شهید نصرالله غلامی؛

می خواست حرم قبرستان مظلوم بقیع را با پاره های قلبش تزیین کند

اینان رفتند تا راه کربلا و آزادی را قبله مسلمین را از دست غاصبان آزاد کنند، حرم قبرستان مظلوم بقیع را با پاره های قلب شان تزیین کنند و قبر حضرت زهرا (س) که پر از خروارها عداوت و کینه دشمنان ولایت رسالت پنهان شده پیدا کنند.
کد خبر: ۲۳۳۲
تاریخ انتشار: ۱۹ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۰:۱۸ - 10September 2013

می خواست حرم قبرستان مظلوم بقیع را با پاره های قلبش تزیین کند

خبرگزاری دفاع مقدس: شهید نصرالله غلامی سال 1337 در خانواده ای ساده در محلات ییلاق گرمسیری فارس دیده به جهان گشود. نصرالله در 8 سالگی مادرش را از دست داد و با مشکلات فراوانی روبرو گردید. ولی او صبورانه در برابر مشکلات ایستاد و این مصیبت برایش امتحانی بزرگ بود که با صبر و استقامت از عهده آن به خوبی برآمد. در دوران تحصیلات راهنمایی پدرش را هم از دست داد و دیگر سرپرستی نداشت که از او نگهداری کند.

در خردسالگی گرد یتیمی بر چهره زیبایش نشست و این سایه اندوه که مانند هاله ماه به دور رخسارش می چرخید، قیافه معصوم وی را جذاب تر جلوه می کرد و این راه را تا آن جایی پیمود که به خدای خویش و یاران پیامبرش پیوست.

او تحصیلات ابتدایی را در مدرسه عشایری و دوره راهنمایی را در شیراز گذراند. سپس در 14 سالگی در گروه نوجوانان ارتش استخدام شد و دوره دو ساله نظامی را در تهران با مشکلات فراوان به پایان رسانید.

کم کم در میدان زندگی قدم گذاشت و با جامعه آن روزگار و با ملت ستم دیده از ستم شاهی و نظام طبقاتی آشنا شد. از دوران فاسد پهلوی روی خوش نداشت؛ چرا که رژیم طاغوت پهلوی خوانین مزدور را بر گرده عشایر زادگان سوار کرد و نظام طبقاتی را رواج داد که این برای مزدوران و سرسپردگان وی فرصت خوبی بود که از عشایر، فقرا استفاده نمایند و این مسئله برای نصرالله درد آورد بود.

زمانی که ابرهای سیاه جهالت از افق زندگانی امت مسلمان و غیور ایران به رهبری امام امت خمینی (ره) بت شکن بر کنار شد و جنایتکاران بیگانه هم چون آمریکا و شوروی مهرهای خود را در ایران از دست دادند، نوکر زنجیره ای دیگری هم چون صدام را در منطقه انتخاب و جنگ تحمیلی بر علیه ایران آغاز گردید.

 با شروع جنگ نصرالله وارد جبهه حق علیه باطل شد و در عملیات جنگی شرکت کرد. نصرالله به سال 58 در شهر شیراز با یکی از دختران متعهد و مسلمان عشایری ازدواج نمود که نسبت به زندگی دلگرم و پایبند بود و به خانواده اش عشق می ورزید.

در این مدت چون محلی برای سکونت نداشت در شرق شهر شیراز منزلی ساخت و در این مدت صاحب دختری شد که ثمره ازدواج وی در زمان حیات بود. نسبت به فرزند، از خود علاقه وافری نشان می داد چنان که می گفت: من دیگر احساس یتیمی نمی کنم (بعد از 14 روز از شهادت وی خدا دوباره به او دختری اعطا نمود)؛ ولی با این همه حال پایبند به دنیا نبود و آرزوی شهادت داشت که دائما به همسر خود توصیه می کرد که از فرزندان من خوب مواظبت کن، چون من داغ یتیمی را دیده و طعم آن را چشیده ام.

نصرالله از اوائل جنگ تا آخرین روز شهادت عمر گران مایه اش را در جبهه حق علیه باطل گذراند و قبل از شروع جنگ تحمیلی عراق در کردستان ماموریت داشت که با گروه های خائن و خود فروخته و مخالف با جمهوری اسلامی مبارزه کند.

شهید غلامی حتی در منطقه کردستان شب و روزها با یارانش در محاصره ضد انقلابیون بدون آب و غذا می ماند که وی باز گو می کرد به جای غذای خویش از برگ و پوست درختان تغذیه می کردیم و اما چندین بار هم در جبهه جنوب در سوسنگرد سر پل ذهاب، فکه، محاصره آبادان و سایر جبهه های جنوب جنگید.

نصرالله چند روز مرخصی به خانه آمد. اما تاب ماندن نداشت و دوباره به جبهه رفت. وی برای مبارزه با کافران بعثی و مزدوران داخلی و گروه های خائن ضد انقلاب به جبهه کردستان اعزام شد و در شهرستان سقز در تاریخ 5/6/60 در یک عملیات جنگی به دست بعثیون و افراد از خدا بی خبر و مسلح با یکی دیگر از یارانش به نام سروان محمد گردانی به شهادت رسیدند که جان عزیز و شیرین خویش را در راه قرآن و اسلام عزیز نثار کردند. بعد از آن پیکر پاکش را مزدوران عراقی پاره پاره کردند و در روز نهم شهریور ماه  1360در گلستان شهدای درالرحمه طی تشییع جنازه خاصی به خاک سپرده شد.

نصرالله خانواده و دنیا را برای رسیدن به خدا رها کرد و به سوی حق شتافت و حسین وار به شهادت رسید و به کاروان شهیدان ثارالله پیوست.

اینان رفتند تا راه کربلا و آزادی را قبله مسلمین را از دست غاصبان آزاد کنند، حرم قبرستان مظلوم بقیع را با پاره های قلب شان تزیین کنند و قبر حضرت زهرا (س) که پر از خروارها عداوت و کینه دشمنان ولایت رسالت پنهان شده پیدا کنند.

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار