عکاس انقلاب و دفاع مقدس:

تمام دارایی شهید «همت» در یک جعبه مهمات جا می‌شد / دلیل جذابیت عکس‌های سردار خیبر

عکاس انقلاب و دفاع مقدس گفت: یکی از ویژگی‌های شهید همت که سبب محبوبیت وی بین بسیجیان شد، کلام و نگاه نافذش بود؛ وقتی شروع به صحبت می‌کرد انگار یک طمأنینه‌ای برای رزمنده‌ها به همراه داشت.
کد خبر: ۲۳۱۱۲۹
تاریخ انتشار: ۱۸ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۷:۰۱ - 08March 2017
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، عکاسان دفاع مقدس لحظات نابی را ثبت کرده‌اند که این لحظات برای همیشه در تاریخ این رویداد بزرگ انقلاب اسلامی ایران ماندگار شده است؛ طوری که تعدادی از عکس‌ها، نماد یک اتفاق، یک عملیات، یک پیروزی و یا یک چهره ماندگار است. «کمال‌الدین شاهرخ» از جمله عکاسان دفاع مقدس است که حدود 7 ماه در مناطق دوکوهه و قلاجه در کنار شهید «محمدابراهیم همت» فرمانده لشکر 27 محمد رسول‌الله (ص) بود؛ بیشترین عکس‌های شهید همت هم از دریچه دوربین وی به ثبت رسیده است. به مناسبت سالروز شهادت شهید «حاج محمدابراهیم همت» گفت‌وگویی با این عکاس انقلاب و دفاع مقدس داشته‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

* با دوربین‌ معمولی عکاسی را شروع کردم

در ابتدا وردتان به دنیای عکاسی بگویید و بفرمایید که از چه زمانی دوربین به دست شدید؟

ورود من به عکاسی پیش‌بینی شده نبود. من در سال 55 با دوربین‌های ساده شروع به عکاسی کردم. تظاهرات مردمی در سال 57 مصادف با دیپلم گرفتن من بود؛ ضمن اینکه در بحبوحه انقلاب در خیابان امیریه و در قلب تظاهرات‌ سکونت داشتیم. با توجه به تردد در محل تظاهرات‌، من با دوربین ساده سعی می‌کردم عکاسی کنم. آموزشی برای عکاسی ندیده بودم و به صورت تجربی عکاسی را شروع کردم. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که جنگ اتفاق افتاد، من هم به سنی رسیده بودم که احساس می‌کردم باید در جنگ حضور داشته باشم، به همین خاطر ماه‌های اول که به غرب کشور رفتم، به همراه خودم دوربین بردم و در کنار کار رزمی، عکاسی کردم.

بعد از مدتی به توصیه دوستانی که با من هم‌دوره بودند، از سال 1360 به عنوان خبرنگار و عکاس جنگی وارد عرصه شدم. اولین جایی که برای عکاسی رفتم عملیات طریق‌القدس و آزادسازی بستان بود. حضورم به عنوان عکاس و خبرنگار فراز و نشیب‌هایی به همراه داشت و وسایل را با  مشقت باید تهیه می‌کردم. من بعد از یکی دو سال که در این حوزه کار عکاسی را شروع کردم و وارد دانشگاه شدم. من در عملیات‌های طریق‌القدس، بیت‌المقدس، والفجر یک و 4، خیبر و دیگر عملیات‌ها در جنوب و غرب عکاسی کردم؛ در این دوران با محدودیت‌های مواجه بودم اما به خاطر علاقه‌مندی به عکاسی، با تمام سختی‌ها کارم را انجام می‌دادم.

حضور کمال‌الدین شاهرخ در جبهه

این محدودیت‌ها و مشقت‌ها چه مسائلی را شامل می‌شد؟

از طرفی نگرانی‌هایی برای چاپ و نتیجه عکس داشتم. سعی می‌کردم حداقل‌ها را رعایت کنم چون محدودیت فیلم داشتم و این محدودیت‌ها سبب می‌شد تا از یک سوژه چند تا عکس نگیرم. مگر در شرایط پرتاب موشک یا کاتیوشا باید پشت سر هم عکاسی می‌کردم. در مجموع محدودیت برای عکاسی داشتیم و حتی بعد از چند حلقه فیلم عکاسی باید به تهران باز می‌گشتیم و عکس‌ها را تحویل می‌دادیم و اگر نیاز بود دوباره به جبهه می‌رفتم. البته همان طور که بیشتر در عملیات‌ها حضور پیدا می‌کردم، تجربه‌ها هم در عکاسی بیشتر می‌شد.

عکاسی تجربی تا چه زمانی ادامه داشت؛ چه زمانی وارد دانشگاه شدید و این تجربیات چقدر در پیشرفت تحصیلی‌تان تأثیر داشت؟

عکاسی تجربی تا سال 63 ادامه داشت؛ وقتی وارد دانشگاه شدم، از تجربیاتی که به دست آورده بودم استفاده کردم تا بتوانم بخشی از انتظارات خودم را برآورده کنم. از طرفی شرایطی به وجود آمد که جذب مجموعه‌ای شدم که عکس‌های هوایی می‌گرفت و کارهایش به صورت محرمانه بود. ما هیچ تجربه‌ای در عکاسی هوایی نداشتیم و با ابراز اولیه توانستیم این کار را انجام دهیم تا از ارتفاع از مواضع دشمن بتوانیم عکس بگیریم و شناسایی کنیم. من تا آخر جنگ توانستنم در عکاسی حضور داشته باشم و در بعضی‌ها جاها با دوره‌هایی که بودم خاطره‌های خاصی داشتم.  من امروز وقتی به کارهایم نگاه می‌کنم افسوس می‌خورم که خیلی از فرصت‌ها و زمان‌ها را از دست دادم، اما بضاعت‌مان همین بود.

در دوران دفاع مقدس از کدام نهادی وارد عکاسی می‌شدید؟

با توجه به اینکه من کار فرهنگی می‌کردم، از طریق لشکر 27 محمد رسول الله (ص) به مناطق اعزام می‌شدم؛ مدتی با شهید رستگار در لشکر 10 سیدالشهدا هم بودم. البته در جبهه لشکرهای دیگر نیز حضور داشتند، اما محل استقرار من همان لشکر 27 بود.

* بهترین دوره‌ای که از عکاسی جنگ بر من گذشت

عکس‌های زیادی از شهید همت را در پوسترها و فضای مجازی می‌بینیم که گویا بیشتر این عکس‌ها را شما گرفته‌اید. درباره دورانی که همراه شهید همت بودید، بگویید.

شاید بهترین دوره‌ای که از عکاسی جنگ بر من گذشت، زمانی بود که در لشکر 27 در کنار حاج همت بودم. بودن در فضای لشکر و روحیاتی که اغلب فرماندهان داشتند، خاطرات به یادماندنی‌ای برای من داشت. خیلی از آنهایی که در کنارشان بودم شهید شدند، اما دیدن عکس‌های آن دوره، خاطرات را برای من تداعی می‌کند.

* شهید همت بعد از جنگ شناخته شد

از قبل، شهید همت را می‌شناختید؟

حاج همت در دوران دفاع مقدس فرمانده بود و برخی از بسیجیان سایر تیپ و لشکرها به چهره او را نمی‌شناختند. مردم نیز آشنایی با فرماندهان جنگ نداشتند و شهید همت بعد از جنگ شناخته شد. همان دوره کوتاه بسیجیان هم‌دوره با حاج همت بودند، تمام خلقیات فرمانده‌شان دستشان می‌آمد. یکی از خلقیات شهید همت این بود که از بسیجیان جلو نبود و حتی لباسش مانند لباس آنها بود. فرم نشست و برخاست و خورد و خوراک او فرقی با بقیه نداشت. حتی چادر اسکان شهید همت در کنار رزمنده‌ها بود. از طرفی چون آن موقع درجه و علامتی در ظاهر فرماندهان دیده نمی‌شد، رفتار فرماندهان هم طوری بود که شناخته نمی‌شدند. من مدتی در منطقه قلاجه بودم؛ تا زمانی که حاج همت را معرفی نکرده بودند و او پشت میکروفون نرفته بود، رزمنده‌ها نمی‌دانستند که حاج همت کیست.

شهید همت هر از گاهی بچه‌ها را در اردوگاه شهید بروجردی قلاجه جمع می‌کرد، آن موقع به دلیل لو رفتن عملیات، چند روزی رزمنده‌ها معطل بودند؛ به همین خاطر بچه‌ها خسته شده بودند. بنابراین حاج همت سعی می‌کرد با این سخنرانی‌ها شور و حرارت رزمنده‌ها را حفظ کند. به نظرم یکی از علت‌هایی که سبب شد شهید همت را ساعت‌ها بعد از شهادتش پیدا کنند این بود که وی در خط مقدم بود و هیچ علامت شاخصی برای شناسایی‌اش وجود نداشت. به همین خاطر وقتی دنبال پیکر وی بودند و فقط او را از طریق لباس پلنگی که به تن داشت، شناختند.

* آخرین عکسی که از شهید همت گرفتم

زمان شهادت حاج همت در منطقه بودید؟

در جریان عملیات خیبر من یک هفته در منطقه بودم؛ بعد از یک هفته به تهران آمدم و وقتی خبر شهادت حاج همت را دادند، در تهران بودم؛ روزی که پیکر او را به تهران آوردند، ما هم به مسجد امام(ره) بازار رفتیم، قبل از اینکه مراسم تشییع شروع شود، طراحی پوستر را شروع کردیم و توزیع شد.

من پشت شبستان مسجد امام (ره) بودم، او با همان لباس پلنگی دیدم، پیکر او را باز کردم تا عکس بگیرم، دوسوم صورت حاج همت متلاشی شده بود، مقداری از فک و صورت او مانده بود. بخشی از دست او هم قطع شده بود. با توجه به اینکه چند ماه با حاج همت بودم و خاطراتی از او داشتم، دیدن این صحنه برایم سخت بود. از این صحنه عکس گرفتم، اما هیچ‌وقت منتشر نکردم و هنوز هم این عکس را دارم.  روز تشییع پیکر حاج همت، شیخ حسین انصاریان هم برای سخنرانی به مسجد امام(ره) آمد. او حاج همت را می‌شناخت چون در قلاجه نیز که بودیم به منطقه آمد و چند روزی در آنجا سخنرانی و مداحی کرد، در واقع ارتباط معنوی بین شیخ حسین انصاریان و حاج همت هم بود.

با خانواده شهید همت هم ارتباط داشتید؟

زمانی که حاج همت شهید شد، به دیدن پدر وی در شهرضا رفتیم، گزارشی از پدر وی و مردم محله‌شان گرفتیم. آن شب به اصرار پدر حاج همت در منزلشان ماندیم. جالب است که پدر حاج همت به ما گفت شما باید در رختخواب پسرم بخوابید. اخیراً هم در شبکه اجتماعی با فرزند حاج همت ارتباط گرفتم.

* حقوق عکاسان در چاپ‌ها مدنظر قرار نمی‌گیرد

کتاب عکسی از شهید همت منتشر شده است؛ نظر شما درباره این کتاب چیست؟

این کتاب مجموعه عکس‌های حاج همت را شامل می‌شود؛ بیش از 50 درصد از عکس‌های این کتاب را من گرفته‌ام که در لشکر 27 آرشیو کرده بودم. برخی از اطلاعات این عکس‌ها در کتاب هم غلط است و حتی عکس‌هایی که من از حاج همت گرفتم هم بدون درج نام عکاس منتشر شده است. متأسفانه مسئولی که این کتاب را منتشر کرده، هیچ تلاش نکرده تا عکاس این عکس را معرفی کند. یکی از مشکلاتی که ما داریم این است که حقوق خیلی از عکاسان در چاپ‌ها مدنظر نیست. قانونی هم وجود ندارد که بررسی کند چه کسی به نشریات مجوز انتشار این عکس‌ها را داده است. تا قانونگذار از صنف عکاسان نداشته باشیم این اتفاق نمی‌افتد که بحث کپی رایت بررسی شود لذا وضعیت همین خواهد بود.

ویژگی‌که عکس‌های حاج همت را جذاب کرد

علاوه بر عکس‌هایی که در این کتاب دیده می‌شود، عکس‌های دیگری از حاج همت دارید؟

بله، بخشی از عکس‌های حاج همت دست من است که تاکنون جایی چاپ نشده است. امروزه کسانی علاقه‌مند هستند زندگینامه شهدا را مطالعه کنند؛ از جمله این شهدا، حاج همت است. من تصاویری که عکاسی می‌کردم، شاخصه‌های خاصی دارد شاید آن موقع احساس نکردم اما بعدها که دقت کردم این حس در من به وجود آمد که نگاه حاج همت در تصاویر نگاه ویژه‌ای است. یک موقعی به جماران می‌رفتیم خدمت امام (ره)، سعی می کردیم نگاه امام که در دوربین بود عکس بگیریم چون نگاهشان نافذ بود. آن لحظه حالت آدم عوض می‌شد و تأثیر خاصی داشت.

نگاه حاج همت یک انرژی ویژه‌ای داشت که امروزه به آن انرژی مثبت می‌گویند. یکی از ویژگی‌های شهید همت که سبب محبوبیت وی بین بسیجیان شده بود، کلام و نگاه نافذش بود؛ وقتی شروع به صحبت می‌کرد انگار یک طمأنینه‌ای برای رزمنده‌ها داشت. بعد از سال‌ها وقتی به نگاه حاج همت نگاه می‌کنم، انرژی مثبت را در چهره‌اش می‌توانم، حس کنم. نگاه او یک افق خاص و تأثیرگذاری دارد.

* نمایشگاه عکسی برای حاج همت نداشتیم

چه برنامه‌ای برای عکس‌ها دیده نشده شهید همت دارید؟

این مجموعه یا در نمایشگاه ارائه شود یا در کتاب چاپ شود. قطعا در دست خیلی‌ها هم عکس‌هایی وجود دارد که هنوز دیده نشده است. متأسفانه تاکنون نمایشگاهی نداشته‌ایم که عکس‌های حاج همت را ارائه دهیم.

* باید شخصیت حاج همت را به کمک عکس‌هایش برای جوانان تبیین کنیم

در عکس‌هایی که از حاج همت وجود دارد، عکاسان چقدر توانسته‌اند شخصیت وی را نشان دهند؟

به نظرم خیلی نتوانسته‌ایم شخصیت وی را نشان دهیم چون عکس‌ها هدفمند نبود. نمونه‌هایی از شخصیت حاج همت این بود که این فرمانده‌ جلوتر از نیروها حرکت می‌کرد؛ فرمانده گردان‌ها هم چنین خصوصیتی داشتند و چون فرمانده‌شان حاج همت بود.

اگر بخواهیم شخصیت حاج همت را به جوانان و نسل امروز تبیین کنیم باید تصاویر این شهید را توضیح دهیم.

شهید همت بیشتر شخصیت فرهنگی بودند تا نظامی. این را در عکس‌هایشان می‌شود فهمید. نظر شما در این رابطه چیست؟

بله شخصیت فرهنگی او به شخصیت نظامی‌اش غالب بود. البته آن زمان اغلب چنین وضعیتی داشتند. او صف اول نماز و دعا بود. آخر از همه سر سفره غذا می‌نشست. حاج همت به قدری متواضع بود که در دیدار با وی خجالت می‌کشیدیم. همیشه نگاهش پایین بود. رفتارش طوری بود که بچه‌های لشکر بیشتر روابط دوستانه داشت. حاج همت یک جعبه مهمات در پشت وانت تویوتا داشت که تمام وسایل زندگی‌اش در این جعبه بود؛ با توجه به شرایط جنگ هر جا با خانواده می‌رفت این جعبه را با خودش می‌برد.

عکس‌هایی از شهید همت است که می‌خواهیم درباره آن توضیح دهید.

در منطقه قلاجه که بودیم، شیخ حسین انصاریان به آنجا آمد و از مقر ارتش بازدید کرد؛ بعد هم به همراه شیخ حسین و بچه‌های تبلیغات به ارتفاعات قلاجه رفتیم.

در قلاجه چادر روابط عمومی و تبلیغات بودیم. اغلب کسانی که در این چادر هستند شهید شدند. من از حاج همت خواستم که در بین بچه‌ها باشد و عکسی از او بگیریم، حتی نماز را هم در چادر تبلیغات خواندیم.

بچه‌ها در قلاجه حوضچه‌ای درست کرده بودند. حاج همت در کنار این حوضچه وضو می‌گرفت؛ قبل از رفتن به نماز، حاج همت به من گفت «این عکس‌هایی که از من می‌گیری، چند تا را به من بده تا برای بچه‌ها بفرستم.». من هم تعدادی از عکس‌ها را چاپ کردم و به حاج همت دادم.

منبع:فارس

نظر شما
پربیننده ها