فرمانده‌ای كه ياد پرهيزگاران را در دل‌ها تازه می‌كرد

ما در دوران دفاع مقدس فرماندهان و سرداران شجاع و تيزهوش زيادی داشتيم؛ شهيد شرع‌پسند هم از آن دسته انسان‌های متفكر، انديشمند، با ريشه و اعتقاد بود. وی همانند شهيد باكری به ريشه‌های اعتقادی و انقلابی اعتقاد زيادی داشت و بسيار اهل تفكر بود.
کد خبر: ۲۲۷۷۱۱
تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۹ - 18February 2017
فرمانده‌ای كه ياد پرهيزگاران را در دل‌ها تازه می‌كردبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس،‌ مهدي شرع‌پسند يكي از چهره‌هاي شاخص دفاع مقدس است. با اينكه بيش از 30 سال از شهادت اين فرمانده خوشنام روزهاي جنگ و جهاد مي‌گذرد ولي هرسال با فرا رسيدن سالروز شهادت مهدي شرع‌پسند در سي‌ام بهمن ماه، همرزمان و دوستان شهيد عاشقانه از فرمانده‌اي مي‌گويند كه وجودش تأثير پررنگي بر مقطع مهمي از زندگي‌شان گذاشته بود. مهدي براي بچه‌هاي جنگ فراتر از يك فرمانده بود. اين را تك تك كساني كه حالات شخصيتي و روحي معنوي او را درك كرده بودند بر بزرگي شخصيت شهيد صحه مي‌گذارند. شهيد شرع‌پسند هنگام شهادت 25 سال بيشتر نداشت و جزو فرماندهاني بود كه در همان سال‌هاي نخستين جنگ به شهادت رسيد اما تأثيرگذاري عميق وي در جبهه‌ها تا ابد باقي ماند و نامش را براي هميشه در تاريخ ماندگار كرد. شهيد شرع‌پسند 30 بهمن سال 1362 در منطقه چنگوله به شهادت رسيد. در گفت‌وگو با همرزمان و دوستان شهيد ويژگي‌هاي اخلاقي و رفتاري ايشان را مورد بررسي قرار گرفت.
 
شهيدي همانند باكري

براي مرور خاطرات ناگفته آقا مهدي بايد سراغ بچه‌هاي كرج را گرفت. كساني كه روزگاري در كنار فرمانده‌شان عمليات‌هاي بزرگ و سرنوشت‌سازي مثل فتح‌المبين و بيت‌المقدس را تجربه كرده بودند به ياد مي‌آورند كه آقا مهدي اولين نفري بود كه در عمليات بيت‌المقدس پرچم سه رنگ ايران را بر فراز مسجد جامع خرمشهر به اهتزاز درآورد تا احساس غرور  دل ميليون‌ها ايراني را شاد كند.

روزهايي تكرار نشدني كه با وجود كساني چون شهيد شرع‌پسند هر لحظه‌اش پربار و گرانقيمت مي‌شد. آنها  كه بيشتر با شهيد شرع‌پسند دمخور بودند، گفتني‌ها و خاطرات ناب زيادي از آن روزها دارند. بهروز ساقي جانباز 70درصد دفاع مقدس زمان جنگ ساكن شهر كرج بود و دورادور از خوبي‌هاي مهدي مطالبي را شنيده بود و آشنايي نسبي‌اي با ايشان داشت. شهيد شرع‌پسند از بنيانگذاران سپاه پاسداران كرج و از خانواده‌هاي شناخته شده اين شهر به حساب مي‌آمد. قبل از انقلاب هم از مبارزان خوش‌فكر و پرتلاش بود كه با پيروزي انقلاب بسيج و سپاه را در كرج تأسيس كرد. با شروع جنگ به دليل روحيه مجاهدانه و ايثارگرش خيلي سريع فرمانده دفاع مقدس و جبهه شد. ساقي در جبهه سومار با آقا مهدي آشنا‌ مي‌شود و بعدها به عنوان بيسيم‌چي‌ در كنار شهيد به فعاليت مي‌پردازد.

ساقي درباره ويژگي‌هاي شهيد شرع‌پسند مي‌گويد: آقا مهدي را بايد در واقع در رديف شهيد باكري دانست. ما در دوران دفاع مقدس فرماندهان و سرداران شجاع و تيزهوش زيادي داشتيم و شهيد شرع‌پسند از آن دسته انسان‌هاي متفكر، انديشمند، با ريشه و اعتقاد بود. همانند شهيد باكري به ريشه‌هاي اعتقادي و انقلابي اعتقاد زيادي داشت و بسيار اهل تفكر بود.  بيسيم‌چي شهيد شرع‌پسند اهميت حضور شهيد به لحاظ نظامي و فكري در جبهه را اينگونه بيان مي‌كند: اگر بخواهيم جنبه نظامي‌اش را در نظر بگيريم از همان ابتدا در كار دفاع مقدس بود و حتي قبل از آن در مبارزه با گروهك‌هاي ضد انقلاب فعاليت مي‌كرد و در امور شهر كرج و مناطق حومه‌اش فعال بود. از لحاظ نظري هم انساني اهل مطالعه و با دانش بود. فرمانده عمليات در جبهه غرب بود و هنگام شهادت در عمليات والفجر5 هم در مقام فرمانده به شهادت رسيد. آن قدر مخلص بود كه با وجود اينكه خودش فرمانده عمليات بود اما مانند يك رزمنده جلو مي‌رود و همانجا به شهادت مي‌رسد. مدتي كه من در ارتفاع402 بيسيم‌چي‌اش بودم به لحاظ اخلاقي، اعتقادي و شجاعت نمونه بود. ‌صبح‌ها براي نماز صبح با صداي تلاوت قرآن ايشان از خواب بيدار مي‌شديم و نيمه‌شب‌ها هم او را مشغول عبادت مي‌ديديم. براي من افتخاري بود كه در آن برهه شهيد شرع‌پسند را درك كردم. نسبت به ديگر رزمندگان جاافتاده‌تر و الگوي مناسبي براي جواناني بود كه به جبهه مي‌آمدند. البته ايشان از سنين كمتر و از قبل انقلاب در مبارزات انقلابي شركت مي‌كرد.

ساقي درايت و هوش نظامي شهيد را اينگونه ارزيابي مي‌كند: در رابطه با مسائل نظامي آدم خوش‌فكري بود. خاطرم هست زماني كه با هم در محور بوديم وقتي به سمتمان خمپاره مي‌آمد و منفجر مي‌شد ما همگي مي‌ترسيديم ولي ايشان خيلي راحت و شجاعانه با اين اتفاقات برخورد مي‌كرد. نه اينكه بخواهد از جانش محافظت نكند، بلكه كاملاً در فضاي ديگري بود. بسيار انسان عميقي بود و مسائل اينچنيني برايش حل شده بود. بسياري از كارهايي را كه فرماندهان به افراد ديگر مي‌سپارند خودش انجام مي‌داد. حتي يك بار نيروهاي ارتشي كه كنار ما بودند از اين موضوع شگفت‌زده شدند. قرار شد در خط يكسري تانك مستقر شود و شهيد مي‌رفت آشيانه تانك درست مي‌كرد. نيمه شب مي‌رفت و دست به كار مي‌شد. يك بار هم وقتي لودر را براي درست كردن آشيانه آورده بود بين تيغه لودر گير مي‌كند و دستش مي‌شكند. دنبال كار و تلاش بود و نمي‌خواست كارها را به ديگران بسپارد. شايد بعضي كارها در شأن ايشان نبود ولي اصلاً به اين حرف‌ها اهميت نمي‌داد و در فضاي چنين حرف‌ها و تفكراتي نبود. به دليل اخلاصي كه داشت و عبادت‌هايي كه مي‌كرد مدتي كه با ايشان بودم درسي برايم بود. به ياد ماندني‌ترين خاطرات دوران دفاع مقدس را از حضور در كنار ايشان دارم.
 
خواندن نهج‌البلاغه و خطبه جهاد

حاج‌حميد پارسا يكي از همرزمان شهيد نيز نقل مي‌كند: وجود مهدي شرع پسند براي نظام و جنگ بركت بود. وقتي خبردار مي‌شديم كه آقا مهدي مي‌خواهد تفسير نهج البلاغه بگويد همه بچه‌ها مي‌ريختند گوشه سنگر و با حرص و ولع خاصي گوش مي‌دادند. گرچه آقا مهدي بارها خطبه همام و ويژگي پرهيزكاران را از زبان حضرت امير نقل كرده بود اما هر بار نيروها و سربازان ايراني با تشنگي و عطش خاصي جمع مي‌شدند تا دورش حلقه بزنند. مهدي خطبه جهاد را هم با خلوص بالايي برايمان شرح مي‌داد.  پارسا ادامه مي‌دهد: خصيصه‌هايي كه حضرت امير از مؤمنين بيان مي‌كرد همگي در وجود آقامهدي زنده بود، آنها را مي‌ديدم. سمبل تجسمي هر آنچه اميرالمؤمنين درباره پرهيزكاران در نهج البلاغه بيان مي‌كرد كنار ما ايستاده بود. شب قبل از عمليات بچه‌ها را جمع كرد و خطبه جهاد را خواند. گرچه تكراري بود ولي برايمان لذتبخش بود. كلمات و جمله‌ها از زبان كسي نقل مي‌شد كه خود عامل به آنها و اسوه‌شان بود. در دشوارترين و خطرزاترين شرايط حمله عراق، آقامهدي به تنها چيزي كه هيچ توجهي نداشت ترس بود. اميرالمؤمنين در جايي مي‌فرمايد: اگر كوه تكان خورد تو تكان نخور و استوار باش.

همرزم شهيد شيوه فرماندهي آقا مهدي را چنين بيان مي‌كند: فرمانده ما با ايستادگي‌اش به بچه‌ها روحيه مي‌داد. اينها زياده‌گويي نيست چون همه را در وجود او ديديم. شهادت او آن قدر سنگين بود كه برادر جانبازمان حاج محمد مهين خاكي كه آنجا بود مي‌گويد من نمي‌دانستم حاج‌يدالله كلهر تا اين اندازه با آقامهدي مأنوس بوده باشد. حاج‌يدالله كلهر كسي بود كه اقتدار و ثبات قدمش و عظمت و ايستادگي‌اش هميشه براي فرمانده‌ها قوت قلب بود. مهين خاكي مي‌گويد وقتي رسيدم دم سنگر فرماندهي و گفتم كلهر، آقا مهدي هم رفت، ديدم يدالله استكان چاي از دستش رها شد و در جا روي زمين ريخت. شرع‌پسند خاكي بود. اعتقادم اين است كه آقامهدي براي فرماندهان ارتش و سپاه الگوي خوبي است. به عنوان فرمانده و مسئول هيچ وقت دستور به انجام كاري نداد كه خودش از آن سر باز بزند.
 
مجروحيت‌ از دست و پا
 
شهيد شرع‌پسند در جريان عمليات رمضان از ناحيه دست مجروح مي‌شود ولي اين مجروحيت‌ها هيچ مانعي براي حضورش در جبهه به حساب نمي‌آيد. پس از اين عمليات، در عمليات والفجر مقدماتي به عنوان فرمانده تيپ عمليات سلمان فارسي از لشكر ۲۷ محمد رسول‌الله شركت مي‌كند و از ناحيه پا مجروح مي‌شود.

شهيد شرع‌پسند در جمع نيروهايش در رابطه با وابسته و دلبسته نشدن نيروهايش به مسائل مادي مي‌گويد: يكي از اشكالاتي كه مشغله زيادي دارد اين است كه انسان از توجه و دقت در اعمال خود و سنجش آنها باز مي‌ماند وكمتر تفقيل و تدبير مي‌نمايد وسئات افكار و اعمال خود را نيافته و در پي علاج آنها برنمي‌آيد. گاه مي‌شود كه انسان مدت‌ها راهي را مي‌رود و طوري زندگي مي‌كند و در مخيله‌اش احتمال كوچك‌ترين سهو و خطا در مورد حالات و سكنات خويش راه نمي‌دهد، بسيارند افرادي كه هيچ فعلي از افعال خود را بي‌حكمت و مصلحت نمي‌دانند. هركس تا اندازه‌اي به اين خصلت مبتلاست. يكي از مواردي كه انسان مي‌تواند به ضعف‌ها وكاستي‌هاي خود پي ببرد و نقاطي را در وجود خويش بشناسد كه از آن نقاط شيطان وارد مي‌شود، مواقعي است كه هر شخصي با سختي‌ها آزمايش مي‌شود، به خصوص موقعي كه راه‌هاي توجيه برانسان كاملاً بسته است و در چنين مواردي بر انسان است كه گريبان خويش را از چنگال شيطان نفس برهاند و با اتكاي به خدا در راه راست قدم بردارد. گاهي انسان تعجب مي‌كند كه خداوند چگونه شيطان را با همه مكر و فريبش و وسوسه‌هايش كه در انسان مي‌كند، دشمن آشكار مي‌نامد، اما حق اين است كه شيطان وقتي آشكار است كه پرده‌هاي توصيه‌كاري و مصالحه با نفس و تمكين در برابر خواهش‌ها كنار زده شوند و چشمان انسان باز و بينا گردد تا دام‌هاي صد رنگ شيطان را ديده و از آنها بر حذر باشد. چقدر خوب است كه هركس حساب خود را روز به روز وگاه به گاه برسد و اعمال خود را با ميزان اسلام بسنجد.
 
مسابقه كشتي در جبهه

حاج علي كريمي هم از رزمندگان قديمي كرجي است كه از نخستين روزهاي تشكيل سپاه كرج با شهيد شرع‌پسند دوست بوده است و تأثير حضور شهيد در جبهه و ميان رزمندگان را چنين بازگو مي‌كند: با ورود آقا مهدي به جبهه روح معنويت در دل و جان بچه‌ها حاكم مي‌شد و دوباره كلاس درس اخلاق و قرائت قرآن و تفسير نهج‌البلاغه در داخل سنگرها بر پا شد و بعد از ظهرها كه آفتاب غروب مي‌كرد و سايه قله چغالوند و تپه گچي روي تپه كرجي‌ها قرار مي‌گرفت آقا مهدي بچه‌ها را جمع مي‌كرد روي سنگر اجتماعي كه فضاي بسيار خوبي را از قبل آماده كرده بودند و با پتو و كفي چادر فرش شده بود و بچه‌ها دور هم مي‌نشستند و آقا مهدي شروع به صحبت مي‌كرد و بعد بين بچه‌ها مسابقه كشتي مي‌انداخت و خودش هم مياندار مي‌شد و بچه‌هاي اطراف هم تشويق مي‌كردند. بيشتر اوقات آقا مهدي اول خودش با حريف قوي‌تر از خودش كشتي مي‌گرفت و بعضاً هم عمداً خاك مي‌شد تا بچه‌ها رودربايستي نكنند و خجالت نكشند و اين شده بود كار هر بعد از ظهر رزمندگان.

در اوايل سال ۶۲ با تشكيل تيپ نبي اكرم (ص) در كرمانشاه به درخواست فرمانده وقت اين تيپ (سردار ناصح) شهيد شرع‌پسند به غرب كشور اعزام مي‌شود و به عنوان فرمانده طرح و عمليات تيپ مشغول به كار شد و در نهايت مجروحيت‌هاي قبلي كار خودشان را كردند تا ايشان پس از تحمل مشقات فراوان جسمي و مجروحيت در منطقه چنگوله (چغاعسگر) پس از اقامه نماز صبح در سحرگاه 30/11/62 به درجه رفيع شهادت  نائل آمد.
 
منبع: روزنامه جوان
نظر شما
پربیننده ها