پاسخ تاریخ به ادعاهای ناصحیح «شیخ علی تهرانی» درباره امام(ره)

در بخشی از کتاب «نهضت امام خمینی» آمده است: اگر امام در صدد سازش با رژیم بود، دیدار با شاه برایش مهیا بود، پاکروان به کرات امام خمینی را به این کار دعوت می کرد ولی امام به شدت با این مسئله برخورد کرده و هرگز دیدار با شاه را نپذیرفتند.
کد خبر: ۲۲۰۵۱۸
تاریخ انتشار: ۱۷ دی ۱۳۹۵ - ۱۲:۳۵ - 06January 2017
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، حسن مقدمی شهیدانی و میثم عبداللهی چیرانی از دانش‌آموختگان حوزه علمیه قم در پاسخ به ادعاهای شیخ‌ علی تهرانی که اخیرا مطلبی به نقل از وی و با عنوانی جعلی علیه امام راحل منتشر شده بود، یادداشتی را با عنوان «پاسخ تاریخ به مدعاهای ناصحیح شیخ علی تهرانی علیه امام خمینی(ره)» داده اند که در ادامه می‌آید:

روز نهم دیماه همایش نکوداشت آیت الله العظمی میلانی در قم برگزار گردید. در این همایش از شش اثر مکتوب رونمایی شد، که یکی از آنها «مجموعه مصاحبه ها پیرامون آیت الله العظمی میلانی» بود. در این کتاب، مصاحبه ای با شیخ علی تهرانی صورت گرفته بود. دست اندرکاران تدوین و تولید مجموعه مذکور برای انتشار سخنان این شیخ بدسابقه، از عنوانی مجعول به نام «آیت الله میرزاعلی آقا خراسانی» استفاده کرده بودند! در این گفتگوی طولانی (که شامل 22 صفحه –صص445-467- کتاب است)، مدعاهای متعددی مطرح شد که خلاف مستندات و مشهورات تاریخ انقلاب اسلامی بود. آنچه حساسیت ویژه محافل حوزوی را برانگیخت، بیان نسبت های ناروا (از جمله سازشکاری با ساواک) به شخص امام خمینی(ره) بود. مهم تر آنکه همزمان با برگزاری همایش مذکور، بخش های جنجالی و موهن مصاحبه شیخ علی تهرانی، توسط یک جریان رسانه ای حوزوی در فضای مجازی، آنهم در سطحی وسیع منتشر گردید.

علی رغم انتشار گسترده این مطالب، هیچ کدام از مراکز تاریخ نگاری رسمی کشور سخنی در این مورد مطرح نکردند، تا اینکه پس از رمزگشایی از عنوان مجعول و درج شواهد مرتبط با آن در یک کانال حوزوی(روزنه) که به دست تعدادی از فضلای قم اداره می شود، بالأخره در روز سیزدهم دیماه جناب حجةالاسلام سیدحمید روحانی، در یک نشست خبری به این موضوع اعتراض کرد. بلافاصله پس از رسانه ای شدن ماجرا، قائم مقام مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام به میدان آمد و به جای تقدیر از رسانه هایی که این خط تحریفی را افشا کرده بودند، ضمن تایید اصل مصاحبه با شیخ علی تهرانی و دروغ بودن مدعاهای او، با سخنانی تند، علیه سیدحمید روحانی و رسانه های حاضر در نشست موضع گرفت!

جناب آقای حمید انصاری از جناب آقای روحانی خواسته بود که ایشان باید ابتدا به مؤسسه تنظیم خبر می دادند و بعد به رسانه ها! به دنبال این نوع برخورد، فضای بحث کمی به حاشیه کشیده شد و اصل ماجرا تا حدودی مغفول ماند. تا اینکه در روز 16 دیماه و دقیقا یکهفته پس از رونمایی از اثر مورد مناقشه، مسئولین برگزارکننده همایش نیز در بیانیه ای رسمی، با پذیرش فرایند استفاده از عنوان مجعول برای درج سخنان شیخ علی تهرانی و با پذیرش مغلوط بودن مدعاهای او علیه امام، رسما عذرخواهی کردند. در میان این بگومگوهای پردامنه، پاسخ تاریخی و مستند به مدعاهای شیخ علی تهرانی علیه امام، مغفول ماند. این یادداشت به قصد پاسخ تاریخی به مدعاهای غیرمستند شیخ علی تهرانی نگاشته شده است و بدیهی است تنها جوابیه مستند می تواند مخاطبانِ مصاحبه جنجالی را اقناع کند و از باقی ماندن شبهات مطرح شده، پیش گیری نماید. البته موسسه تنظیم و نشر آثار امام نیز یک سلسله پاسخ های تاریخی را وعده کرده بود که تا کنون یک بخش از آن منتشر شده است.

بخشی از سخنان شیخ علی تهرانی

بخشی از متن گفتگوی شیخ علی تهرانی با دفتر انجمن مفاخر خراسان (عامل برگزاری همایش)، به قرار زیر است:

«آقای خمینی در منزل آقای روغنی در قیطریه، مستقر شد و ابتدا مردم و علما به دیدارشان می رفتند؛ ولی با ازدحام بیش از حد مردم، ملاقات با ایشان ممنوع شد...

همین زمان بود که رئیس وقت ساواک با وزیر کشور، پیش آقای خمینی آمدند و گفتند این سیاست را که چیزی جز دروغ و حیله و خلف وعده و .... نیست، به ما واگذار کنید و بروید سر درس و بحث خودتان! ایشان هم گفته بود ما با این نوع حکومت و سیاست، کاری نداریم و بعد تعهدنامه ای را که آورده بودند، امضاء کرده بود.

این موضوع را آقامصطفی به خود من گفت و من هم به خدا قسم، به ایشان گفتم صلاح نبود آقای خمینی به ساواک تعهد و امضاء بدهد. همانطوری که آقای قمی امضاء نداد.

رئیس ساواک هم به طور رسمی اعلام کرد که روحانیت با دولت سازش کردند. شگفت آور اینکه بعد از آزادی آقای خمینی که با وساطت مراجع صورت گرفت، آقا مصطفی به من گفت که مراجع و علما در این زمینه نقشی نداشتند؛ بلکه شرایط و اقتضائات بین المللی، رژیم را وادار کرد که پدرم را آزاد کند و من درک نکردم که چه شرایط بین المللی وجود داشت که رژیم را به آزادی ایشان مجبور ساخت؟

موضوع دیگری که در همان زمان اتفاق افتاد، این بود که بر اساس انقلاب سفید شاه، قرار بود که انتخابات مجلس برگزار شود که مراجع تهران تحریم کردند؛ اما باز به گفته آقامصطفی، آقای خمینی از تحریم خودداری کرد و گفت اگر انتخابات صورت بگیرد و مجلس تشکیل گردد، مقابله با نمایندگان آسانتر است و بهتر می توانیم با ترساندن آنها، مانع تصویب قوانین خلاف شرع و مصلحت بشویم»[1].

جوابیه تاریخی، به تفکیک مدعاها

آنچه در متن گفتگو با جناب آقای خراسانی آمده است شامل چند مطلب مهم است که به تفکیک به آن می پردازیم.

محل ملاقات با امام و هویت دیدار کنندگان

روایت شیخ علی تهرانی

در این مصاحبه گفته شده که «آقای خمینی در منزل آقای روغنی در قیطریه، مستقر شد، و ابتدا مردم و علما به دیدارشان می رفتند؛ ولی با ازدحام بیش از حد مردم، ملاقات با ایشان ممنوع شد..... همین زمان بود که رئیس وقت ساواک با وزیر کشور، پیش آقای خمینی آمدند و گفتند این سیاست را که چیزی جز دروغ و حیله و خلف وعده و .... نیست، به ما واگذار کنید و بروید سر درس و بحث خودتان! ایشان هم گفته بود ما با این نوع حکومت و سیاست، کاری نداریم و بعد تعهدنامه ای را که آورده بودند، امضاء کرده بود. این موضوع را آقامصطفی به خود من گفت و من هم به خدا قسم، به ایشان گفتم صلاح نبود آقای خمینی به ساواک تعهد و امضاء بدهد. همانطوری که آقای قمی امضاء نداد.»

نقد و نظر

1. دیدار پاکروان با امام خمینی و آیت الله قمی که در فراز فوق بیان شده، در منزل روغنی زنجانی در قیطریه نیست تا امام خمینی بخواهد بعد از آن بترسد، و بعد از تعهدی که به ساواک می دهد، آزاد گردد! بلکه این دیدار مربوط به روز 11 مرداد 1342 است و این دیدار و گفتگو در پادگان عشرت آباد که امام در آنجا زندانی بود، رخ داده است[2].

 2. بعد از این دیدار و گفتگوی امام و پاکروان، رژیم محل زندان امام را عوض کرد و به منزل آقای روغنی در محله قیطریه تهران منتقل نمود و امام تا فروردین 1343 یعنی حدود 7 ماه بعد از این دیدار، در همین منزل در حصر به سر می برد. حال چگونه می شود که امام خمینی به ساواک تعهد داده باشد و آزاد شده باشد؟

3. جالب است جناب میرزاعلی یا همان شیخ علی تهرانی متوجه می شده که «امام نباید به ساواک تعهد بدهد» ولی رهبر نهضت که از هر جهت سابقه حوزوی و سیاسی  شجاعت و تدبیری به مراتب بیشتر از همه مبارزان داشته اند، متوجه این اصل بدیهی نبوده است؟

4. نسبت دادن این تحریف تاریخی و دروغ مسلم به شهید سیدمصطفی خمینی نیز موضوع مهم دیگری است که در نقدها به آن توجه چندانی نشده است. بدبینی آیت الله مصطفی خمینی به آثار علمی شیخ علی تهرانی(که متاثر از آثار چپ بود) در دوران نهضت، موجب کدورت و بدبینی نسبت به آن عزیز فقید شده است و چه بسا نسبت دادن این دروغ بزرگ به ایشان نیز ریشه در همین دلخوری ها داشته باشد. در خاطرات برخی از مبارزین، بدبینی آقا مصطفی نسبت به افکار انحرافی شیخ علی تهرانی مندرج است.

5. اشکال دیگر اینکه امام خمینی تصریح کره اند که در این ملاقات، پاکروان رئیس ساواک و سرهنگ مولوى معاون وقت ساواک تهران به نزد ایشان رفته بودند و در مستندات مربوطه، هیچ حرفی از حضور وزیر کشور در این دیدار نیست[3].

محتوای گفتگوی رئیس وقت ساواک با امام

روایت شیخ علی تهرانی

«همین زمان بود که رئیس وقت ساواک با وزیر کشور، پیش آقای خمینی آمدند و گفتند این سیاست را که چیزی جز دروغ و حیله و خلف وعده و .... نیست، به ما واگذار کنید و بروید سر درس و بحث خودتان! ایشان هم گفته بود ما با این نوع حکومت و سیاست، کاری نداریم».

نقد و نظر

یکی از مهم ترین امور در اعتماد به نقل های شفاهی، ضابط بودن راوی و دقت فوق العاده او در بازگو کردن «نقل و قول»هاست. در این مورد خاص هم، با آنکه عین این مکالمات به طور مکرر در منابع مکتوب منتشر شده و بارها شخص امام آن را بازگو کرده اند، اما نه مصاحبه شونده و نه مجموعه تدوین کننده، به نقل دقیق صحبت های رد و بدل شده توجهی نکرده اند. این بی دقتی در نقل و قول ها قابل تسری به سایر نقل های مصاحبه شونده هم هست و اعتماد به نقل او را ضعیف می کند. امام خمینی ماجرای دیدار پاکروان را چنین بیان کرده است:

«ما را وقتى که از حبس مى‏خواستند بیرون بیاورند، آمدند گفتند که بیایید توى آن اتاق، از حبس درآمدیم رفتیم توى اتاق مجلَّلى هم بود نشستیم. پاکروان آمد پیش ما و آن مولوى، ... آمدند آنها و پاکروان در ضمن صحبتهایش گفت که: سیاست عبارت از دروغ گفتن است، عبارت از تقلّب است، عبارت از خُدْعَه است، عبارت از فریب است، عبارت از پدرسوختگى است!- این تعبیر آخرش بود- این را بگذارید براى ما. مى‏خواست ما را وادار کند به اینکه ما دخالت در سیاست نکنیم. من به آن گفتم: خوب، اگر این سیاست عبارت از اینهاست، اینکه مال شما هست!»[4]

ماجرای تعهدنامه امام به ساواک

روایت شیخ علی تهرانی

«... و بعد تعهدنامه ای را که آورده بودند، امضاء کرده بود. این موضوع را آقامصطفی به خود من گفت و من هم به خدا قسم، به ایشان گفتم صلاح نبود آقای خمینی به ساواک تعهد و امضاء بدهد. همانطوری که آقای قمی امضاء نداد. رئیس ساواک هم به طور رسمی اعلام کرد که روحانیت با دولت سازش کردند».

نقد و نظر

این ادعا که امام خمینی به ساواک تعهد داده است، غلط است به چند دلیل:

اگر امام خمینی در صدد سازش با رژیم بود، دیدار با شاه برایش مهیا بود، پاکروان به کررات امام خمینی را به این کار دعوت می کرد تا با این کار «تمام مشکلات طرفین به این صورت حل شود. ولی امام خمینی که در بند رژیم است، با شدت با این مسئله برخورد کرده و هرگز دیدار با شاه را نمی پذیرید.[5]

آیت الله سیداحمد خوانساری به وسیله دامادش سید فضل الله خوانساری، به امام خمینی در دوران حضورش در قیطریه، پیغام می دهد که می خواهد برای آزادی امام با رژیم مذاکره کند. ولی جواب امام خمینی جالب است، ایشان می گوید هیچ گونه اقدامی برای آزادی من انجام ندهید و هیچ گونه تعهدی را بر عهده نگیرید[6].

علامه سمنانی از روحانیون شهر سمنان که مرتبط با دربار بود، یکی دیگر از روحانیون همان شهر را برای وساطت نزد امام خمینی فرستاد. آن روحانی نزد امام رفت. امام خمینی اگر اهل سازش بود، می توانست از همین موقعیت استفاده کرده و خودش را آزاد کند ولی او از هیچ کدام از مواضعش کوتاه نیامد و قاطعانه جوابهای آن روحانی را داد که نتیجه آن شد که وساطت برای شان میسر نشد.[7]

اگر امام خمینی اهل سازش شده بود، رژیم شاه باید خوشحال می شد. در حالی که برای آزادی امام خمینی، رژیم نگرانی های بسیاری داشت و پیشبینی می کرد که اتفاقات ناگواری علیه رژیم به وقوع بپیوندد. قبل از آزادی امام، جلسه ای ویژه در «کمیسیون امنیت ملی» با نخست وزیر و حضور سران نظامی رژیم برگزار شد و درباره وقایع احتمالی به طور مفصل بحث کردند. این جلسه مصوبات مهمی هم داشت که از جمله آنها این بود که سرهنگ مولوی جانشین ساواک تهران، از چند روز قبل از آزادی امام، به قم برود و نیروهای ارتش و ژاندامری و شهربانی آماده باش و تحت امر او درآیند. متن مذاکرات این جلسه، نشان از ترس سران رژیم از امام خمینی و خشم ملت ایران بود. همچنین نخست وزیر، تلگرافی به تمام استانداران ارسال کرد و اعلام کرد که آقای خمینی آزاد می شود و شما باید مراقب هرگونه تحرکی باشید.[8]

در تمام طول زندان امام خمینی که از خرداد 1342 تا فروردین 1343 بود، امام خمینی تنها یک جمله را نوشتند و تنها یک بار امضا کردند. غیر از این همین یک عبارت، تعهد و امضای دیگری از ایشان در طول دوران زندان وجود ندارد. امام در جواب بازجویان درزندان قصر، در روز 25 شهریور 1342 چنین گفتند: «چون استقلال قضایى در ایران نیست و قضات محترم در تحت فشار هستند، نمى‏توانم به بازپرسى جواب دهم. روح اللَّه الموسوی‏.»[9]

در اسناد مبارزاتى امام خمینى در ساواک، جلسه بازجویى از امام خمینى این چنین صورتجلسه و گزارش شده است: «صورت جلسه مورخه 25/ 3/ 42: در ساعت 1000[ 10 صبح‏] روز شنبه 25/ 3/ 42 جهت بازجویى از آقاى روح اللَّه الموسوی الخمینى فرزند مصطفى دارنده شناسنامه 2741 صادره از خمین، متولد سال 1379 قمرى در پادگان« بیسیم» حضور به هم رسانیده و پس از معرفى، در مورد سؤال از ایشان اقدام لازم معمول و لیکن مشارٌ إلیه از دادن جواب خوددارى فرمودند. کلیه امضاکنندگان زیر مراتب فوق الذکر را گواهى و تأیید مى‏نماییم. نماینده ساواک- نماینده ستاد کل گارد، سروان لندابى.»[10]

عامل اعلام سازش با روحانیت

روایت شیخ علی تهرانی

«رئیس ساواک هم به طور رسمی اعلام کرد که روحانیت با دولت سازش کردند».

نقد و نظر

در این مورد هم سخن شیخ علی تهرانی دقیق و درست نیست. چه اینکه اساسا اعلام سازش دربار با امام که یک توطئه پیچیده بود، در دو مرحله و در دو سرمقاله «به طور رسمی اعلام شد». تهرانی به اشتباه این موضوع را به رئیس ساواک نسبت داده که نشان از بی اطلاعی راوی از کم و کیف ماجرا دارد!

این ادعا که «رئیس ساواک به طور رسمی اعلام کرد که روحانیت با دولت سازش کردند» غلط است. چرا که این ادعا را نه پاکروان رئیس ساواک، بلکه عباس مسعودی مدیر مسئول روزنامه اطلاعات آنهم در دو مرحله مطرح کرده است؛

در صفحه دوم روزنامه اطلاعات به تاریخ یکشنبه 13 مرداد42 شماره 11157 برای نخستین بار، دروغِ توافق روحانیت با دربار مطرح شد. در این شماره، مطلبی تحت عنوان «سیاست و دیانت» منتشر شد که اصل آن دعوت روحانیت به عدم دخالت در دیانت بود و در بخشی از آن به طور ضمنی به تفاهم روحانیت با دربار اشاره شده است. در این بخش چنین می نویسند: « منطق شاه و تفکیک مذهب از آلودگی های سیاسی، یک منطق قوی است و باید پیش برود و پیش خواهد رفت.... پس بر علما و فقهای بزرگ خاصه حضرات آیات الله خمینی و قمی و محلاتی است، حال که خوشبختانه تفاهمی برقرار شده است، این اصل را برای بزرگداشت مقام روحانیت و تجلیل و عظمت اسلام اقبال و ترویج کنند».

در یادداشت دوم، نیز روزنامه اطلاعات به فاصله سه روز[11] بعد از آزادی امام مجددا این ادعا را مطرح کرده بود و در یادداشتی تحت عنوان «اتحاد مقدس بخاطر هدف مقدس» به امام تهمت سازش با ساواک و دربار زده بود![12]

امام خمینی که بعد از آزادی، تا یکی دو روز به خاطر دید و بازدیدها فرصت مطالعه روزنامه نداشت، ولی وقتی این را دید در اولین فرصت ممکن، در روز 21 فروردین 1343 سخنرانی بسیار تندی علیه ادعای روزنامه اطلاعات انجام داده و هرگونه تفاهم با رژیم را غیرممکن خواند: «چند روز است آزاد شده‏ام، فرصت مطالعه روزنامه نداشتم ... تا اینکه روزنامه اطّلاعات، مورخ سه شنبه 18 فروردین 43، را به من دادند. من از آقایان گله دارم که چرا زودتر به من [اطّلاع‏] ندادند. در این روزنامه کثیف اطلاعات، تحت عنوان «اتحاد مقدس»، در سرمقاله نوشته بودند که با روحانیت تفاهم شده و روحانیون با «انقلاب سفید» شاه و ملّت موافق هستند! کدام انقلاب؟ کدام ملّت؟ این انقلاب مربوط به روحانیت و مردم است؟! ... اگر روزنامه اطّلاعات جبران نکند، با عکس العمل شدید ما مواجه خواهد شد ... خمینى را اگر دار بزنند تفاهم نخواهد کرد.»[13]

شیخ علی تهرانی در مصاحبه اش ادعای دروغ روزنامه اطلاعات را به عنوان اصل مسلم پذیرفته و مضمون آن را در طعنه به امام خمینی نقل کرده است ولی جای تاسف دارد که نه مصاحبه کننده و نه تیم تدوین کننده مصاحبه ها، هیچ اشاره ای به سخنان صریح امام در رد این دروغ دربار نمی کنند! و از اینکه این ادعا، دقیقا دو روز بعد با شدت از سوی امام خمینی با صراحت تکذیب شده است، به آسانی در می گذرند. یعنی آقایان، بعد از پنجاه سال که به آن دروغ تاریخی پاسخ داده شده است، مجددا مروج همان ادعای دروغ و همان شبهه شده اند و علاوه بر تلاش بر مُلَوَّس کردن چهره امام خمینی، به نوعی تصویری سازشکار و واداده از امام ترسیم کرده اند! در عین حال رژیم شاه را هم از دروغی که ساخته بود، تبرئه می کنند.

جالب است که امام خمینی در ادامه گفتند که اینها برای ما رسانه ای نگذاشتند، ولی شما حاضران حوزوی و دانشگاهی، این حرف را به گوش تمام مردم ایران برسانید تا شبهه تفاهم روحانیت با رژیم، در ذهن کسی باقی نماند: «آقایان که در دانشگاه هستید، برسانید به همه که روحانیت با این «انقلاب» موافق‏ نیست. ما که وسیله انتشاراتى نداریم؛ همه چیز را از ما گرفته‏اند. تلویزیون و رادیو را از ما گرفته‏اند. تلویزیون که در دست آن نانجیب است؛ رادیو هم که در دست خودشان هست؛ مطبوعات ما کثیف است. آنها مطلبى را مى‏نویسند یا مى‏گویند، فوراً به تمام نقاط دور دست مى‏رسانند؛ آن وقت مردم بى‏اطّلاع فکر مى‏کنند که روحانیون هم با آنها هستند. روحانیون با این مفاسد دوستى ندارند.»[14]

چنین تعهدنامه مکتوبی در هیچ منبعی نیامده، هیچ تاریخ نگار معتبری از طیف های مختلف فکری، تا کنون به آن اشاره نکرده، در خاطرات هیچ کدام از یاران و همراهان امام و آقا مصطفی نیامده است! بدیهی است که اگر بنا بشود به صرف نقل و قول از افرادی که حاضر نیستند، بتوان نسبتی را به امام ادعا کرد، آنوقت سنگ روی سنگ بند نمی شود و از این دست مدعاهای واهی و بی مستند و متعارض، در کوتاه زمانی همه گیر خواهد شد. در پرونده امام خمینی در ساواک، که اسناد آن در 22 جلد مفصل توسط موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی با عنوان «سیر مبارزات امام خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک» منتشر شده است، هیچ مؤید و مستندی بر این دروغ پردازی درباری نیست.

پس معلوم می شود که اولا اعلام رسمی رئیس ساواک در میان نیست، بلکه روزنامه اصلاعات این موضوع را علنی و رسمی مطرح کرده است و دوما راوی در حقیقت می خواهد بگوید رئیس ساواک به درستی این سازش را اعلام کرده و با توجه به اینکه امام بعد از آزادی صریحا این مسئله را رد کردند، شیخ علی تهرانی در حقیقت امام را به دروغگویی متهم کرده است و در تاریخ انقلاب اسلامی چنین نسبت ناجوانمردانه ای به امام خمینی، بی سابقه است.

وساطت مراجع تقلید برای آزادی امام

روایت شیخ علی تهرانی

«شگفت آور اینکه بعد از آزادی آقای خمینی که با وساطت مراجع صورت گرفت، آقا مصطفی به من گفت که مراجع و علما در این زمینه نقشی نداشتند؛ بلکه شرایط و اقتضائات بین المللی، رژیم را وادار کرد که پدرم را آزاد کند و من درک نکردم که چه شرایط بین المللی وجود داشت که رژیم را به آزادی ایشان مجبور ساخت؟»

نقد و نظر

این ادعا که امام خمینی با وساطت مراجع آزاد شد، کاملا غلط است. البته حمایت و حضور و همراهی مراجع و علمای بلاد در ماجرای دستگیری امام به طور قوی وجود داشت اما «وساطت در آزادی امام» حرف درست و مستندی نیست. به طوری که در اسناد آمده است امام خمینی وساطت هیچ کدام از مراجع را برای، آزادی خویش نپذیرفت همان طور که در بالا ذکر کردیم، آیت الله خوانساری در صدد بود که برای آزادی امام وساطت کند ولی این امام ایشان را از این کار نهی کرد. حال کسی که چنین ادعایی کرده باید پاسخ دهد که کدام یکی از مراجع در این کار وساطت کردند؟ چرا تنها به ذکر کلی بسنده کرده و هیچ مصداقی برای آن ذکر ننموده؟ و اینکه چرا این مسئله در اسناد تاریخی ذکر نشده است؟

آیت الله سیداحمد خوانساری به وسیله دامادش سید فضل الله خوانساری، به امام خمینی در دوران حضورش در قیطریه، پیغام می دهد که می خواهد برای آزادی امام با رژیم مذاکره کند. ولی جواب امام خمینی جالب است، ایشان می گوید هیچ گونه اقدامی برای آزادی من انجام ندهید و هیچ گونه تعهدی را بر عهده نگیرید[15].

علامه سمنانی از روحانیون شهر سمنان که مرتبط با دربار بود، یکی دیگر از روحانیون همان شهر را برای وساطت نزد امام خمینی فرستاد. آن روحانی نزد امام رفت. امام خمینی اگر اهل سازش بود، می توانست از همین موقعیت استفاده کرده و خودش را آزاد کند ولی او از هیچ کدام از مواضعش کوتاه نیامد و قاطعانه جوابهای آن روحانی را داد که نتیجه آن شد که وساطت برای شان میسر نشد.[16]

باید از شیخ علی تهرانی پرسید که شما که مدعی هستید امام خمینی به ساواک تعهد داداه؛ چرا امام خمینی به ساواک تعهد داده بود؟ آیا این تعهد برای آزادی خویش بوده؟ اگر پاسخ مثبت بدهد، در این صورت این سخن با کلام خودش در تعارض است چرا که او یک خط قبل، آزادی امام خمینی را به خاطر امضای تعهد به ساواک عنوان کرده بود. ولی در اینجا دلیل آزادی امام را، وساطت مراجع تقلید بیان کرده است! و دیگر اینکه اگر آزادی امام به خاطر وساطت مراجع بوده، پس چه دلیلی داشت که امام به ساواک تعهد بدهد؟

وساطت مراجع تقلید برای آزادی امام

روایت شیخ علی تهرانی

« موضوع دیگری که در همان زمان اتفاق افتاد، این بود که بر اساس انقلاب سفید شاه، قرار بود که انتخابات مجلس برگزار شود که مراجع تهران تحریم کردند؛ اما باز به گفته آقامصطفی، آقای خمینی از تحریم خودداری کرد و گفت اگر انتخابات صورت بگیرد و مجلس تشکیل گردد، مقابله با نمایندگان آسانتر است و بهتر می توانیم با ترساندن آنها، مانع تصویب قوانین خلاف شرع و مصلحت بشویم»

نقد و نظر

این ادعا نیز دروغ است و در این بخش نیز شیخ علی تهرانی نکات دروغی را به امام و شهید آقا مصطفی خمینی نسبت داده است. توضیح زیر، ناراستی مدعای تهرانی را مشخص می سازد.

انتخابات دوره 21 مجلس  شورای ملی و چهارمین دوره مجلس سنا در روز 26 شهریور 1342 برگزار شد و در روز 14 مهر همان سال هر دو مجلس افتتاح شد. انتخابات به صورت رسوایی برگزار شد و یاعث شد تا علما به مخالفت با آن پرداخته و موجی از مخالفت با این انتخابات فرمایشی کشور را فرا گیرد. میرزا علی خراسانی ادعا کرده که امام خمینی، به خاطر فرصت طلبی، این انتخابات را تحریم نکرد در حالی که سایر علما خصوصا علمای تهران آن را تحریم کردند. این حرف غلط است چرا که امام خمینی در زمان برگزار این انتخابات، در زندان رژیم به سر می برد و تا فروردین 1343، یعنی تا 6 ماه بعد از آن هم در زندان به سر می برد.

این ادعا زمانی جالبتر می شود که وقتی آیت الله سید محمد بهبهانی ـ از علمای مرتبط با دربار ـ در روز 11 مرداد 1342، در حصر به دیدار امام خمینی رفت، امام خمینی از چند جمله کوتاهی که فرصت یافت تا با او صحبت کند، یکی از جملات تذکر به اینکه باید جلوی برگزاری این انتخابات مفتضح گرفته شود، بود! علاوه بر اینکه در همین روز، امام در صحبت های کوتاهی که با چند نفر از علما داشت، از مقداری از امور آگاه شده بود و تازه در همین روز از وقایع 15 خرداد و قیام 15 خرداد و کشتار مردم خبردار شده بود! و چنین دقتی از ناحیه امام ستودنی است که در شرایط حصر، به امر انتخابات دقت داشت که آن را نیز از قلم نینداخت و برای حل شدن آن تذکر می دهد. امام بعد از احوالپرسی های معمول به آقای بهبهانی گفت: «باید جلوى انتخابات مفتضح را گرفت‏.»[17]

مسئله پایانی هم برخورد تسامحی با روایت های تاریخی است. برخی از عزیزان را گمان آن است که می توان با درج چند جمله کلیشه ای، از پذیرش مسئولیت صحت و سقم منشورات تاریخی شانه خالی کرد؛ چه اینکه در صفحه چهارم از مجموعه مصاحبه ها پیرامون آیت الله العظمی میلانی چنین درج شده است: «یاد آوری/ این مصاحبه خاطراتی است که از شخصیت های گوناگون و با دیدگاه های متفاوت درباره شخصیت آیت الله العظمی میلانی گرفته شده و آنان متناسب با ارتباط و حضور ذهنی خود سخن گفته اند؛ طبعا از موضع نظر و اندیشه آنان نشأت گرفته شده است و گاه در گزارش آنان در نقل حوادث و داوری، تفاوت دیده می شود، و الزاما نظر برگزار کنندگان این همایش نیست و به احترام دیدگاه آنان تصرفی نشده است و قضاوت درباره آن سخنان به خواننده این کتاب احاله داده شده است».

در مورد این فراز نیز چند انتقاد جدی وجود دارد؛

مسئولین تولید و انتشار مجموعه مصاحبه ها بر متناقض نمایی محتوای گفتگوها آگاه بوده اند و علی رغم آن، بدون هیچگونه تحقیق و تدقیق، به نشر آن دست زده اند!

گرچه احترام به نظرات راویان مسئله مهمی است اما پاسداشت حقیقی حریم آنان وقتی است که سخنان ایشان بدون تطبیق بر مستندات ارائه نشود و احیانا به واسطه عدم تطابق با واقع رسوایی به بار نیاورد.

تاریخ پیش از آنکه به قضاوت خوانندگان واگذار شود باید با تتبع تام و تحقیقِ تمام صورت پذیرد و روایت نگار نمی تواند با شعارِ «واگذاری قضاوت به مخاطب» خود را از مسئولیت تحقیق و تتبع و تدقیق برهاند!

آنچه در این نوشتار مورد نقد و نظر قرار گرفت، تنها کمتر یک صفحه از مصاحبه 22 صفحه ای شیخ علی تهرانی با «دفتر فرهنگی مفاخر خراسان»(مجری همایش آیت الله العظمی میلانی) بود. در سایر صفحات این مصاحبه و سایر مصاحبه های آن مجموعه نیز اشتباهات و ناراستی های تاریخی به وفور قابل مشاهده است که در صورت لزوم در مقالات مسلسل به آن خواهیم پرداخت. گفتنی است با توجه به اهمیت امانت داری در روایت های تاریخی، و اقتضای اخلاق پژوهشی، نمی توان و نباید بدون آمادگی علمی لازم به موضوعات تاریخی ورود کرد و انتظار آن است در همایش های مشابه، حتما در تدوین مکتوبات تاریخی از اهل خبره استمداد گرفته شود.

[1] . ویژه نامه نکوداشت آیت الله العظمی میلانی ص 452،

[2] . ر.ک. نهضت امام خمینی،ج1، ص698-699.

[3] . صحیفه امام، ج9، ص177.

[4] . (صحیفه امام، ج9، ص177) گفتنی است که امام خمینی دفعات متعددی این ماجرا را به مناسبت های مختلف بیان کرده اند که می توانید به صحیفه امام رجوع کنید. حتی در یک مورد که یک کلمه اضافه تر از آن مکالمه می گویند، اصلاح می کنند که این حرف را الان اینجا می گویم. دقت امام در نقل و قول های تاریخی بسیار اعجاب آور است.

[5] . نهضت امام خمینی، ج1، ص816.

[6] . نهضت امام خمینی، ج1، ص818.

[7] . نهضت امام خمینی، ج1، ص819-821.

[8] . نهضت امام خمینی، ج1، ص823-831.

[9] . صحیفه امام، ج‏1، ص249.

[10] . صحیفه امام، ج‏1، ص249.

[11] . امام خمینی شنبه 15 فروردین حدود ساعت ده شب وارد قم شدند و این مقاله روز سه شنبه منتشر شده بود.

[12] . «اتحاد مقدس بخاطر هدف مقدس»، روزنامه اطلاعات، ش11355، سه شنبه 18 فروردین 1343، ص2.

[13] . صحیفه امام، ج1، ص268-269.

[14] . صحیفه امام، ج1، ص268-269.

[15] . نهضت امام خمینی، ج1، ص818.

[16] . نهضت امام خمینی، ج1، ص819-821.

[17] . صحیفه امام، ج‏1، ص253.

منبع:فارس

نظر شما
پربیننده ها