عبدالحمید قدیریان:

فاقد استراتژی فرهنگی هستیم/ مشکلات موجود به دلیل فاصله گرفتن از روح انقلاب است

عبدالحمید قدیریان گفت: ما استراتژی فرهنگی نداریم، نیروها هرز می‌روند. نیروها به آن ثمری که باید بنشینند، نمی‌نشینند. چرا؟ برای این که ما در کلان فرهنگی، برنامه و دور نمایی شفاف و تبیین شده نداریم.
کد خبر: ۲۲۳۸۸۲
تاریخ انتشار: ۰۹ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۴:۵۰ - 28January 2017

به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس، «عبدالحمید قدیریان» هنرمند و نقاش برجسته کشور در گفت‌وگویی به ابعاد برگزاری چهارمین جشنواره جهانی هنر مقاومت پرداخت. ماحصل این گفت‌وگو به شرح زیر است:

جناب قدیریان به عنوان اولین سوال نظر شما در خصوص نمایشگاه هنر مقاومت چیست و نمایشگاه را چگونه دیدید؟

باعث خوشحالی است که این فضا همچنان وجود دارد و هنوز هم کارهایی مرتبط با انقلاب و جنگ و راجع به بحث مقاومت می‌شود، هر چند دیگر آن رنگ و بوی قدیم را ندارد. این جای امیدواری است و جای شکر دارد. ما در هر صورت باید شاکر باشیم. ولی به هرحال یک ایده‌آ‌ل‌هایی است که آدم یک ذره دلش می‌سوزد. مشکلی که من با نمایشگاه مقاومت دارم این است که معتقدم کلمه «مقاومت» کلمة درستی برای کار فرهنگی نیست. استفاده از این کلمه ممکن است در حیطه سیاسی و یا نظامی درست باشد. ولی در حیطه فرهنگی، آن هم در این برهه از زمان درست نیست.

با توجه به وضعیت فرهنگی موجود مقاومت را چگونه تعریف می کنید ؟

در بحث فرهنگی آن هم در موقعیتی که ما هستیم، مقاومت چیز خوبی نیست. مقام معظم رهبری در ارتباط با موضوع فرهنگ از واژه‌ی تهاجم استفاده کردند و به این لحاظ اعتقاد من این است که ما باید به دشمن، تهاجم فرهنگی کنیم، نه این که در مقابل او مقاومت کنیم.

مقاومت فرهنگی این گونه است که ما بایستیم و در مقابل هجمه‌های فشرده و مداوم دشمن ایستادگی ‌کنیم. چرا ما باید این کار را بکنیم؟ چرا باید بایستیم و در مقابل هجمه‌ها ایستادگی کنیم؟ ثمره‌اش همین چیزی است که الان در جامعه می‌بینیم. روز به روز ضعیف‌تر می‌شویم چون مقاومت سخت است.

شما یک جا می‌ایستید و در مقابل فشار بیرونی مقاومت می‌کنید و این شما را به اضمحلال می‌کشاند و ضعیف می‌کند، و وقتی ضعیف شدیم، دشمن مرتب سیطره‌اش را بیشتر می‌کند. خیلی جالب است که مراکز فرهنگی ما این همه کار فرهنگی می‌کنند و هزینه می‌کنند؛ حداقل در آمارهایی که می‌دهند، و هزینه‌هایی که برای هنر و برای فرهنگ می‌شود بسیار زیاد است، پس چرا ما روز به روز به اضمحلال فرهنگی کشیده می‌شویم و رهبری معظم از سطح فرهنگی کشور ناراحت هستند.

مشکل کجاست؟ معتقدم این اشکال به دیدگاه ما برمی‌گردد. یعنی تا وقتی که ما بحث مقاومت را داریم، و سعی می‌کنیم در مقابل هجمه‌های دشمن صرفاً ایستادگی کنیم، و آهسته برویم، و آهسته بیاییم تا نکند به ما انگ خشونت گرایی بزنند؛ ولی در مقابل، دشمن با بی‌حیایی، مدام به ما حمله می‌کند و با تکبر و غرور می‌گوید: شما را نابود می‌کنم و علناً تصمیم خود را اعلام می‌کند، طبیعی است که این دو رفتار در مقابل هم، با هم همخوانی ندارند و باعث ضعف و نابودی ما می‌شود. ما در بعد فرهنگ و هنر باید به طرف تهاجم فرهنگی برویم یعنی همان رفتاری که حضرت امام خمینی(ره) داشتند، ایشان هر روز، یک حرکت کوچک انجام می‌دادند و دشمن را به چالشی بزرگ می‌کشیدند.

من آن زمان دانشجو بودم، هر صبح که از خواب بیدار می‌شدم منتظر بودم تا ببینم امام چه حرکت فرهنگی جدیدی در مقابل دشمن می‌کنند و دشمن با همه اقتدارش چگونه به چالش می‌افتد و ذلیل می‌شود. چرا؟ برای اینکه امام تهاجم فرهنگی می‌کرد، مقاومت فرهنگی نمی‌کرد.

منظور از تهاجم فرهنگی، فریاد کشیدن و بد اخلاقی کردن نیست، اگر به پیرامون خود دقت کنیم و اتفاقات اخیر را رصد نماییم، می‌بینیم که خداوند در اربعین حسینی دارد بر دشمن تهاجم فرهنگی می‌کند. خداوند با اشاعه محبت، با اشاعه مرزبندی بین حق و باطل، دارد کاری هجومی می‌کند. هیچ کس نیست، که به راهپیمایی اربعین برود و بی‌تفاوت برگردد.

از منظر خوبان عالم، بهترین مبارزه با دشمن اشاعه تصویری شفاف از حق و معرفی آن است. از این روست که ما در راهپیمایی اربعین شاهد تحقق کلمه «ودّ» یعنی محبّت آرمانی به اهل بیت(ع) هستیم و این یعنی امید، یعنی انگیزه، یعنی نمایش عشق و محبت به انسانها، یعنی دمیدن روح به کالبد جامعه اسلامی. خداوند در راهپیمایی اربعین دارد فرهنگ‌سازی می‌کند و پاک طینتان را آماده حوادث پیش رو می‌کند.

وظیفه ما در مورد جوانان امروز کشورمان در حوزه فرهنگ چگونه است ؟

ما باید جوان‌هایمان را به سمت تهاجم فرهنگی هدایت کنیم، مخصوصاً در این سال‌های اخیر. در این زمانه خداوند راهپیمایی اربعین را که از شگفتی‌های تاریخ است، راه انداخته. یعنی کاملاً معلوم است که دست خدا دارد کار انجام می‌دهد و اربعین را ایجاد کرده و مردم را از 80 کشور جهان در یک نقطه، در زمانی معین جمع می‌کند و در صحنه‌ای زیبا بر روی آنان کار فرهنگی می‌کند. باید از خود بپرسیم که خداوند به چه دلیل این کار را شروع کرده است؟

به گمان من، این شروع تحقق همان وعده الهی درباره دو بار فساد بنی‌اسرائیل بر روی زمین و به تبع آن، نابودی اسرائیل است که خداوند در اوایل سوره‌ی اسراء به آن اشاره می‌کند [إسراء5]. باید در این زمان که بحث حرکت به سمت نابودی اسرائیل است و مقام معظم رهبری در یکی از فرمایشاتشان به این نکته اشاره کردند که تا 25 سال آینده، دیگر اسرائیلی وجود ندارد، ما خودمان را آماده کنیم و این ماجرا جز با هجوم فرهنگ اصیل اسلامی و شیعی به قلب‌های پاک‌طینتان تحقق نخواهد یافت.

لذا ما نباید بایستیم و مقاومت کنیم، چه مقاومتی؟ ما باید هجوم بیاوریم. طرح‌ها و ایده‌هایی بدهیم که حاکی از ذلیل بودن دشمن و قدرت مسلمین باشد. کار فرهنگی و انقلابی، صرفاً شعار دادن نیست، باید مفاهیم معرفتی اسلام را تبیین کنیم و به جامعه جهانی که تشنه شنیدن است ارائه نماییم.

به نظر شما استراتژی فرهنگی ما در کشور به چه صورت است؟ آیا این استراتژی را قبول دارید؟

ما استراتژی فرهنگی نداریم، نیروها هرز می‌روند. نیروها به آن ثمری که باید بنشینند، نمی‌نشینند. چرا؟ برای این که ما در کلان فرهنگی، برنامه و دور نمایی شفاف و تبیین شده نداریم. فرهنگ ما را وزارت امور خارجه هدایت می‌کند و به نوعی دارد لیبرالیسم را اشاعه می‌دهد، حتی در بُعد مقاومتی آن.

در حال حاضر شرایط دنیا شرایطی نیست که سیر حرکت ما مانند چند سال پیش باشد و به راحتی از کنار لحظات بگذریم. لحظه به لحظه در دنیا دارد اتفاقات عظیم می‌افتد. خداوند بارها در قرآن تأکید می‌کند که به آیات من توجه کنید و کسانی که توجه نمی‌کنند را مورد شماتت قرار می‌دهد. یعنی به پیرامون خودتان نگاه کنید و دست مرا ببینید که دارم کار انجام می‌دهم.

من هستم و حضور دارم، من دارم در این عالم خدایی می‌کنم. هیچ برگی بدون اذن من نمی‌افتد. این همه صحنه ها پیرامون ما اتفاق می‌افتد و ما به نام اتفاق از کنار آنها رد می‌شویم. همه‌ی این صحنه‌ها دست خداست، اینها را به هم وصل کنیم و ببینیم خدا دارد چه کار می‌کند. خداوند دارد آیاتش که حاکی از نشانه‌هایی برای آینده می‌باشد را به ما نشان می‌دهد، تا ما برای صحنه‌های پیش رو آماده شویم.

لذا خوب است کمی به هوش بیاییم. اینقدر ننشینیم و محفلی عمل کنیم. باید سرمان را بالا بگیریم و جهان اسلام و بلکه جهان بشریت را نگاه کنیم. وقتی رهبری برای جوانان غرب پیام می‌دهد، معنایش این است که ای کسانی که دارید کار فرهنگی می‌کنید، جهانی فکر کنید، نه منطقه‌ای. نه برای داخل کشور.

لزوم جهانی فکر کردن داشتن اقتدار است. معتقدم که در بعد مدیریت فرهنگی ما باید تبیین و استراتژی داشته باشیم، تبیین ما باید همگام با حرکت‌هایی باشد که خداوند دارد در منطقه و جهان انجام می‌دهد. سیری که در پیش روی ماست، کاملاً مشخص است که دارد به طرف نابودی اسرائیل می‌رود. شاید شما تا دو سال پیش نمی‌توانستید چنین جمله‌ای را بگویید، ولی امروز این موضوع کاملاً مشهود است و اگر کسی این را متوجه نشود، جای سؤال دارد. اگر مسئول فرهنگی این را متوجه نشود، مشکل دارد.

اگر متوجه نشود و نفهمد که این سیل جمعیت، در اربعین حسینی وقتی در یک نقطه جمع می‌شوند و در مسیری مستقیم با روش کاروان حسینی به سمت امام می‌روند، به چه معنایی است،‌ یقیناً نمی‌تواند کار فرهنگی کند و چنین فردی اساسا با کار فرهنگی اسلامی و قرآنی آشنا نیست.

بر طبق آیات قرآن، صحنه‌ها دارند به سمت نابودی اسرائیل می‌روند، در این صورت، منِ هنرمند، در جهت این حرکت چقدر تلاش کرده‌ام؟‌ آیا کاری کرده‌ام؟‌ آیا اصلاً به این موضوع فکر کرده‌ام؟‌ چرا ما همیشه در بحث فرهنگی باید بنشینیم و منتظر اتفاق‌ها باشیم؟ چرا باید منتظر هجوم باشیم تا مقاومت کنیم؟ اگر به فرموده‌ی رهبر معظم انقلاب، دشمن هجمه‌ی فرهنگی می‌کند، چرا ما به عنوان جبهه‌ی حق که پشتوانه‌ی عظیمی از معارف الهی و قرآنی را در اختیار داریم، دست به هجمه نزنیم؟

هجمه‌ای که ثمره‌اش نه مردن افراد، بلکه احیا و زنده شدن ایشان است. خداوند در سوره‌ی یس چنین می‌فرماید که ما هستیم که زنده می‌کنیم. (یس ۱۲)، همان گونه که یک بار خداوند در سال ۵۷ با دمیدن روح در این ملت از طریق امام روح‌الله (ره) ما را زنده کرد، چرا ما با هجمه و بمباران ارزش‌های الهی، وسیله‌ای نشویم تا خدا از طریق ما انسان‌ها را زنده و احیا کند؟

پس با توجه به تاکید مقام معظم رهبری به نظر شما حرکت های فرهنگی آنگونه که باید قدرتمند و تاثیر گذار باشد نیست ؟

این به خاطر بینش است. باید بینش خودمان را اصلاح کنیم، باید منظر خودمان را اصلاح کنیم، باید از منظری به انقلاب نگاه کنیم که امام(ره) نگاه می‌کردند. ما هرچقدر از روح انقلاب فاصله می‌گیریم، مشکلاتمان زیادتر می‌شود.

با فاصله سی و چند سال از انفجار نور انقلاب، اتفاقاتی می‌افتد که آدم باورش نمی‌شود و از خود می‌پرسد: مگر ممکن است مؤمنینی باشند که اینگونه اتفاق‌ها را رقم بزنند؟ این فسادها، این رانت‌خواری‌ها، اینها اصلاً در فرهنگ انقلاب ما جایگاهی ندارند. باید دید که چه اتفاقی افتاده که انسان می‌بیند این مسائل به راحتی در بین بعضی از مؤمنین ما وجود دارد و ایشان به راحتی به این ارزش‌های منفی مبتلا شده‌اند؟ ما وقتی از روح انقلاب فاصله بگیریم، طبیعتاً این اتفاق‌ها می‌افتد.

به عنوان یک هنرمند به نظر شما فاصله گرفتن مسئولین از روح انقلاب چه مشکلاتی را برای ما ایجاد کرده است؟

ما هرچقدر از روح انقلاب فاصله می‌گیریم، مشکلاتمان زیادتر می‌شود. خیلی از ما دردمند هستیم که چرا جنگ را با آن وضعیت به پایان رساندیم و جام زهر را به امام(ره) نوشاندیم. چه اتفاقی افتاد؟ آیا غیر از این بود که ما از روح جنگ فاصله گرفتیم، آن روحی که باعث حرکت و اشتیاق در دفاع مقدس می‌شد. وقتی انسان از آن روح فاصله بگیرد، دیگر جنگ معنا ندارد و باید تمام شود. تا وقتی فضای دفاع مقدس روح داشت، زنده بود و می‌توانست حرکت کند، در غیر این صورت جنگِ بی‌روح و انگیزه، جنگِ مرده است و باید تمام شود.

اگر بخواهم روح جنگ‌مان را در یک جمله توصیف کنم باید بگویم روح جنگ ما این عبارت بود که «می‌روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم». این جمله در جوانان ما، جوشش ایجاد می‌کرد؛ باعث می‌شد نوجوان 13ساله به جبهه برود.

یعنی به همان جایی که بوی حضرت زهرا (س) استشمام می‌شد. حضرت زهرا س به استناد برخی احادیث، «روح‌القدس» هستند و هر جا روح باشد، حیات و نشاط و زندگی جریان دارد. بله! این روح جنگ ما بود و وقتی این را از جنگ گرفتند، جنگ مبدل به یک سری فعالیت نظامی شد و دیگر لزومی برای ادامه نداشت. اکنون انقلاب هم در همین وضعیت گرفتار شده است.

وقتی روح انقلاب از آن گرفته می‌شود و قداست اهل‌بیت زیر پا گذاشته می‌شود و حضور خدا در زندگی افراد، کم‌رنگ و بلکه بی‌رنگ می‌شود، طبیعی است که فساد می‌آید و به سادگی‌ هم بیرون نمی‌رود، مگر اینکه خدا رحم کند «الا ما رحم ربی»، البته خداوند نمی‌گذارد، خداوند کاری را که شروع کرده ناتمام نمی‌گذارد و این انقلاب امانتی است الهی و باید به صاحبش برگردد و به قطع و یقین این اتفاق خواهد افتاد، و این وظیفه‌ی ماست که امانت را به اهلش و صاحبش برگردانیم.

شما در کل، کیفیت آثار ارسالی به جشنواره هنر مقاومت را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

کیفیت خوب است. بچه‌ها بسیار زحمت کشیده‌اند ولی من معتقد به تأثیر فضای فرهنگی هستم. وقتی روح مقاومت در جامعه نیست، روح تهاجم در جامعه نیست، طبیعتاً در آثار افراد صرفاً پوسته‌ و شکل و فرمی از مقاومت دیده می‌شود. آن روح نیست.

شما کارهای اوایل انقلاب بچه‌ها را نگاه کنید، همین دوستان کار کرده‌اند. هنوز که هنوز است وقتی شما به آن آثار نگاه می‌کنید، روح انقلاب را در آن می‌بینید. با تمام خامی و جوانی که از نظر تکنیکی داشتند، ولی به وضوح شما آن روح را احساس می‌کنید. ولی الان این‌گونه نیست. نه این که دوستان ما اتفاقی برایشان افتاده باشد،‌ نه.

گرایش جامعه به سمتی رفته که طبیعتاً چنین نتیجه‌ای را دارد. طبیعی آن، ایجاد همین مفسده‌ها است. طبیعی آن، فاصله بین انسان‌هاست. طبیعی آن، دور شدن از بسیاری از ارزش‌ها است. این به خاطر این است که ما از روح انقلاب فاصله گرفتیم. باید ان شاءالله همتی کنیم و دست به دست هم بدهیم و یک ماجرای فرهنگی راه بیندازیم.

خدا دارد کار انجام می‌دهد. از ما «قالوا بلی» گرفته و ما قرار بود بیاییم به این دنیا و از اهل بیت رسول الله ص حمایت کنیم. همه باید دست به دست هم بدهیم که این ماجرا تحقق یابد و ان شاءالله خدا دستمان را خواهد گرفت.

نظرتان در خصوص اثر بخشی جشنواره ها و بخصوص جشنواره هنر مقاومت چیست ؟

سرعت حوادث در پیرامون ما و جهان بسیار زیاد است. تأثیرگذاری یک گروه فرهنگی - انقلابی باید خیلی زیادتر از این حرف‌ها باشد. توقع بالاست. ما الان در شرایط عادی نیستیم.

توقع بالاست. همه دنیا از نظر فلسفی به پوچی رسیده‌اند و به دنبال نور امید هستند و ما معتقدیم این نور امید را می‌شناسیم، خوب این اعتقاد و ادعای ما باید در آثارمان نمود داشته باشد. چرا ما به فرم‌گرایی و پوستة حوادث نگاه می‌کنیم؟ چرا به آن نوری که باعث این انقلاب شد نگاه نمی‌کنیم؟ چرا از آن نوری که باعث این مقاومت می‌شود، غفلت می‌کنیم؟

مقاومتی که در ایران و بلکه در لبنان و سوریه و هر نقطه که مظلومان از خود بروز می‌دهند و قیام می‌کنند، براساس این نور است. چرا ما به این نور توجه نمی‌کنیم؟ یعنی توقع‌ها بالاست. خواسته‌ها بالاست و همه از ما انتظار دارند. ادعای ام‌القرای کشورهای اسلامی کم چیزی نیست، این نباید یک ادعا و یک حرف باشد، در عمل ما باید ایده داشته باشیم، ایده که می‌گویم منظورم این نیست که موشک داشته باشیم، البته باید برای مقابله با ظلم دشمن، موشک هم داشته باشیم و موشک حداقل حرکتی است که ما باید داشته باشیم.

اما در بعد فرهنگی و نجات انسان ما باید ایده فرهنگی داشته باشیم، که متاسفانه نداریم. به طوری که رهبر معظم انقلاب بارها و بارها و بارها، تذکر دادند. ولی متاسفانه کمتر کسی به این فرمایش ایشان اعتنا نموده و باید گفت یک جورهایی انگار نه انگار.

شما فرمودید آثار باید حاکی از یک جور قدرت ما در مقابل دشمن باشد، آیا این روح را در آثار هنرمندان برجسته که ارسال کرده‌اند مشاهده می‌کنید؟

وقتی با همین معیاری که اکنون مطرح کردم به تابلوی خودم در این نمایشگاه نگاه می‌کنم، می‌بینم، خیلی ضعیف است. این حرف‌هایی که زدم به این معنا نیست که کار من قوی است، کار من از همة کارها ضعیف‌تر است چون من هم در همین جامعه زندگی می‌کنم و من هم تحت تأثیر فرهنگ همین جامعه هستم.

یک سری بچه مسلمان دلسوخته‌ای که به دلایل شرایط فرهنگی، در خانه‌های خود کز کرده‌اند و احساس می‌کنند کسی حرفشان را نمی‌شنود. این هنرمند وقتی کار می‌کند، طبیعتاً کار او نمی‌تواند کار ایده‌ال و مورد نیاز این زمانه باشد.

این کاری که من انجام دادم. واقعاً در حدی که باید باشد نیست. چرا؟ برای اینکه آن فضا وجود ندارد، آن فضای نورانی را باید ایجاد کنیم، دقیق‌تر این که باید از خدا بخواهیم که برای ما آن فضا را ایجاد کند. آن موقع خواهیم دید که آثار تولید شده، علیرغم این که ممکن است همین فرم‌ها را داشته باشد، ولی دارای روح است.

در هر شیئی، ظاهری و باطنی وجود دارد. اثر هنری ممکن است ظاهرش خیلی زیبا باشد، ولی باطنش چیست؟ آن چه اهمیت دارد این است که آیا باطنش دل ما را به طرف ظلمت می‌کشاند یا به طرف نور می‌کشاند؟ این مهم است.

تلاش شما برای رساندن پیام مقاومت از طریق هنر نقاشی چگونه بوده است؟

در تابلویی که کشیدم، سعی کردم خاطرات آن دوران را به تصویر بکشم. وقتی که وصیتنامه‌ها را می‌خوانیم، وقتی که با بچه‌های جبهه می‌نشینیم و صحبت می‌کنیم، همه حرف از یک چیز می‌زنند، ورای صحنة مادی، یک نیرویی، یک حضوری، یک محضریتی، حضور یک نوری تأثیرگذار، چیزی که باعث حرکت بچه‌ها بود، چیزی که بچه‌ها وقتی زخمی می‌شدند و به بیمارستان منتقل می‌شدند، به محض مرخص ‌شدن از بیمارستان، ایشان را مستقیماً به جبهه می‌آورد. این چه نیرویی بود؟ چه چیزی ارزش دارد که آدم اینگونه رفتار کند. آنها سخن از نوری خدایی و محضریتی الهی می‌کردند.

و کلام آخر؟

تصورم این است که این نور، گمشدة ماست. ما عکس همه را کشیدیم. همه شهدا، سرداران و ایثارگران را کشیدیم، ولی به این نور کم بها دادیم و تصورم این است که باید خیلی بیشتر از اینها کار می‌کردیم.

باید آثار ما اثبات کند که این خدا بود که ما را به حرکت در ‌آورد و خدا بود که ما را پیروز کرد و خدا است که علیرغم این همه اشتباهاتی که در همه ابعاد اعم از فرهنگی و اقتصادی و حکومتی از ما سر می‌زند، باز هم مانند گذشته دست ما را می‌گیرد.

خداست که دارد ما را نجات می‌دهد و دست ما را گرفته است. ما باید این را در بُعد فرهنگی فریاد بزنیم.

با این نگاه نه تنها راه خودمان، بلکه راه همة کسانی که به دنبال نور هستند را در بحث فرهنگی باز کنیم و به آنها نشان دهیم و بگوییم: ای کسانی که در اقصی نقاط جهان طالب نور هستید، نور اینجاست. آدرس دارد، بیایید اینجا. و به عنوان آخرین کلام هم باید بگوییم که الحمدلله رب العالمین.

انتهای پیام/121
نظر شما
پربیننده ها