یادداشت / یدالله جوانی

آیا «ترامپ»، «گورباچف» امریکا خواهد بود؟!

«میخائیل گورباچف» در ۱۱ مارس سال ۱۹۸۵ و در سن ۵۴ سالگی به عنوان دبیرکل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی انتخاب شد.
کد خبر: ۲۲۷۵۷۲
تاریخ انتشار: ۲۸ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۱:۳۹ - 16February 2017
آیا «ترامپ»، «گورباچف» امریکا خواهد بود؟!به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، یدالله جوانی در یادداشتی نوشت: «میخائیل گورباچف» در 11 مارس سال 1985 و در سن 54 سالگی به عنوان دبیرکل حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی انتخاب شد.

گورباچف اولین رهبر حزب بود که در زمان انقلاب اکتبر هنوز متولد نشده بود. گورباچف زمانی رهبری شوروی را بر عهده گرفت که مشکلات و بحران‌های ساختاری، ابرقدرت شرق را در مسیر فروپاشی قرار داده بود. در چنین فضایی ایشان نجات کمونیسم و اتحاد جماهیر شوروی را رسالت خود تلقی می‌کرد. گورباچف برای نجات شوروی از سقوط و فروریختن، پرچم اصلاحات را برافراشت و در کنگره بیست و هفتم حزب کمونیست اتحاد شوروی در فوریه سال 1986، ارکان اصلاحات خود را در سه عنوان روسی گلاسنوست (گشایش)، پرسترویکا (دوباره سازی) و اسکورین (شتاب در توسعه اقتصادی) عرضه کرد.

 ‌میخائیل گورباچف بسیار امیدوار بود که برنامه‌های اصلاحات او، باعث بهبود سطح زندگی مردم در داخل و قدرتمند شدن شوروی در عرصه بین‌المللی شود. اما این اصلاحات، بلوک شرق و شوروی در حال فرو ریختن را، نه تنها نجات نداد، بلکه بر شتاب سقوط آن افزود و نقش مهمی در پایان دادن به سلطه کمونیسم در اروپای شرقی و اتحاد جماهیر شوروی ایفا نمود. آقای گورباچف از زمان به دست گرفتن قدرت رهبری حزب کمونیست شوروی، بسیار متفاوت از رهبران پیشین اتحاد جماهیر شوروی ظاهر شد.

اکنون این داستان به گونه‌ای دیگر، در بلوک غرب در حال اجرا شدن است. غرب در مسیر زوال تمدنی و پایان سلطه شیطانی چندصد ساله خود، با سرعت به پیش می‌رود. امریکا به عنوان پرچمدار لیبرال دموکراسی غربی و محور نظام سلطه، با بحران‌های جدی ساختاری، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی روبه‌رو شده است. بحران‌های داخلی از یک طرف و شکست‌های راهبردی در صحنه بین‌الملل به ویژه در منطقه غرب آسیا از طرف دیگر، نظام سرمایه‌داری حاکم بر ایالات متحده را با چالش‌های اساسی مواجه کرده است.

هر‌کس که از مشکلات واقعی امریکا با‌خبر باشد، تعجب می‌کند که چرا این قدرت هنوز وجود دارد. بدهی بیش از 20تریلیون دلاری که روزانه 2/5 میلیارد دلار بر آن افزوده می‌شود، یک بدهی غیرقابل کنترل و اصلاح است. مشکلات مالی و اقتصادی امریکا، به حدی است که این کشور قادر به بازسازی، نوسازی و روزآمد کردن ارتش خود هم نیست. بر اساس گزارش سی‌ان‌ان، بیش از نیمی از جنگنده‌های امریکا به دلیل مشکلات فنی قادر به پرواز نیستند. انسجام ملی در امریکا با اوج‌گیری قدرت جنبش‌های جدایی‌طلب، به شدت آسیب دیده و روند جدایی ایالت‌ها شکل گرفته است.

شکاف طبقاتی، فقر و محرومیت، نارضایتی‌های اجتماعی، به یک معضل اساسی برای نظام سرمایه‌داری حاکم بر امریکا تبدیل شده است. اتحادیه اروپا دیگر منافع خود در تمامی حوزه‌ها را از طریق همکاری راهبردی با ایالات متحده جست‌و‌جو نمی‌کند. در مناسبات بین‌المللی چین به عنوان یک غول اقتصادی خواب را از چشمان رهبران نظام سرمایه‌داری امریکا ربوده است. روسیه در مسیر بازگشت به عرصه بین‌الملل به عنوان یک قدرت اصلی در حرکت است.

قدرت‌های نوظهوری چون ایران و پدیدآیی محور مقاومت و جریان بیداری اسلامی در پرتو انقلاب اسلامی در منطقه راهبردی غرب آسیا، پشت امریکا را در این منطقه با ضربه فنی به خاک چسبانده است. امریکا در هیچ مقطعی از زمان به مانند امروز، مورد تنفر مسلمانان و ملل مظلوم و مستضعف نبوده است. ظرفیت‌های مقابله با نظام ظالم و مستکبر امریکا در گوشه و کنار جهان روزافزون شده است. آری، این مختصات کشوری است که رهبران آن تا چند سال پیش، به دنبال به دست‌گیری مدیریت بین‌المللی و حاکم ساختن امریکا بر جهان بودند. اکنون این کشور مدعی رهبری جهان در قالب نظم نوین جهانی، در مسیر فروپاشی قطعی در حال حرکت است. برخی از مختصات امریکای کنونی، شباهت بسیار با شوروی سابق در زمان به قدرت رسیدن آقای میخائیل گورباچف دارد. گورباچف آمد تا با انجام اصلاحات در چندین حوزه، اتحاد جماهیر شوروی را از خطر فروریختن و چندپارچه شدن نجات دهد اما واقعیت‌های بلوک شرق شوروی سابق، به گونه‌ای بود که با دست بردن به تیغ جراحی برای اصلاح سیاست رویه‌های سابق، فروپاشی شتاب گرفت و اکنون، دیگر آن اتحاد جماهیر شوروی وجود خارجی ندارد.
اکنون آقای ترامپ، رسالت نجات امریکا را برای خود تعریف کرده است. او واقعیات امریکا، مشکلات و فسادهای نظام سرمایه‌داری را، بهتر از هرکس دیگری می‌داند و بخش‌هایی از این واقعیات را، بر زبان آورده است. اما آیا او می‌تواند امریکا را از خطر فروپاشی رهانیده و به موقعیت سابق برگرداند؟ یا اینکه او همانند گورباچف، به فروپاشی امریکا از طریق انجام اقدامات غیرمتعارف و مغایر با رویه‌های پیشین، شتاب می‌بخشد؟

 شعارهای اصلی ترامپ مانند: «اول امریکا» یا «بیایید امریکا را دومرتبه شکوهمند سازیم»، نشان می‌دهد امریکا در چه مسیری قرار دارد. مسیر، مسیر فروپاشی، افت قدرت و از دست رفتن موقعیت سابق ایالات متحده است. واکنش‌های داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی به سیاست‌های ایالات متحده بسیار وخیم‌تر از آن است که رئیس‌جمهور پر سر و صدای این کشور، بتواند به بهبود آن کمک نماید. این سروصداها و خط و نشان کشیدن‌ها، نه تنها مشکلاتی را از امریکا کم نخواهد کرد، بلکه بر مشکلات این کشور خواهد افزود. دغدغه‌های اصلی ترامپ که در واقع دغدغه‌های اصلی نظام سرمایه‌داری حاکم بر ایالات متحده است؛ در حوزه‌های اقتصادی، امنیتی و اجتماعی است. فرمان‌های اجرایی چون منع مهاجرت، دیوار‌کشی، جلوگیری از ورود پناهجویان، تأکید بر ملی‌گرایی اقتصادی بر خلاف رویه پیشین تجارت آزاد و جهانی‌سازی اقتصاد، واکنش‌هایی را به همراه داشت که نشان می‌دهد، این سیاست‌ها و فرمان‌های اجرایی، امکان پیاده‌سازی با توجه به شرایط را ندارد.
 
واکنش چینی‌ها، کره‌ای‌ها و اتحادیه اروپا به برخی از فرمان‌های ترامپ، نشان می‌دهد که هیاهوهای ترامپ، چیزی جز کوبیدن بر طبل توخالی نیست. معنای این سخن آن است که، آقای ترامپ از جهت سرعت بخشی به فروپاشی ایالات متحده امریکا، همان نقش گورباچف در شتاب بخشی به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را بازی خواهد کرد.

منبع : روزنامه جوان

نظر شما
پربیننده ها