بيعت با امام تير خلاص بر پيكر خاندان پهلوی بود

بيعت همافران با امام خمینی(ره) تير خلاص را بر پيكر خاندان پهلوی و ديگر نظاميان شليک كرد.
کد خبر: ۲۲۵۷۸۱
تاریخ انتشار: ۱۹ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۹:۴۱ - 07February 2017
بيعت با امام تير خلاص بر پيكر خاندان پهلوی بودبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، خسرو جهاني كوله‌باري از خاطرات ناب از روزهاي پيش از انقلاب و ورود امام و ديدار ايشان با همافران دارد. جهاني آن سال‌ها در مركز اتفاقات حضور داشت و به عنوان كميته استقبال و استقرار فعاليت‌هاي زيادي داشته است. او روز 19 بهمن در كنار ديگر همافران با حضرت امام ديدار مي‌كند و در كنار ديگر نيروهاي ارتش بيعتي خاطره‌ساز را رقم مي‌زنند. جهاني بخشي از خاطرات و فعاليت‌هايش در زمان انقلاب به ويژه ديدار همافران با امام را بازگو مي‌كند.

ماجراي پيوستن شما به عنوان يك ارتشي به نيروهاي انقلابي از چه زماني كليد خورد؟

من ستوان 2 بودم و سال 1356 براي ادامه تحصيل به دانشكده افسري رفتم. اين تاريخ درست با زماني مصادف بود كه زمزمه مبارزات مردمي در حال شكل‌گيري بود. مصطفي خميني به شكل مرموزي از دنيا رفته و راهپيمايي‌ها، تظاهرات، شليك‌ها و كشته‌ شدن‌ها شروع شده بود و با چشمانم اين صحنه‌ها را از نزديك مي‌ديديم. چند بار از ساواك آمدند و از ما كمك خواستند. مي‌گفتند آينده اين مملكت دست شماست و الان كشور به شما نياز دارد و دانشجويان بايد در كنار گارد جاويدان و شاهنشاهي و ديگر مدافعان پهلوي قرار بگيرد. مي‌گفتند ما مطمئنيم كه شما اين قطار را يا متوقف مي‌كنيد يا از ريل خارج مي‌كنيد. منظورشان اين بود يا مردم را ساكت مي‌كنيد يا اينها را به رگبار مي‌بنديد و امور را به دست مي‌گيريد. چندين مرحله توسط فرماندهي دانشكده و ديگران سخنراني‌ها انجام شد ولي كسي زير بار نمي‌رفت و گوش نمي‌كرد. بچه‌ها سكوت مي‌كردند و ترجيح مي‌دادند چيزي نگويند.

واكنش شما و ديگر دانشجويان دانشكده افسري به اين صحبت‌ها چه بود؟

يك روز در مراسم صبحگاه از ساواك آمدند و گفتند مي‌خواهند برايمان صحبت كنند. به محض اينكه شروع به صحبت كردند، گفتند يك مشت اراذل و اوباش و وطن‌فروش مي‌خواهند در كشور آشوب به پا كنند، ما نگاه مي‌كرديم و مي‌ديديم‌ اي بابا اراذلي كه مي‌گويند خانواده خودمان است و چطور اينها اراذل و اوباش شده‌اند؟ مي‌گفتند از پس‌فردا شما را در كنار نيروهاي مدافع پهلوي قرار مي‌دهيم، وارد خيابان‌ها مي‌شويد و شهر توسط شما اداره خواهد شد. حراست و مراقبت از مجسمه‌ها، پايانه‌هاي مسافري و پمپ‌بنزين‌ها را به دانشكده افسري دادند. برعكس ما زماني كه پمپ بنزين‌ها تا ساعت هشت بنزين مي‌دادند اجازه داديم تا ساعت 12 كار كنند كه براي اين كار كتك هم خورديم. هيچ كاري هم به رفت‌و‌آمد مردم در پايانه‌ها نداشتيم. حتي براي انداختن مجسمه‌ها با مردم همكاري كرديم كه هنگام اين اتفاق از كوچه و پس كوچه دار و دسته شعبان بي‌مخ‌ها با چوب و چماق و گرز مردم را مورد ضرب و شتم قرار دادند كه به خاطر اين زد و خورد خانمي كنار ميدان 24 اسفند فارغ شد كه وقتي او را به بيمارستان رساندند گفتند مادر و بچه با هم فوت شده‌اند.

با اين حساب تا زمان ورود امام اين وضعيت كجدار و مريز براي ارتشي‌هاي انقلابي وجود داشته است؟

دقيقا، وضعيت به همين شكل ادامه پيدا كرد تا به ششم بهمن رسيديم. قرار بود در اين روز حضرت امام تشريف بياورند كه بختيار فرودگاه را بست. مردم بيشتر مهيج و نگران شدند و شعارهايشان به اوج رسيد. ما هم در خيابان به مردم خسته نباشيد مي‌گفتيم. تنها يگاني بوديم كه به طور مخفيانه به مردم گل مي‌داديم. در روز هشتم بهمن ما را به دانشگاه تهران فرستادند و گفتند يكسري آنجا تحصن كرده‌اند. زماني كه به دانشگاه رسيديم ديديم آيات عظام و بزرگواراني مثل مطهري، بهشتي، طالقاني، هاشمي‌رفسنجاني و مفتح آنجا حضور دارند. اين بزرگواران به بسته شدن فرودگاه اعتراض داشتند و مي‌گفتند چرا نبايد حضرت امام بيايد و فرودگاه بسته شده است. اول صبح 250 نفر تحصن كرده بودند كه با اضافه شدن علما و فضلاي شهرهايي مثل قم و نجف‌آباد جمعيت بيشتر شد و ما مسئول برقراري نظم و انضباط بوديم. در اتاق‌هاي دانشگاه جلساتي برگزار شد و اين تحصن به كانون مركز ثقل انقلاب بدل شد. اين يكي از كارت‌هاي برنده و از بهترين اقداماتي بود كه آنجا انجام گرفت. آن روز از طرف ستاد ژاندارمري به مردم شليك شد و 37 نفر شهيد شدند.

با ورود امام فعاليت‌هايتان چه وضعيتي پيدا كرد؟
 
11 بهمن به ما گفتند از دانشكده به فرودگاه برويد و شما كميته استقبال هستيد. من به همراه پنج نفر به آنجا رفتيم. در فرودگاه به ما برچسب سينه انتظامات را دادند و روي بازويمان كميته استقبال زديم. آنجا مرحوم محلاتي و سيدمحمود دعايي حضور داشتند و كميته‌هايي را تشكيل داده بودند. ما هم كميته هوايي و پدافندي را تشكيل داديم. به هرحال اطلاع دادند كه دوازدهم بهمن هواپيماي حضرت امام خواهد آمد. فرودگاه خودش را براي بزرگ‌ترين استقبال در جهان آماده كرده بود. به محض اينكه اين خبر رسيد تمام متحصنين صداوسيما و شركت نفت در سركارشان حاضر شدند. وقتي ساعت 9 دوازدهم فروردين يك فروند هواپيماي ايرفرانس كه نيروي هوايي و پدافندي‌ها كنترلش مي‌كردند در حال ورود به كشور بود با استقبال و پيام خوشامدگويي عبدالله افروز با حضرت امام مواجه مي‌شود. وقتي هواپيما نشست من پاي هواپيما ايستادم. هنگامي كه امام به پله آخر رسيد دست امام را گرفتم و بوسيدم و ديگر نفهميدم در چه پرتابي و فشاري حدود 300 متر از جايگاه خارج شدم. ازدحام و عشق ملت در اين روز فراموش نشدني بود. حضرت امام را سوار بنز نيروي هوايي كردند و به پاويون و ساختمان جديدي كه در كنار فرودگاه مهرآباد ساخته شده بود، بردند و بچه‌ها سرود و قرآن خواندند. امام فرموده بود براي اولين جا ايشان را به بهشت زهرا(س) ببرند كه در ميان ازدحام جمعيت امكان بردن امام با ماشين نبود. از نيروي هوايي درخواست هليكوپتر كردند و وقتي هليكوپتر آمد، آقا را از بيمارستان هزار تختخوابي سوار كردند و به بيمارستان هفت تير شاه‌عبدالعظيم بردند. امام سخنراني گرمي انجام دادند و وقتي صحبت‌هايشان تمام شد ميليون‌ها نفر تكبير گفتند.

نوزدهم بهمن ماه بر شما و ديگر نيروهاي ارتشي چه گذشت؟ در اين روز خودتان را چگونه براي ديدار با حضرت امام آماده كرديد؟

بعد از ورود امام ما جزو كميته استقرار شده بوديم. به دستور شهيد نامجو كه از دهه 40 در كنار روحانيون تراز اول مشغول مبارزه بود به عنوان محافظ حضرت امام به مدرسه رفاه رفتيم. روز 18 بهمن امام فرمود من مهندس بازرگان را به عنوان نخست‌وزير اسلامي انتخاب كرده‌ام و شما آن را تأييد كنيد. اينجا به ما گفتند به همه اطلاع بدهيد فردا ساعت 8 صبح از جلوي مركز آموزش‌هاي هوايي با لباس شخصي بيايند و لباس‌هاي نظامي‌شان را در ساك بگذارند. آمديم و ديديم يكسري از همافران نيروي هوايي دور هم جمع شده‌اند و براي اينكه به با هم بودن‌مان مشكوك نشوند از چند راه مختلف به راه افتاديم و خودمان را به مدرسه علوي رسانديم. آنجا لباس‌هاي نظامي‌مان را پوشيديم و با شعار «ما همه سرباز توييم خميني، گوش به فرمان توييم». به راه افتاديم حتي پدافندي‌ها كارت‌هاي شناسايي‌شان را بالا گرفتند تا فردا نگويند اين كار و عكس ساختگي است.

يكي از عزيزان همافر به نام آقاي جنتي آمد و گفت سيد احمد خميني گفته آقا منتظر شماست. در كوچه با اين شعارها ادامه داديم و به مدرسه رفاه رسيديم. وقتي به مدرسه رسيديم همافر نورشاهي ايست و خبردار داد و با نظم خاصي مثل يك رژه همه در وضعيت خبردار ايستادند. حضرت امام با همان حالت آزاد دادند و فرزند يكي از نفرات حاضر كه سرباز بود چند ماده‌اي را با اين مضمون كه ما در كنار شما هستيم و تا آخر در كنارتان مي‌مانيم براي امام خواند. آقا فرمود امروز روز شادي من است چون عده‌اي از شما بريديد و به خدمت امام زمان(عج) درآمديد. شما سربازان امام زمان(عج) را هرگز فراموش نمي‌كنم و اين كارتان در قلب ملت مي‌نشيند. عكس‌تان ماندگار است و در آرشيو دل مردم حفظ خواهد شد. بيعت ما با امام تير خلاص را بر پيكر خاندان پهلوي و ديگر نظاميان شليك كرد و آنها مجبور شدند به دنبال ما بيايند و بيعت كنند.

ايده ديدار همافران با حضرت امام از جانب چه كسي مطرح شد؟

يكسري از پرسنل همافر نيروي هوايي با دكتر بهشتي هماهنگ كرده بودند كه روز اولي كه امام تشريف مي‌آورند، اين اقدام در همان بهشت زهرا انجام بگيرد. آقاي بهشتي با آقاي طالقاني گفته بودند بگذاريد امام جايي مستقر شود و آنجا مي‌تواند با ارتش ديدار كند و تأكيد كرده بودند كه اين كار بايد با لباس نظامي انجام بگيرد تا تاثيرگذاري‌اش بيشتر شود. همافران به همراه آقاي قاسم فراوان با آقاي طالقاني و بهشتي و آن روز تاريخي را با آقا هماهنگ كردند و 19 بهمن سيد احمد در مدرسه رفاه منتظر ما با لباس نظامي بود.

آن زمان هنوز دولت انقلابي بر سر كار نيامده بود و شما و ديگر نظامي‌ها با اين حركت كار بزرگي انجام داديد.

خدا حسين پرتوي را رحمت كند كه از پشت سر همافران عكسي ماندگار گرفت. بعضي از همافران اجازه ندادند از روبه‌رو عكس انداخته شود و گفتند شايد خانواده‌هايشان در مكافات قرار ‌بگيرند. فرداي آن روز كه عكس‌ها در روزنامه‌ها و مجلات قرار گرفت و تاثير بسيار زيادي روي مردم و گروه‌هاي نظامي ايجاد كرد. 48 ساعت قبل از اين اتفاق يك بخشنامه آورده بودند كه اگر در تظاهرات شما را بگيرند مانند زمان جنگ به اعدام محكوم مي‌شويد. اين حركت براي نيروهاي مدافع پهلوي خيلي سنگين بود و آنها شب 21 بهمن به پادگان انقلاب حمله كردند و 126 نفر را كشتند و 60 نفر را مجروح كردند. با اينكه اعلام كرده بودند حكومت نظامي تا 5 صبح ادامه دارد امام فرمودند اين حكومت نظامي نامشروع است كه شهيد محلاتي و سيد محمود دعايي در خيابان‌ها فرياد مي‌زدند كسي به خانه نرود چون حكومت نظامي معنا ندارد. به هرحال ملت ماندند و به كمك نيروي هوايي آمدند و اسلحه‌ها به دست ملت افتاد و ارتش اعلام بي‌طرفي كرد و صبح 22 بهمن به انقلاب بزرگ اسلامي رسيديم. صداي انقلاب از صداوسيماي جمهوري اسلامي پخش شد و در انتها گفت اين صداي انقلابيون ملت ايران است. آقاي هاشمي به عنوان اولين نفر صحبت كردند و مردم جارو و بيل را برداشتند تا شروع به بازسازي خرابي‌ها كنند.

كارهايي اينچنيني نشان مي‌داد بدنه ارتش تا چه اندازه انقلابي بود؟

بدنه ارتش شامل سپهبد شهيد علي صياد شيرازي، شهيد قرني، ظهيرنژاد و سيد موسي نامجو مي‌شد. بدنه ارتش بدنه خوبي بود و همه گوش به فرمان امام بودند. ششم بهمن وقتي ستاد تعطيل شد ارتشي‌ها با لباس نظامي از مركز آموزش‌هاي هوايي تا كوكاكولا راهپيمايي كردند و شعار «ما پرسنل هوايي هستيم، منتظر خميني هستيم» سردادند. بعد از اين راهپيمايي 123 نفر را شبانه گرفتند و با يكسري از افراد نيروي زميني كه گرفته بودند با يك هواپيما به زندان متروكه‌اي به نام زندان خاشك فرستادند. ارتش هم جدا از ملت نبود و قلبش براي اين انقلاب مي‌تپيد. اولين حركتي كه بعد انقلاب توسط روحانيون مبارز انجام شد دكتر بهشتي فرمودند من را به دانشگاه افسري ببريد تا از دانشجوها قدرداني كنم كه در اين مدت يك گلوله از سمت‌شان شليك نشد. در آمفي‌تئاتر براي دانشجوها صحبت كردند و از تعامل ارتش با روحانيون، امام و مردم گفتند.

بايد گفت اين حمايت‌هاي ارتش كمك بسيار بزرگي در تسريع پيروزي انقلاب داشت؟

سه عامل بسيار مهم باعث انقلاب زودرس شد. اولين حركت تحصن چند هزار نفري آيات عظام و علما و مجتهدان و مبارزان بود كه دانشگاه را به يك مركز تحصن صدور انقلاب تبديل كردند. دوم 19 بهمن بيعت همافران، افسران و درجه‌داران در مدرسه رفاه با حضرت امام بود و سوم نفس گرم حضرت امام با فرستادن اعلاميه و نوارها و دستنوشته‌ها به اقشار مختلف ملت بود. اين سه عامل باعث تسريع در روند انقلاب شد. من نمي‌گويم انقلاب نمي‌شد چون نمي‌شد جلوي اين ملت را گرفت. ولي باز اين اقدامات سرعت پيروزي انقلاب را شدت بخشيد و سبب شد ميزان خسارات و تعداد كشته‌ها كم شود.
 
منبع: روزنامه جوان
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار