من انقلابی‌ام-187/ زائر نوجوان مشهدی:

راهیان‌نور به دوستان من «اشک» داد/ طولانی بودن مسیر ما را خسته نمی‌کند

زائر نوجوان مناطق عملیاتی جنوب با اشاره به تاثیرات معنوی این سفر زیارتی، گفت: طولانی بودن مسیر «راهیان‌نور» ما را خسته نمی‌کند.
کد خبر: ۲۳۲۳۵۹
تاریخ انتشار: ۲۶ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۸:۵۶ - 16March 2017
راهیان‌نور به دوستان من «اشک» داد/ طولانی بودن مسیر ما را خسته نمی‌کندبه گزارش خبرنگار اعزامی دفاع پرس به راهیان نور، «طلائیه» حال زائرین راهیان‌نور را «مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ» می‌کند. کمتر زائری است که در این خاک پُر رمز و راز زمین‌گیر نشود. اعجاز شهیدان را به واقع می‌توان در طلائیه و شلمچه و جای جای دیگر این سرزمین با چشم سَر نه با چشم دل مشاهده کرد و اگر چشم دل باز شود همه حقایق و راز‌های پنهان را نیز می‌توان مشاهده کرد و این رمز طلائیه است.

هر روز عده زیادی از زائرین از نقاط مختلف کشور راهی این سرزمین می‌شوند تا حرف‌های یک سال دلتنگی‌شان را با شهدا در میان بگذارند و بسیار کسانی که اولین بار است راه در این سفر «مُرید و مرادی» می‌گذارند.

«محمدصالح شریعتی» نوجوان 17 ساله‌‌ای است که امسال برای نخستین بار قدم به این سفر پُر رمز و راز نهاده است. سن و سال کم محمدصالح موجب حجاب بین او و شهدا نشده است. وی عظمت شهدا را می‌داند و درک خوبی از جایگاه آن‌ها دارد. کفش‌هایش را در ابتدای یادمان طلائیه از پا درآورده است و خالصانه در این راه قدم نهاده است.

او که از مشهد مقدس و از جوار بارگاه ملکوتی امام رئوف به این سفر مشرف شده است هیچ‌گاه از مسافت و خستگی راه حرف نمی‌زند و وقتی از او می‌پرسم از طولانی بودن راه خسته نشدی می‌گوید: «نه». دیالوگ‌های این نوجوان به حق هر کسی را به یاد رزمندگان 8 سال دفاع مقدس می‌اندازد. مگر ممکن است 30 ساعت حضور در اتوبوس کسی را خسته نکند! اما او هیچ اعتراضی ندارد و صبورانه از چیز دیگری می‌گوید.

نوجوان روایت ما دوربینی در دست دارد و عکاسی می‌کند. می‌گوید یکی دو سال است عکاسی می‌کند و بیشتر عکس‌هایش از مراسمات مدرسه است. امسال عکس‌هایش در ناحیه 2 مشهد به مسابقه گذاشته شده و برنده هم شده است اما هنوز جایزه‌ها مشخص نشده‌اند. درکش از مسائل پیرامونی من را حساس‌تر می‌کند تا بیشتر مشتاق حرف زدن با او باشم. می‌گوید در طول سفر راهیان‌نور توانسته‌ است 316 عکس از بچه‌های کاروان به ثبت برساند.

درباره عکاسی به او می‌گویم؛ از اینکه نگاه عکاسان به جهان متفاوت است. حرفم را تایید می‌کند و می‌گوید: «عکاس برای موفق شدن باید توجه بیشتری  داشته باشد. چیزی را ببیند که دیگران نمی‌بینند. من هم سعی می‌کنم به دنبال چنین چیزهایی باشم تا موفق شوم.» از همین حرف استفاده می‌کنم و می‌گویم خب حالا که شما نگاه متفاوتی دارید بگویید در این سفر چه چیز متفاوتی دیده‌اید؟ و می‌گوید:‌ «من در این سفر گریه خیلی‌ها را دیدم که ندیده بودم!»

برای من حرف جالبی بود. می‌گویم مگر گریه چیز خوبی است که شما دیده‌اید؟ می‌گوید گریه بعضی‌ جاها خوب است. ما گریه کسانی را دیده‌ایم که گریه نمی‌کنند و قبلاً گریه‌ای از آن‌ها ندیده بودیم. این گریه‌ها چیزهای دیگری است که معنی دارد. ما منظور این گریه‌ها را می‌فهمیم!
 
راوی قصه من خودش را واقعاً خاص نشان داد. برای همین چند لحظه حرف کوتاه، حرف‌های بزرگی داشت که من را به فکر فرو برد. چگونه یک نوجوان می‌تواند چنین دریافت‌هایی از زندگی داشته باشد و به جایگاهی عظیم دست پیدا کند! پاسخ به این سوال شاید رمز و راز شهادت نوجوانان ما در 8 سال دفاع مقدس باشد.
 
انتهای پیام/121
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار