش را بشنود و دين خود را كامل كند.
 
بله  سید محراب جوان در سن 19 سالگي ازدواج كرد و درسال 1353 براي گرفتن مدرك تكنسين فنی هليكوپتر راهی اصفهان شد. محراب قبل از انقلاب نيز فردی متدين و مخالف استكبار روز بود.
 
در بحبوحه انقلاب نيز از خود رشادتها و فداكاريهای مثال زدنی به نمايش گذاشت. وی از اولين گروه هايی بود كه در اصفهان در دسته های كوچك و بزرگ به راهپيمائی بر عليه رژيم می رفتند. حتی وی با همرزمان خويش با شجاعت از بلند كردن هليكوپتر های هوانيروز ممانعت و تمامی تكنسينها از تعمير هليكوپترها سرباز زدند تا روز خروج نيروهای آمريكائی از پادگان كه دوباره به محل خدمت خود بازگشت درتظاهرات هايی كه انجام می دادند بارها و بارها ايشان هدف گلوله های نيروی رژيم بودن كه ايشان با زيركی از اين مهلكه جان سالم به در بردن تا بتواند با خلوص نيت به فعاليتهای انقلابی خويش ادامه دهند .

شهیدی که امام(ره) را پدر بزرگ خود می دانست

سید محراب بعد از گرفتن مدرك تحصيلی خود با افتخار به عنوان افسر فنی هوانيروز به كرمانشاه منتقل شد تا در آنجا لياقت خود را دوباره به نمايش بگذارد. ايشان در كرمانشاه نيز شجاعت و لياقت خود را به نمايش گذاشت و با اينكه خلبان نبود در چندين پرواز سخت و نفس گير كه كسي حتی جرأت شركت در آن را به خود نمی داد پا به پای شهيد شيرودی وارد ميدان نبرد مي شد تا عشق خود به ميهن و رهبر كبير انقلاب را به اثبات برساند. سید محراب خود را سرباز فدائی امام (ره) می دانست و هميشه در صحبتهای خودش با نزديكان به اين نكته اشاره می كرد كه امام (ره) پدربزگ من است. هر وقت نام امام (ره) را مي شنيد اشك در چشمانش حلقه می زد و اگر خداي نكرده كسی برضد نظام و اين بزرگوار حرفي به زبان می آورد مستقيماً و گاهی اوقات مسلحانه با وی برخورد می كرد و كسی جرأت نمی كرد در مورد انقلاب و امام (ره) بدگويی كند.

 ايشان عشق خود به انقلاب و امام (ره) را بارها و بارها در موقعيت های مختلف به اثبات رسانيد محراب دو سال را در كرمانشاه گذراند و از آنجا همراه خانواده اش سفری ديگر از كرمانشاه به دانشكده پياده شيراز عزيمت نمود و بعد از پايان دوره در سن 25 سالگی به خدمت مقدس سربازی به لشكر 30 گرگان منتقل شد و مستقيماً از آنجا راهی جبهه های نبرد حق عليه باطل گشت محراب هيچ نارضايتی از اين تقسيم نداشت بلكه بسياری از دوستان و همسالان خويش را برای رفتن به جبهه تشويق می كرد.

شهیدی که امام(ره) را پدر بزرگ خود می دانست

 ايشان هيچ وقت از شرايط نابسامان و سختی های جنگ گله ای نمی گرد و حتی در بعضی از نامه هايی كه براي خانواده خويش می فرستاد از رفاه و راحتی خويش درجبهه سخن می گفت كه در واقع چنين نبود محراب يك بار از ناحيه دست مجروح شد و به عقب بازگردانده شد ولی اين مسئله نتوانست شوق و شور او را برای دفاع از وطن كم كند و بار ديگر راهی جبهه ها گشت كه سرانجام در تاريخ 60/1/5 زمانی كه بعد از مدت ها نبرد با گرفتن مرخصی راهی شهرش بود با شنيدن اينكه نيروهايش در كمين گرفتار شده اند ساك خود را بر زمين گذاشت و راهی ميدان نبرد شد. ايشان بعد از رشادتهای فراوان در رودخانه كرخه از ناحيه پشت مورد اصابت گلوله قرار گرفت و وی را به بيمارستان دزفول انتقال دادند ولی متاسفانه به علت نرسيدن خون به ايشان جان به جان آفرين تسليم كرد و شهيد شد .

شهیدی که امام(ره) را پدر بزرگ خود می دانست

خبر شهادت او پرده غم را در ديار وی گسترانيد و سرانجام در يك روز بارانی كه آسمان خود را در غم از دست دادن مردی شجاع می گريست در شرايطی بسيار سخت به آغوش خاك سپرده شد پيكر سيد محراب را در گرگان، ساری و بابل باشكوه و استقبال بی نظير مردم تشييع كردند و در زادگاه خويش روستای كارديكلا به خاك سپردند. شهيد در آخرين سفر خود به خانواده خود مكرراً سفارش كرد كه اگر بازنگشتم بر من گريه نكنيد نگذاريد كه دشمنان اشك شما را ببينند و خوشحال شوند .

شهیدی که امام(ره) را پدر بزرگ خود می دانست

از خصوصیات شهيد اين بود كه هيچ وقت امام و راه امام را فراموش نكنند و هرچه كه وی دستور داد اجراء كند كه صلاح مملكت در آن است و هميشه به ادامه تحصيل و بالا بودن سطح علمی اطرافيان و مخصوصاً فرزندش تاكيد می كرد .

شهیدی که امام(ره) را پدر بزرگ خود می دانست

شهيد بعد از شهادت خويش بارها و بارها دوستان و نزديكان خويش را در عالم خواب از وضعيت خويش در آن دنيا باخبر نمود كه در آرامش و آسايش است و يقيناً با اين كار خود خواسته به ما نشان دهد كه رياضتها و عبادتهای شهيد بيهوده نبوده و درعالم باقی به ثمر نشسته و مزد كارهای نيكش را گرفته است.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها