با شهدای انقلاب/ 13

شهیدی که برای اولین بار با شنیدن نام امام صلوات فرستاد

محمدعلی بر اثر اصابت تیر به پهلو به شهادت رسید؛ بعد از مدتی پيکر مطهر وي به مردم تحویل داده شد. پیکر وی پس از تشييع جنازه باشکوه به بهشت شهدای اردکان منتقل شد تا به عنوان اولين شهید در گلزار شهدای اردکان آرام بگیرد.
کد خبر: ۲۲۴۰۳۷
تاریخ انتشار: ۲۰ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۴:۰۰ - 08February 2017

به گزارش دفاع پرس از یزد، محمدعلی قانعی، سال 1337 در شهرستان اردکان و در خانواده متدين و مذهبی متولد شد. دوران کودکی خويش را با تربيت پدر و مادر آغاز کرد.

تحصيلات خود را تا ششم ابتدايی ادامه داد و چون خانواده وی از نظر مادی در مضيقه بودند، تحصيل را رها نموده و برای کار و تأمين معاش فعاليت کرد. چند سالی در اردکان مشغول کار بود و سپس به تهران رفته و ساليان متمادی در آنجا مشغول کسب و کار شد.

وقتي وقایع انقلاب به اوج خود رسيد، شهيد قانعی نيز همانند ساير جوانان انقلابی در اکثر راهپيمايی‌های تهران به صورت فعال شرکت می‌کرد. در سال 1357 که انقلاب روزهای پر تنشی را می‌گذراند و درگيري‌ها به اوج خود رسيده بود، شهيد قانعي مدتي به اردکان آمد.

همان روزها در شهرستان اردکان توسط مردم انقلابی تظاهرات هایی علیه رژیم پهلوی انجام می‌شد که محمد علی نیز در آنها حضور می‌يافت و با سيل عظيم مردم و سردادن شعارهاي انقلابي بر ضد رژيم شاه و دستگاه جنايتکارش فعاليت خود را آغاز نمود. در يکي از همین راهپیمایی‌ها در حالی‌که مردم به طرف خيابان اردکان سرازير شده بودند، در ابتداي خيابان سينا در درگيري که بين مردم و نيروهاي شهرباني به وجود آمده بود، نيروهاي پليس براي از بين بردن انسجام و وحدت نيروهاي مردمي به تير‌اندازي روي آورده و جمعيت را با تير هوايي مورد حمله قرار دادند، ولي نتوانستند در مقابل سيل عظيم و شور انقلابي مردم مقاومت کنند و ناچار شدند تيراندازي خود را ادامه داده و مردم مبارز را هدف قرار دهند که در اين ميان بر اثر تيراندازي چند نفر زخمي شده و محمدعلی بر اثر اصابت تیر به پهلو به شهادت رسید.

وقتي اين حادثه پيش آمد نيروهاي شهرباني پيکر مطهر وي را گرفته و نگذاشتند به دست مردم بيافتد، ولي با هجوم مردم انقلابي پيکر مطهر شهيد قانعي را از دست مأموران درآورده و به مدرسه علميه منتقل کردند. مأموران نظامي شاه تلاش نمودند تا پيکر شهيد را بدست آورند و اين حادثه را خاموش نمايند، ولي با همت مرحوم آيت‌الله خاتمي و شور انقلابي مردم اردکان، اين کار نتيجه‌اي نداشت و پيکر مطهر وي به تحويل مردم داده شد و در تشييع جنازه با شکوهي با حضور مردم اردکان و ميبد پيکر شهيد به بهشت شهداي اردکان منتقل شد. وی اولين شهيدي بود که در گلزار شهداي اردکان آرام گرفت و از آن روز به بعد آنجا ميعادگاه عاشقان شهادت شد.

گزیده ای از خاطرات

مادر از شفا یافتن محمد علی از دست سید الشهدا(ع) می گوید، از مهربانی ها و سخت کوشی هایش و از روز شهادتش که با زبان روزه به دیدار حق شتافت .

محمد علی فرزند دوم خانواده و متولد سال 1337 بود. تا سال ششم دبستان را خواند و پس از آن به کار مشغول شد. پس از فوت پدر نیز نان آور خانه محسوب می شد و از 16 سالگی به تهران رفت و به بنایی مشغول بود.

در همان سالهایی که در تهران بود جذب جلسات گفت و شنود دینی شد ودر مسجد اردکانی ها در تهران با آیت الله بهجتی انس داشت که آیت الله بهجتی پس از شهادتش با شنیدن نام اش اشک در چشمش حلقه میزد و می گفت من ارادت خاصی به این شهید دارم.

در آن سالها که کسی جرات بردن نام خمینی را هم نداشت در مسجد اردکانی ها در تهران پس از شنیدن نام امام خمینی با صدای بلند صلوات فرستاد، چیزی که تا آن موقع در آنجا سابقه نداشت.

در سالهای حضورش در تهران با انقلابیون آشنا شده بود و به نشر اعلامیه و عکس امام می پرداخت تا جایی که تحت تعقیب ساواک قرار گرفته بود.دفترچه ای هم داشت که در آن تمبر های یادگاری چسبانده بود ولی در اصل برای حمل اعلامیه و عکس امام استفاده میکرد واز همان طریق اولین بار عکس امام را برای ما آورد و از امام برایمان گفت.

محمد علی در اردکان هم که بود در دایر کردن جلسات مذهبی و دعای کمیل و راه اندازی هیئت فعال بود. هیئت ابوالفضلی چرخاب را خودش راه انداخته بود و حتی پرچم آستان قدس رضوی را هم بای هیئت گرفته بود.

نحوه شهادت

مرداد سال 1357 بود و روز دوازدهم ماه رمضان. محمد علی تازه از تهران برگشته بود و قرار بود در اردکان به مناسبت چهلم شهدای تبریز و قم تظاهرات کنند.

صبح آماده شده بود که به تظاهرات برود ولی مادر اصرار داشت که نرود و استراحت کند وبه یاد دارم که در جواب اصرار مادر گفت: امام خمینی در سال 42 از یاران در گهواره اش گفته بود و منظور امام ماها هستیم که باید به یاری امام برویم وقت برای استراحت و خواب زیاد است.

آنروز تظاهرات طبق معمول همیشه برگزار شده بود تا اینکه جمعیت به روبروی شهربانی می رسند و نیروهای شهربانی از جلو و عقب مردم را محاصره کرده و تیر اندازی میکنند. ان روز تعداد 45 نفر مجروح شدند که حال شش نفر وخیم بودو نتوانسته بودند فرار کنند که یکی از ان 6 نفر محمد علی بود.به علت وخامت حالش او را به بیمارستان بردند ولی نیروهای شهربانی حتی اجازه گرفتن عکس رادیولوژی را نداده بودند و به ما نیز اجازه ملاقات ندادند.

تا اینکه بعد از گذشت نصفه روز به ملاقات رفتیم که همانجا به من گفت مادر را ببر که طاقت ندارد

و پس از اندکی خبر شهادتش را به ما اعلام کردند.

ابتدا حاضر نشدند پیکر مطهر شهید را تحویل دهند و قصد داشتند شبانه اورا دفن کنند و ازخانواده اش خواسته بودند در اذای تحویل پیکرش مبلغ 6000 تومان حق تیر بدهیم اما وقتی خبر به آیت الله خاتمی رسید با وساطت ایشان پیکر شهید را تحویل دادن و فردای آن روز تشییع جنازه با شکوهی برگزار شد که آیت الله صدوقی نیز از یزد برای شرکت در آن آمده بودند و در مجلس ختم نیز که در مسجد جامع برگزار شد با سخنرانی آتشین آیت الله خاتمی رفته رفته راه بر انقلابیون در شهر هموار شد و جو شهر در کنترل نیروهای انقلاب در آمد.

گزارش از زهرا عابدی

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها