یادداشت/ کامران شرفشاهی

درنگی بر بی‌رنگی

احمد زارعی تنها یک شاعر، نویسنده و محقق نبود بلکه ادیبی آراسته به سجایای اخلاقی، پایبند به ارزشها و معتقد به آرمانهای اصیل و ماندگار بود. احمد به جریان شعر انقلاب و شاعران برخاسته از آن عشق می‌ورزید و به آینده این جریان بسیار امیدوار بود و تکیه کلامش در این باره «بچه‌مسلمونا» بود.
کد خبر: ۲۳۶۸۹۱
تاریخ انتشار: ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۲:۳۶ - 24April 2017
درنگی بر بی‌رنگیبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس،‌ کامران شرفشاهی در یادداشتی نوشت:
 
گرچه سالها از کوچ ناباورانه و نابهنگام زنده یاد مرحوم احمد زارعی می گذرد، اما گوئی با گذشت زمان این داغ جانگداز به سردی نگرائیده و نام و یاد و آثار آن عزیز سفر کرده همچنان در اعماق قلب دوستداران او زنده و جاوید است.

در این سالهای دراز چه بسیار در خلوت خویش به او اندیشیده‌ام و یا با خواندن شعر یا اثری از او به یادش افتاده‌ام و یا در جمع دوستان اهل شعر و هنر آن هنگام که خاطره‌ای از او بازگو شده با دیگران در حسرت پرواز بلندش دریغ خورده ام و از این رو با این همه حضور، نمی‌توانم بگویم که در این سالهای از دست رفته، او در بین ما نبوده است.

شخصیت احمد زارعی جلوه‌های گوناگونی داشت. او تنها یک شاعر، نویسنده و محقق نبود بلکه ادیبی آراسته به سجایای اخلاقی، پایبند به ارزشها و معتقد به آرمانهای اصیل و ماندگار.

ساده و بی ادعا، آرام و متین، گریزان از شهرت و فخر فروشی، مهربان و مودب، فکور و ژرف نگر، هوشمند و شگفت و خلاصه آمیزه ای از بهترین صفات ممکن بود که کمتر در یک نفر به اجتماع می رسد.

حضور او حضوری پرشور و دلنشین بود با لبخندی صمیمی که تمام وسعت صورتش را می پوشاند. خوش صحبت و دوست داشتنی بود و ... آه! در آن سالهای نه چندان دور او را بیشتر در برنامه های شعرخوانی و حوزه هنری می دیدم.

غالبا صحبت ها از شعر و ادبیات شروع می شد و سپس از هر دری سخنی به میان می آمد و در افسون گپ و گفت ها گذشت شتابناک زمان فراموش می شد.

وقتی زیاد صحبت می شد، می گفت حالا شعری بخوانیم و به این نحو باز می گشتیم به قلمرو سحرانگیز شعر و مهیا شدن برای جدایی!

احمد شاعری دردمند بود. او خود را نسبت به جامعه ای که از آن برخواسته بود و نسبت به تاریخ متعلق به او و تاریخی که در آن می زیست، مسئول می دانست. از این بابت اکثر آثار او دارای مضامین آئینی و نیز درباره حماسه بزرگ دفاع مقدس بود.

غالبا شعرهایش را با لحن گرم و خوش آیندی دکلمه می کرد و قبل یا بعد از هر شعری، انگیزه ای را که موجب سرودن آن شعر شده است را حکایت می کرد که این حکایتها بر لطف شعر می افزود و درک بهتر آن را میسرتر می کرد.

سالهای آخر کمتر می دیدمش.

وقتی دوستان از او می پرسیدند که کجائی؟ تنها به ذکر یک کلمه اکتفا می کرد که گرفتارم! و پیش از آنکه پرسش دیگری در این زمینه مطرح شود، پیش دستی می کرد و با پرسش های دوستانه و احوالپرسی از دیگر دوستان به نحو ظریفی موضوع را عوض می کرد.

او هیچگاه در پی بزرگنمائی خود نبود و نسبت به تمام دوستان رفتاری صادقانه و آمیخته با محبت و احترام داشت.

احمد به جریان شعر انقلاب و شاعران برخاسته از آن عشق می ورزید و به آینده این جریان بسیار امیدوار بود و تکیه کلامش در این باره «بچه مسلمونا» بود.

یکبار حوالی ظهر تیرماه 1371 سرزده به دفتر مجله کیهان فرهنگی آمد.

خیلی سرحال و بشاش و در عین حال هیجان زده به نظر می رسید. در دفتر تحریریه پرویز عباسی داکانی و محمود اسعدی هم حضور داشتند، محمود اسعدی از آنجا که خراسانی بود و هم ولایتی زارعی گل از گلش شکفته بود و گاه بی اختیار با لهجه خراسانی با احمد گفتگو می کرد و از احوال دوستان مشهدی می پرسید.

احمد آنچنان پرحرارت بود که انگار موجی از انرژی بود و از کشفی آنچنان شگفت سخن می گفت که آدمی را بی اختیار به یاد ماجرای ارشمیدس و آن کشف بزرگ علمی او در یونان باستان می انداخت.

او با خود مقاله ای را به همراه داشت که اصرار می کرد حتما در اولین شماره کیهان فرهنگی به چاپ برسد. این مقاله در برگیرنده نظری ای ادبی بود که او درباره آن با دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی و جمعی دیگر از صاحبنظران ادبی بحث و گفتگو کرده بود و سر انجام به عنوان یک یافته ادبی تئوریزه شده، دلش می خواست که هر چه سریعتر این اثر به عنوان یافته یکی از «بچه مسلمون»ها چاپ و ثبت شود. و همینطور هم شد، یعنی به سرعت مقاله او حروفچینی شد و به جای یکی از مقالات ادبی آن شماره نشست و در اولین فرصت چاپ و منتشر شد.

عنوان مقاله شادروان احمد زارعی، صفت جابجایی(تعویض) بود که در صفحات 48 تا 50 شماره 5 کیهان فرهنگی(سال نهم-شماره پیاپی87)در مرداد ماه سال 1371 چشم علاقمندان به شعر و ادبیات را روشن کرد.

در آن ایام احمد مشغول تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد بود و دوستان او را از امیدهای آینده ادبیات ایران می دانستند و انتشار این چنین پژوهش هایی در کنار دیگر آثار و اشعار او تردیدی در این باور باقی نمی گذاشت.

مقاله صفت جابجایی(تعویض) چنانکه روانشاد احمد زارعی در پی نوشت مقاله ذکر نموده است: اصل این بحث ها(شناسایی صنایع نامکشوف) در سال 63 در دانشکده ادبیات و علوم انسانی شریعتی در مشهد در جمعی صمیمی از دانشجویان با محبت و اهل علم و فضل، در کلاس علم حافظ شناسی دانشکده انجام شده است.

این مقاله طرح موضوعی ادبی در قالبی بسیار موجز و فشرده است که می توانست پرو بال و شاخ و برگ بیشتری بگیرد و حتی در قالب کتابی مستقل و مفصل ارائه گردد، که متاسفانه چنین مجالی برای احمد و ادبیات ایران فراهم نبود.

قرار بود احمد همکاری بیشتری داشته باشد، اما...

بیماری لاعلاج که ناگهان به سراغ او آمد، همه محاسبات و آرزوها را نقش بر آب کرد.

هیچ کس نمی خواست باور کند، او هنوز 36 سال بیشتر نداشت. او تازه در میان راه زندگی بود.

تقدیر احمد را از دانشکده شریعتی مشهد به بیمارستان شریعتی تهران کشانده بود... معالجات جواب نمی داد. اخمد درد می کشید و تحمل می کرد و مثل شمع آب می شد.

زمستان سال 1372 که شروع شد حال احمد رو به وخامت بیشتری رفت، دوستان به عیادت او می رفتند و اندوهناک باز می گشتند، در نشست ها ذکر او بود و التماس دعا برای سلامتی اش.

دی ماه از نیمه گذشته بود که احمد از دوستانی که به عیادتش می رفتند خواهش کرد تا از دیگر دوستان بخواهند، دیگر به دیدارش نروند؛ او نمی خواست دوستان او را که بسیار نحیف شده بود در آن حال ببینند و ناراحت شوند.

این در خواست در واپسین روزهای زندگی، نمایانگر روح زلال و مهربان احمد است.

شاعری که در بیست و یکم دی ماه چشم از دیار فانی فرو پوشید و جامعه ادبی ایران و دوستدارانش را به سوگ خویش نشاند.

پیکر او برای وداع اهل قلم و هنر از حوزه هنری تهران تشییع شد؛ وداعی باشکوه، تلخ و اندوهناک با حضور دوستان و مردم. وداعی آنگونه شگفت که چهره خیابان حافظ تهران را غرق در سوگ و ماتم کرد.

پس از این واقعه این انتظار می رفت که مجموعه اشعار و آثار روانشاد احمد زارعی در خور شان این شاعر گرانمایه گردآوری، چاپ و منتشر شود. اما متاسفانه علیرغم برنامه های متعدد بزرگداشتی که برای وی برگزار شد، در این مهم هنوز اقدامی صورت نپذیرفته است که جای دریغ و تاسف بسیار دارد.

هرچند امید است چنین حرکت ارزنده و مهمی به همت دوستان و همرزمان آن عزیز سفر کرده جامه تحقق بپوشد.

یادش گرامی و روحش قرین رحمت حضرت حق باد.
 
منبع: فارس
نظر شما
پربیننده ها