دفاع پرس گزارش می‌دهد؛

دیداری با خانواده مسیح البرز به مناسبت کریسمس

لنارد برای خدا عزیز بود. پس او را عاشق خود کرد و چون سوگند یاد کرده است که هرکس را عاشق خود کند، عاشقش می‌شود و اگر عاشقش شود او را می‌کشد و برای خود جدا می‌کند، لنارد را برای خود جدا کرد.
کد خبر: ۲۱۹۶۰۸
تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۳۹۵ - ۰۱:۰۰ - 30December 2016

به گزارش دفاع پرس از البرز، بگویید ما به خدا ایمان آورده ایم و به آنچه بر ما نازل شده و بر آنچه بر ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و پیامبران از فرزندان او نازل گردید. همچنین آنچه به موسی و عیسی و پیامبران دیگر از طرف پروردگار داده شده است. در میان هیچ یک از آن ها جدایی قائل نمی شویم و در برابر فرمان خدا تسلیم هستیم * سوره مبارکه بقره / آیه 136 

نزدیک کریسمس است. تصمیم داریم به همین مناسبت از تنها خانواده شهید آشوری کرج دیداری داشته باشیم. جانباز آزاده شهید لنارد خاریاد. بالاخره بعد از کمی تلاش شماره تماسی از پسرش پیدا می کنم. با آقای آلدرین که صحبت می کنم خوشحال می شود. اما از من می خواهد برای این ملاقات با مادرش تماس بگیرم. با خانم ژانت خاریاد که صحبت می کنم به گرمی از این قرار ملاقات استقبال می کند. قرار می شود بعد از هماهنگی زمان با سردار اسلامی تاریخ دقیق مراسم عیددیدنی را به خانم ژانت خاریاد اطلاع دهم. 

تجربه جالبی است. شهدای اقلیت های مذهبی در هشت سال دفاع مقدس کم نیستند. اما ما در شهر کرج همین یک خانواده محترم را داریم. پس تجربه جدید و خاصی پیش رو دارم.

وقتی روز و ساعت عیددیدنی را هماهنگ می کنم. به من اطلاع می دهند که عزیزانی از ارتش هم قرار است مارا همراهی کنند. باعث خوشحالی است.

دیداری با خانواده مسیح البرز به مناسبت کریسمس 

صبح بارانی زیبایی است که به سمت منزل شهید لنارد خاریاد حرکت می کنیم. منتظرمان هستند. پدر، مادر، همسر و پسر شهید به استقبالمان می آیند. منزلشان به مناسبت ایام کریسمس بسیار زیبا تزئین شده است. کنار درخت کاج می نشینم. بعد از تعارفات معمول سردار اسلامی شروع به صحبت می کند. 

همسر محترم و پسر شهید از ما پذیرایی می کنند. وقتی کمی فضا آرام می شود از آن ها به نوبت می خواهم از شهید برایمان بگویند. از آنچه که او را از دیگران متمایز می کرد و باعث شد خداوند گل چین، او را از میان همرزمانش جدا کند.

مادر شهید هنوز هم وقتی اسم پسرش می آید چشمانش مانند آسمان امروز بارانی می شود. همسرش آه می کشد و پسرش با لبخند می گوید: پدر همیشه از خاطراتش برای من و تنها برادرم تعریف می کرد. همیشه... 

از همسرش می پرسم بارزترین خصوصیت اخلاقی شهید بزرگوار چه بود؟ با آرامش پاسخ می دهد: مهربانی! ... و ادامه می دهد: خیلی خیلی مهربان بود. گاهی احساس می کردم بعضی از اطرافیانش از این خصوصیت همسرم سواستفاده می کنند. اما خودش گلایه ای نداشت. همیشه همان طور با همه مهربان و صادق بود. بی شیله پیله بود. سخت نمی گرفت. 

همسر شهید چند لحظه سکوت کرد و گفت: ما تا این اواخر از میزان جراحاتش اطلاعات دقیقی نداشتیم. به هیچ کداممان چیزی نگفته بود. فقط وقتی او را بر اثر وخامت حالش به بیمارستان رساندیم مجبور شد جلوی من به دکتر بگوید که شیمیایی است! ... طاقت ناراحتی ما را نداشت. 

دیداری با خانواده مسیح البرز به مناسبت کریسمس 

می پرسم چه سالی شهید شدند؟ 

می گوید: اردیبهشت 1369 همراه آزادگان دیگر به وطن بازگشت. در دوران اسارت خیلی متحمل درد و رنج شده بود. بدنش غیر از جراحات جبهه پر شده از زخم های اسارت. اما شکایتی نداشت. همیشه از آن روزها با افتخار و شادی یاد می کرد. انگار بهترین روزهای عمرش بودند. زمانی که برای درمان عوارض شیمیایی اش به تهران می رفت چیزی به من نمی گفت. وقتی سوال می کردم می گفت: " میرم شکار" اسلحه اش را برمی داشت و بیرون می رفت و من نمی دانستم که عوارض شیمیایی او را لحظه به لحظه از من دور و دورتر می کند. تا این که در اسفند 93 دیگر بدنش تحمل نکرد و برای همیشه ما را تنها گذاشت. 

پدر شهید با افتخار عکسی را از جیبش بیرون می آورد و به سردار نشان می دهد. عکس شهید است. پدرش با بغض می گوید: بچه خوبی بود. خیلی احترام ما را نگه می داشت. با خواهر و برادرش، با دوستانش خیلی مهربان بود. 

مادرش در حالی که چشمانش نمناک است در دنباله سخنان همسرش می گوید: بعد از این که از اسارت برگشت و ازدواج کرد، حدود ده سال با ما زندگی کردند. خداوند عروس خوبی نصیب من کرده است که بعد از شهادت لنارد جای خالی او را برای من پر کرده.

از مادرش که چهره بسیار آرام و مهربانی دارد می پرسم: برایمان از لنارد بگویید. از خصوصیاتش.

دیداری با خانواده مسیح البرز به مناسبت کریسمس 

آهی می کشد و می گوید: بعد از این که بعد از ده سال منزلشان را از ما جدا کردند به خانه ای روبه روی منزل ما نقل مکان کردند. اما لنارد بدون استثنا هر روز قبل از این که به خانه برود به درب منزل ما می آمد و بعد از احوال پرسی از من و پدرش، حتما از من می خواست که یک لقمه کوچک از غذایمان به او بدهم. من هم از آنچه که خداوند مهربان روزی ما کرده بود یک لقمه به او می دادم. پسرم معتقد بود که هر روز از دست من لقمه غذایی بخورد تا زندگی خوبی داشته باشد و از من و پدرش همیشه می خواست که برایش دعا کنیم. 

پس از صرف چای و کیک خوشمزه عید، زمان اهدای لوح های یادبود و هدایا فرامی رسد. از اعضای محترم خانواده دعوت می کنم در کنار مهمانان بایستند. سردار اسلامی مدیر کل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان البرز لوح یادبودی را که منقش به تصویر زیبای مقام معظم رهبری (مدظله العالی) و جانباز آزاده شهید لنارد خاریاد است را به همراه هدیه ای خدمت همسر محترم ایشان تقدیم می کند.

سپس تیمسار اطلاقی رئیس کانون بازنشستگان اجا (ارتش جمهوری اسلامی ایران) لوح یادبود ارتش و هدیه ای را که به همراه آورده اند را به پدر و مادر شهید اهدا می کند. 

دیداری با خانواده مسیح البرز به مناسبت کریسمس 
 عکس یادگاری دسته جمعی می گیریم. قبل از این که از آن ها خداحافظی کنیم، یکی از همراهان که از یادگاران هشت سال دفاع مقدس است با خنده می گوید اگر اجازه بدهید ما هم به رسم خودمان نثار روح والای این شهید بزرگوار صلواتی بر حضرت محمد (ص) بفرستیم. صلوات که می فرستیم خانواده شهید هم همراه ما صلوات می فرستند. برایم جالب بود که  پدر شهید از همه بلندتر صلوات می فرستد...

خداحافظی می کنیم و به آن ها قول می دهیم که یک روز دیگر برای ثبت خاطرات شهید و خانواده اش مزاحم شویم. 

عید دیدنی خوب و جالبی بود. در راه بازگشت فکر می کردم خداوند مهربان با آگاهی از خصوصیات قلبی ما در موردمان قضاوت می کند. لنارد برایش عزیز بود. پس او را عاشق خود کرد و چون سوگند یاد کرده است که هرکس را عاشق خود کند، عاشقش می شود و اگر عاشقش شود او را می کشد و برای خود جدا می کند، لنارد را برای خود جدا کرد ... 

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار