یادداشت/ حسین دهشیار

جهالت استراتژیک در واشنگتن

دموکرات‌ها به‌دلیل شکست در ایجاد روابط با روسیه و جمهوریخواهان، تفاهم را در «جهالت استراتژیک» سوق دادن هر چه بیشتر روسیه به سوی چین یافته‌اند؛ آن هم از طریق تلاش مضاعف برای ‌ترسیم مسکو به‌عنوان تهدید.
کد خبر: ۲۲۲۳۲۰
تاریخ انتشار: ۲۹ دی ۱۳۹۵ - ۰۸:۳۹ - 18January 2017
جهالت استراتژیک در واشنگتنبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، حسین دهشیار استاد دانشگاه علامه طباطبایی طی یادداشتی نوشت:

فهم عمل‌گرایانه از منافع کلان آمریکا و خوانش استراتژیک از صحنه روابط بین‌الملل، تیم نیکسون ـ کیسینجر را به سوی این واقعیت سوق داد که کم هزینه‌ترین و کوتاه‌‌ترین راه برای سقوط نهایی اتحاد جماهیر شوروی، همانا انزوای ایدئولوژیک این امپراتوری و از سوی دیگر متقاعد کردن پکن به این است ‌که دشمنی با واشنگتن همچنان جهان سومی بودن این کشور را تداوم خواهد بخشید در حالی‌که دست کشیدن از این سیاست بی‌ثمر، راهگشای دستیابی به منزلت جهانی خواهد شد.

سفر یک هفته‌ای به چین نقش بسزایی در سقوط قبله گاه و موطن اولین انقلاب کمونیستی، 11 سال بعد در آخرین هفته سال 1991 ایفا کرد. مجموعه‌ای از نخبگان سیاست خارجی دو سوی طیف سیاسی و روسای جامعه اطلاعاتی آمریکا امروزه برجسته‌‌ترین اعتبار را دشمنی با روسیه و تبدیل این دشمنی به یک فضیلت می‌دانند. این تلاش‌ها که از حمایت رسانه‌ای نیز برخوردار است بیش از هر چیز نشانگر فقر استراتژیک در تحلیل‌ها و فقدان وزن تئوریک در میان کسانی است که متوجه شکل‌گیری معادلات متفاوتی از قدرت در گستره گیتی نیستند.

روسیه با 6000 کلاهک هسته‌ای تنها کشوری است که از بازدارندگی هسته‌ای مبتنی بر ضربه دوم بدون چالش در برابر آمریکا برخوردار است. بزرگ‌‌ترین کشور جهان با حدود یک میلیون و 200 هزار نظامی از یک‌سو با برخورداری از عمق استراتژیک بدون گزند (ناپلئون و هیتلر شاهد این نکته) و از سوی دیگر با داشتن ظرفیت هجوم همه‌جانبه به اروپا، قلب تمدنی و نظامی جهان لیبرال سرمایه‌داری را تشکیل می‌دهد و باید به‌گونه‌ای از سوی آمریکا رفتار شود که توان تخریبی نظامی بالقوه آن تبدیل به سرمایه استراتژیک برای رقبای اقتصادی نشود.

در شرق آسیا غولی نشسته است که بزرگ‌‌ترین ارتش و بیشترین جمعیت را دارد و در عین حال بودجه نظامی آن حدود یک‌سوم بودجه دفاعی آمریکا یعنی 200 میلیارد دلار است. اما محققا آنچه چین را به مطرح‌‌ترین بازیگر در صحنه جهانی در کنار آمریکا تبدیل کرده است، توانمندی‌های نظامی این کشور نیست. سرنوشت اتحاد جماهیر شوروی بروشنی تمام این واقعیت تاریخی را برجسته ساخت که در تحلیل نهایی و در بلند مدت اقتدار، اعتبار و پرستیژ از لوله تفنگ بیرون نمی‌آید. بعد از آن‌که رهبران چین به این باور رسیدند که این شأن و عظمت اقتصادی است که جایگاه و پرستیژ یک سرزمین را تقویت می‌کند، در کمتر از چهار دهه این کشور به قدرت اقتصادی دوم جهان تبدیل شد. چین امروزه در جایگاهی است که تمام مولفه‌های لازم را برای چالش پیرامونی (شرق آسیا) و در آینده‌ای نزدیک چالش جهانی آمریکا در اختیار دارد. با افزایش قدرت خرید توده‌های چینی و به تبع آن تبدیل این کشور به بزرگ‌‌ترین بازار مصرف جهان، در دهه‌های پایانی نیمه اول قرن 21، پکن احتمالا همان سرنوشتی را برای واشنگتن رقم خواهد زد که آمریکا برای انگلستان در قبل از آغاز پایان نیمه اول قرن20 ‌ترسیم کرد.

دموکرات‌ها به‌دلیل شکست در ایجاد روابط با روسیه و جمهوریخواهان به‌دلیل این‌که ولادیمیر پوتین را همچنان مومن به اصول کمونیستی در دوران پسا کمونیسم می‌دانند، تفاهم را در «جهالت استراتژیک» سوق دادن هر چه بیشتر روسیه به سوی چین یافته‌اند؛ آن هم از طریق تلاش مضاعف برای ‌ترسیم مسکو به‌عنوان تهدید! فهم تاریخی هنری کیسینجر و درک معادلات بین‌المللی ریچارد نیکسون،همسویی پکن و واشنگتن را علیه مسکو ممکن کرد و در نهایت شکل‌گیری لحظه تک‌قطبی را به‌وجود آورد؛ در حالی‌ که امروزه خرد ستیزی جمعی نخبگان حاکم در آمریکا ـ که باید نشان‌دهنده بی‌بهرگی آنان از ارزیابی روند تحولات جهان قلمداد شود ـ شرایطی را به‌وجود آورده که چین بدون کمترین تلاشی، روسیه را در آغوش خود یافته است.

محور پکن ـ مسکو که بر دو ستون توان اقتصادی چین و ظرفیت‌های نظامی روسیه، اقتدار و نفوذ خود را محرز خواهد کرد، آمریکا را در موقعیتی قرار خواهد داد که اگر مانع شکل گیری آن نشود، بی‌شک آمریکا سرنوشت امپراتوری بریتانیا را (که آفتاب در آن هرگز غروب نمی‌کند) پیدا خواهد کرد.
 
منبع: روزنامه جام جم
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار