یادداشت/ سیدعبدالله متولیان

رمزگشایی از یک اشتباه عمدی در آمریکا

قرائن و شواهد موجود مؤید این حقیقت است که پیدایش ترامپ به هیچ وجه تصادفی نبوده، بلکه بخشی از مهندسی سیاستمداران و برنامه‌ریزی قبلی برای برون‌رفت از بن‌بست موجود و غلبه بر مشکلات داخلی و خارجی آمریکاست.
کد خبر: ۲۲۵۱۲۶
تاریخ انتشار: ۱۶ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۱ - 04February 2017
رمزگشایی از یک اشتباه عمدی در آمریکابه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، سیدعبدالله متولیان طی یادداشتی نوشت:

روی کار آمدن ترامپ در امریکا یادآور سخنان حماسی حضرت امام خمینی(ره) درباره فروپاشی نظام‌های سلطه‌گر از جمله امریکاست. آن عزیز سفر کرده می‌فرمودند: «ما به یارى خدا تا نابودى کامل دشمنان اسلام و ملت‌هاى مستضعف جهان در برابر آنان و به‏خصوص در مقابل امریکاى جهان‏خوار ایستادگى خواهیم کرد... امریکاى جهان‏خوار باید بداند که ملت عزیز و خمینى تا نابودى کامل منافعش او را راحت نخواهند گذاشت و تا قطع هر دو دست آن، به مبارزه خدایى خود ادامه خواهند داد.»، «من با اطمینان می‌گویم ؛ اسلام عزیز ابرقدرت‌ها را به خاک مذلت می‌نشاند.»  و امروز جهان نظاره‌گر فروپاشی نظام مهندسی شده سلطه و اضمحلال اقتدار و هژمونی امریکایی در سطح جهان و منطقه و انتقال کانون قدرت از غرب به شرق و حوزه اقیانوس آرام است.

امپراتوری رسانه‌ای در امریکا و اصحاب سیاست و دستگاه‌های مسئول به‌ویژه دستگاه اطلاعاتی امریکا SDH  در حال مخابره یک پیام واحد به جهان بوده و در یک اقدام هماهنگ اصرار دارند به همه دنیا چنین القا کنند که انتخاب ترامپ حاصل استقبال مردم از سخنان پوپولیستی وی از یکسو و مداخلات اطلاعاتی و غیراطلاعاتی برخی کشورها از جمله روسیه از سوی دیگر بوده است.

همچنین آنچه بر پیچیدگی این معما می‌افزاید انتقادهای همه‌جانبه سناتورها و نمایندگان جمهوریخواه (هم‌حزبی‌های ترامپ) از یکسو و برپایی تظاهرات میلیونی علیه وی در تمامی ایالت‌های امریکا از سوی دیگر است. امروز موج ترامپ هراسی و معرفی کردن وی به‌عنوان یک موجود نامتعادل و قانون‌گریز و نترس، ناخودآگاه روی کارآمدن هیتلر و اجرای سناریوی هدایت شده یهودکشی و هولوکاست را در اذهان تداعی می‌کند. امروز بخشی از تفسیر تاریخ دوران هیتلر معطوف به برنامه ریزی قبلی برای استقرار یهودیان در فلسطین و ایجاد دولت جعلی صهیونیستی است.

و اما واقعیت چیز دیگری است. حدود شش ماه قبل از انتخابات ریاست جمهوری امریکا، در برنامه «عصر» که از سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش می‌شود، یکی از استادان مشهور امریکایی اعلام کرد: «آقای ترامپ از دو سال پیش توسط سیاستمداران پنهان در امریکا به عنوان رئیس‌جمهور بعدی امریکا انتخاب شده است.» این استاد امریکایی فساد و بحران‌های اجتماعی، اقتصادی، امنیتی و... و اوضاع آشفته داخلی امریکا از یکسو و از بین رفتن هژمونی امریکایی در سطح جهان را علت این انتخاب معرفی می‌کرد. چرا؟ چون کمتر از هشت سال پیش، غرب به‌ویژه امریکا با بزرگ‌ترین سونامی اقتصادی پس از جنگ جهانی اول مواجه شده و بسیاری از کارتل‌ها، تراست‌ها، شرکت‌های بزرگ، بانک‌ها و... با بحران شدید مالی مواجه شده و در آستانه ورشکستگی مطلق قرار گرفتند و امواج سهمگین این سونامی اقتصادی، غرب و به‌ویژه امریکا را در آستانه فروپاشی و اضمحلال نظام سیاسی قرار داده و اولین رگه‌های بحران واگرایی در ایالات متحده امریکا نمایان شد. اولین آثار آن سونامی بزرگ در قلب امریکا در قالب جنبش وال استریت شکل گرفته و 99 درصدی‌ها خیابان وال استریت را به اشغال خود درآورده و پیام روشن خود را در باره فساد لیبرال سرمایه‌داری غربی و نظام فاسد اقتصادی امریکایی به جهانیان مخابره کردند. از طرف دیگر آثار این سونامی بزرگ اقتصادی در سطح جهان پیدایش قدرت‌های اقتصادی و در صدر آنان اقتصاد چین و اضمحلال هژمونی امریکایی بود.

ارزیابی واقع‌بینانه از دوران هشت ساله اوباما نشان می‌دهد که اگر چه در داخل امریکا وی موفق به مهار بحران اقتصادی و آرام‌سازی محیط داخلی شد اما در تغییر محیط بین‌الملل به نفع امریکا و بازگشت به هژمونی امریکایی توفیقی نداشته و به‌ویژه در منطقه غرب آسیا وضعیت با سرعتی باورنکردنی علیه امریکا و رژیم صهیونیستی و به نفع جمهوری اسلامی ایران و انقلاب اسلامی در حال تغییر است تا جایی که امروز با شکست برنامه‌های خاورمیانه‌ای غرب و پیروزی حلب تحت حمایت ایران، این حقیقت تلخ فراروی سیاستمداران بزرگ امریکایی است که با توسعه عمق راهبردی ایران، هژمونی امریکایی جای خود را اندک اندک به هژمونی انقلاب اسلامی داده است.

کاملاً قابل پیش بینی بود و قرائن و شواهد موجود نیز مؤید این حقیقت است که پیدایش ترامپ به هیچ وجه تصادفی و حاصل موارد پیش گفته نبوده، بلکه بخشی از مهندسی سیاستمداران و برنامه‌ریزی قبلی برای برون رفت از بن بست موجود و غلبه بر مشکلات داخلی و خارجی امریکاست.

امروز آرام‌آرام اقتصاد و قدرت در حال انتقال به حوزه اقیانوس آرام است و افول اقتدار ابرقدرتی امریکا امری اجتناب ناپذیر بوده و ظهور قدرت‌های اقتصادی در شرق مانند تابش مستقیم خورشید بر یخ‌های قطبی، ایالت‌های امریکا را منفصل نموده و رویای تشکیل «کالیفرنیای بزرگ» (کالیفرنیا، آریزونا، نیواورلئان، اورگن، لس آنجلس و...) به عنوان نهمین اقتصاد جهان در حال شکل‌گیری بوده و همچون کابوسی خواب سردمداران امریکا را آشفته می‌کند. به نظر می‌رسد که بر اساس برنامه ریزی صورت پذیرفته قرار است آقای ترامپ به عنوان چهره‌ای غیرسیاسی و قانون گریز علیه محیط پرفساد داخلی قیام کرده و اصطلاحاً قبل از آنکه مردم علیه فساد حاکم بر نظام لیبرال سرمایه‌داری قیام کنند، خود نظام علیه خودش انقلاب کند و به این ترتیب با اعمال تغییرات هدایت شده در حوزه‌های امنیتی، اقتصادی، اطلاعاتی و... مانع از تجزیه زودرس امریکا شده و با رفرم‌های مهندسی شده آب رفته را به جوی باز گردانند. اگر چه ظاهر تحرک ترامپ و پرچمی را که برافراشته مبارزه علیه فساد است اما در باطن، موضوع و مأموریت اصلی وی پیشگیری از افول نظام سرمایه‌داری و جلوگیری از فروپاشی امریکاست.

از آنجا که بازگشت امریکا به دوران اقتدار سرمایه‌داری در جهان موکول به حذف یا تعدیل رقبای خارجی است، مأموریت داخلی ترامپ بدون نگاه بیرونی ابتر و حداکثر در حد شعار باقیمانده و تحقق آن موکول و مشروط به حذف چین و برخی دیگر از رقبا از صحنه اقتصاد است و حذف چین نیز مشروط به نزدیک شدن روسیه به امریکا است. بر این اساس امپراتوری رسانه‌ای امریکا در راستای تبیین و بزرگنمایی علایق و وجوه مشترک بین ترامپ و پوتین برآمده و در صددند تا به پوتین القا کنند که وجود ترامپ در امریکا یک فرصت استثنایی و طلایی برای روسیه بوده و در سایه اتحاد با ترامپ خواهد توانست به دوران طلایی دوقطبی قبل از جنگ سرد بازگشت نماید. چنانچه امریکا موفق به ذوب کردن یخ‌های رابطه با روسیه و ایجاد همگرایی و اتحاد با روسیه شود، دور از انتظار نخواهد بود که امریکایی‌ها با یک تیر چندین نشانه را هدف‌گیری نمایند.

به این ترتیب امریکایی‌ها با نزدیک شدن به روسیه و انضمام این قدرت مؤثر به «مثلث شوم عبری، عربی، غربی»، ضمن تضعیف اقتصاد چین و سایر رقبای اقتصادی خود، به بازسازی اقتصاد امریکا و بازگشت به جایگاه پیشین خود و حل مشکلات داخلی در قالب رفرم اقتصادی پرداخته و ضمن آرام‌سازی و مدیریت بحران‌های داخلی و پیشگیری از واگرایی، به موازات آن اتحاد مثلث «چین، روسیه، ایران» را متلاشی کرده و عملاً بر عمق راهبردی ایران تأثیر مستقیم گذاشته و با منزوی ساختن ایران مجدداً به پیگیری برنامه‌های مربوط به ایجاد خاورمیانه جدید (خاورمیانه بزرگ) بپردازند و ضمن ایجاد حاشیه امن برای رژیم صهیونیستی مانع از شکل‌گیری هژمونی انقلاب اسلامی شوند. اما با این اوصاف می‌توان گفت انتخاب ترامپ (چه با برنامه و چه بدون برنامه) اعتراف عملی هیئت حاکمه و برنامه ریزان پنهان امریکا به پایان اقتدار و هژمونی امریکایی بوده و مسئولان جمهوری اسلامی با توجه به همین واقعیت انکار ناپذیر می‌توانند به اوضاع جاری امریکا نگاهی مبتنی بر فرصت داشته باشند.

توجه به این مهم نیز ضروری است که اوضاع جاری امریکا لااقل در کوتاه مدت کاملاً به نفع جمهوری اسلامی ایران بوده و مسئولان و دولتمردان می‌توانند با تغییر رویکرد موجود و پرهیز از سیاست زدگی حزبی و بازگشت به سیره انقلابی امام خمینی و بر اساس منویات حکیمانه رهبر معظم انقلاب اسلامی، از تهدیدات شعاری غرب فرصت‌های طلایی خلق کرده و با برآورد، تعاطی و تقاطع‌گیری نقاط ضعف و قوت و تهدیدات و فرصت‌ها و پرهیز از برجامیزه کردن بی حاصل کشور و با تکیه بر ظرفیت‌های داخلی برنامه اقدام نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را مبتنی بر حفظ هویت انقلابی و تأسی از سیره و روش حضرت امام خمینی (ره) تنظیم نمایند.
 
منبع: روزنامه جوان
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار