به گزارش خبرنگار بینالملل دفاع پرس، حمله سحرگاه روز گذشته ناوهای آمریکایی مستقر در دریای مدیترانه به پایگاه هوایی ارتش سوریه در نزدیک روستای «شعیرات» در استان حمص واقع در مرکز سوریه، باعث انهدام نسبی تجهیزات این پایگاه علاوه بر شهادت و جراحت تنی چند از نیروهای ارتش سوریه شد. به فاصله چند ساعت از انجام این تهاجم دریایی، که با شلیک 59 فروند موشک «تام هاوک» انجام شد، نیروهای داعش دست به یک حمله شدید در محور تدمر در شرق استان حمص زدند که با مقاومت سنگین ارتش سوریه و نیروهای مقاومت اسلامی، دفع شد.
این حمله، که با دستور مستقیم دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا به اجرا درآمد، باعث ایجاد چنددستگی در داخل نظام سیاسی آمریکا شد. جان مککین سناتور جمهوریخواه و نامزد اسبق ریاستجمهوری آمریکا، که نقش مهمی در سرنگونی دولت سابق اوکراین ایفا کرد، ترامپ را به نقض قوانین آمریکا متهم و عنوان کرد این حمله نباید بدون هماهنگی با کنگره آمریکا انجام میشد. در مقابل، دولتهای مهم اروپایی نظیر آلمان، انگلیس و فرانسه علاوه بر رژیمهای مرتجع عربی، تروریستهای تکفیری و سرانجام رژیم اشغالگر قدس از این حمله حمایت کردند و خواهان تداوم این حملات از سوی ترامپ شدند. البته واشنگتن اقدام خود را محدود به این حملات نکرد و تحریمهایی جدید را علیه دولت سوریه در دستور اجرا قرار داد.
محور مقاومت و دولتهای همپیمان با آن، بویژه روسیه، با محکوم کردن این حمله، آن را نقض قوانین بینالمللی عنوان کردند. دولت روسیه بدون توجه به ادعای آمریکا پیرامون اطلاع قبلی مسکو از این حمله، در اقدامی فوری قطع تمام ارتباطات با ارتش آمریکا پیرامون کانال عملیات هوایی و موشکی در سوریه را اعلام کرد. مسکو علاوه بر این طی یک حمله متقابل، در یک حمله هوایی پایگاه تروریستها در حومه ادلب را بمباران کرد.
نکاتی چند طی این حمله قابل توجه است که پرداختن به آنها، کمک قابل توجهی به تحلیل اقدام اخیر آمریکا خواهد کرد.
اولین موضوع، عرضاندام آمریکا در تحولات میدانی سوریه است. مدتها بود که آمریکا با کاهش چشمگیر حملات ائتلاف علیه مواضع داعش در برابر گسترش حملات هوایی روسیه و کمکهای مستشاری مداوم ایران، دچار ضعف شدیدی در قیاس با مقامات سیاسی و نظامی مسکو و تهران شده بود. این موضوع به هیچوجه برای دولتمردان آمریکا قابل قبول نبود. اگرچه ترامپ گفته بود که اولویت اصلی او مبارزه با داعش است و نه اسد، حمله اخیر به خوبی نشان داد که رئیسجمهور جدید آمریکا تا چه میزان غیرقابل پیشبینی است. به همین دلیل نمیتوان به طور قاطع گفت که این حمله سرآغاز سلسله عملیاتی نظامی از سوی آمریکا علیه ارتش سوریه و متحدان آن، خصوصا حزبالله لبنان، خواهد بود یا اینکه صرفا واکنشی سریع نسبت به حملهای شیمیایی است که هنوز هم عامل اصلی آن مشخص نشده است.
موضوع دوم، تلاش ترامپ برای نشاندادن موضعی
متفاوت از باراک اوباما رئیسجمهور سابق آمریکا در مورد تحولات سوریه است. اوباما
اگرچه در جایگاه سیاسی تلاش میکرد مقابله خود را با دولت دمشق حفظ کند و حمایت از
گروههای تروریستی حاضر در سوریه را از طریق متحدان منطقهای واشنگتن ادامه دهد،
اما در عین حال با در نظر گرفتن حضور نظامی روسیه در سوریه، از هر نوع اقدام تنشزا
بین مسکو و واشنگتن در عرصه نظامی امتناع میکرد و در مقابل، اختلافات خود را در
عرصه سیاسی نمایش میداد. هر قدر که اوباما در مورد سوریه با احتیاط عمل میکرد،
ترامپ به همان اندازه بیپروا و بدون حساب و کتاب است. رئیسجمهور جدید آمریکا
اگرچه در ابتدا شعار مقابله با داعش را مطرح میکرد و همچنین میگفت: «اسد هم با
داعش میجنگد!» به همین دلیل واکنش رئیسجمهور آمریکا بسیار دور از شعارهایی به
نظر میرسد که هم در زمان کمپین انتخاباتی و هم در نخستین روزهای تصدی ریاستجمهوری
آمریکا پیرامون بحران سوریه مطرح کرده بود. با این حال، این حمله باعث شد آمریکا در عرصه بینالمللی در جایگاهی قرار بگیرد که نمونه آن را در زمان بوش پسر طی حمله به افغانستان و بویژه عراق، به بهانه مقابله با سلاحهای شیمیایی صدام که هرگز پیدا نشدند، شاهد بودیم.
موضوع سوم برخلاف دیدگاه برخی کارشناسان پیرامون تهدید روسیه، تهدید ایران است. آمریکا سالهاست که سیاست «چماق-هویج» یا به تعبیر رایج «فشار از پایین همزمان با چانهزنی از بالا» را در مورد جمهوری اسلامی به اجرا میگذارد. دعوت به مذاکره همزمان با طرحریزی جهت شورشهای خیابانی را میتوان از مصادیق مهم این سیاست طی حوادث سال 1388 (2009) بویژه در تهران برشمرد. همچنین این موضوع به شکلی دیگر طی مذاکرات هستهای رخ داد بهگونهای که آمریکاییها همزمان با مذاکرات، بحث امکان وقوع جنگ در صورت عدم توافق را جهت فشار بر افکار عمومی ایران و جهان مطرح میکردند تا با این حیله روانی، اذهان عمومی به سمت یافتن راهکاری جهت رسیدن به توافق برای دور شدن از جنگ برسد. این در حالی بود که دولت آمریکا نه در زمان اوباما نه توان حمله را داشت و نه هماکنون توان به پا کردن جنگی گسترده علیه ایران و متحدانش را دارا است؛ زیرا میزان بدهی آمریکا به بالاترین نرخ خود یعنی چیزی معادل 19 تریلیون دلار رسیده است. بر اساس محاسبات عقلانی، کاملا بدیهی است که دولت ایالات متحده در چنین رکود شدید اقتصادی، تصمیم نگیرد که خزانه خود را برای یک جنگ گسترده با قدرتی که دارای موشکهای با برد بیش از 2000 کیلومتر است و توان انهدام کامل ناوگان آمریکا در خلیج فارس، دریای عمان و بخشی از گستره آبهای آزاد بینالمللی، علاوه بر تخریب گسترده پایگاههای آمریکا و نیروهای وابسته به پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) را در گسترهای از مرزهای چین تا شرق اروپا در اختیار دارد، خالی کند. البته باید این را در نظر گرفت که دولت کنونی آمریکا رئیسجمهوری کاملا بیمنطق مانند دونالد ترامپ دارد که حتی انتظار نکشید تا نتایج تحقیقات سازمان ملل در مورد عوامل حمله شیمیایی در خانشیخون در استان ادلب مشخص شود و طرح خود برای مداخله در سوریه را بدون مشخص شدن نقش ارتش سوریه یا تروریستها در این حمله، به اجرا درآورد.
به همین دلیل مشخص است که دولت کنونی آمریکا سعی دارد با این حمله، این پیام را به تهران برساند که هر نوع اقدام انقلابی از سوی مقامات و مردم ایران، مخصوصا در زمان کنونی که فاصله چندانی با انتخابات ریاستجمهوری ایران ایران ندارد، چه در عرصه سیاست داخلی و چه در عرصه بینالملل، با واکنش تند واشنگتن در عرصه سیاسی و نظامی مواجه خواهد شد. کاملا طبیعی است که این پیام کاملا یک حرکت تبلیغاتی است چون حمله به پایگاه شعیرات از نظر نظامی به هیچوجه یک دستاورد مهم برای مقامات واشنگتن تلقی نمیشود. علاوه بر این، تعلیق طرح تصویب تحریمهای جدید در ایران، که به بیان مستقیم خود آمریکاییها جهت تأثیرگذاری بر انتخابات ریاستجمهوری ایران انجام شده است، را میتوان اقدامی روانی جهت تأثیرگذاری مثبت بر افکار عمومی ایران در انتخابات آتی، همزمان با حمله اخیر در سوریه دانست.
در شرایط کنونی نمیتوان پیشبینی کرد که حمله اخیر در سوریه سرآغاز حملات بعدی خواهد بود یا نه، زیرا رئیسجمهور کنونی آمریکا کسی نیست که بتوان بر اساس حساب و منطق در مورد اقدامات او اظهار نظر کرد، اما بهطور قطع میتوان گفت که این حمله جزئی از برنامه از پیش طراحی شده آمریکا برای ایجاد تحولات گسترده در صفوف جبهه مقاومت، چه در میدان سیاسی و چه در میدان نظامی، در راستای منافع ائتلاف غربی-عربی-عبری است. موضوعی که با توجه به موقعیت فعلی جبهه مقاومت، تا حد زیادی دور از تصور مقامات آمریکایی به نظر میرسد.
انتهای پیام/421