کبوتر خونین بال خرمشهر/3

شهید می‌سوزد و با سوختنش راه حق را روشن‌تر می‌کند

شهید محمدحسین خادمی در فرازی از وصیتنامه می‌گوید: شهید می‌سوزد و با سوختن خود راه حق را روشن‌تر از پیش می‌نماید، باشد که پویندگان راه حق تداوم دهنده را شهیدان و پیرو ولایت فقیه باشند.
کد خبر: ۲۳۸۴۴۴
تاریخ انتشار: ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۰:۱۷ - 07May 2017
شهید می سوزد و با  سوختن خود راه حق را روشن تر می کندبه گزارش خبرنگار دفاع پرس از یزد، سوم خردادماه و آزادسازی خرمشهر واقعه‌ای تاریخی است، که هرگز از ذهن‌ها پاک نمی‌شود.

در عملیات غرورآفرین بیت‌المقدس که از 10 اردیبهشت سال 61 شروع شد و تا سوم خردادماه و آزادی خرمشهر ادامه داشت شهدای بسیاری خون پاکشان را نثار میهن اسلامی‌مان کردند.

رزمندگان استان یزد هم مثل همیشه با حضور مستمر خود نقشی را در این واقعه مهم ایفا کردند و این دفاع جانانه به مردم ولایی یزد لاله‌های سرخی را هدیه کرد.

به همین منظور خبرگزاری دفاع مقدس تا سوم خرداد‌ماه نسبت به معرفی این شهدای والامقام اقدام خواهد کرد.

شهید محمدحسین خادمی
 
تاریخ تولد: 1332
 
تاریخ شهادت: 17/2/    61
 
محل شهادت: جاده خرمشهر – اهواز
 
نحوه شهادت:  ترکش خمپاره به سر و سینه
 
مسئولیت: تیربارچی
 
تحصیلات: دیپلم (شهید کتاب هم نوشته است)
 
زندگینامه:

 در 21 سال قبل در عالم خواب پس از 6 اولاد اناث به واسطه حضرت سیدالشهدا (ع) در کربلا خداوند در عالم خواب پاسدار شهید «محمدحسین و محمدحسن» را به ما مرحمت فرمود و در همان عالم خواب حضرت سیدالشهدا (ع) محمد حسین را نزد خود نگه داشت و محمدحسن را به ما واگذار نمود.
 
محمدحسین در تاریخ 39/10/05 در یک خانواده مذهبی چشم به جهان گشود و در سن یک و نیم سالگی سخت قریب الموت شد که خداوند متعال به واسطه حضرت ابوالفضل او را به صورت زنده به ما برگردانید.

در 6 سالگی به دبستان و سپس در دبیرستان به تحصیل خود ادامه داد و با اخذ دیپلم با معدل 18/21 از دبیرستان مرحوم رسولیان نائل گردید؛ در زمان انقلاب خود را به نظام وظیفه معرفی و سه ماه در زابل آموزش و بقیه خدمت خود را در صدا وسیمای ایران استان یزد به اتمام رسانید.

پس از دو ماه استراحت در بیمارستان حضرت سیدالشهدای یزد مشغول به کار شد. همیشه در زندگی بسیار خوش اخلاق و نسبت به پدر و مادر و خواهرانش مهربان و غمخوار آنها بود و علاقه بسیاری به کتب و احادیث ائمه اطهار داشت.

جزوه هایی نوشته است که در فرصتی مناسب به چاپ خواهد رسید و در دوره انقلاب در تمام تظاهرات و نماز های جمعه ودر تشییع جنازه های شهدا شرکت می نمود و او را خداوند متعال 21 سال نگه داری نمود تا در زمان جنگ تحمیلی صدام مزدور بدتر از یهود و صهیونیسم و به دستور آمریکا دور از بشریت و انسانیت علیه جمهوری اسلامی ایران برانگیخت که به ندای رهبر کبیر انقلاب یاور مستضعفان جهان حضرت آیت الله خمینی که طلب هل من ناصر ینصرنی را با دل و جان قبول و از بیمارستان حضرت سیدالشهدا استعفا داده و در جبهه خونین‌شهر جان ناقابل خود را برای حفظ دین و قرآن و مملکت و ناموس مسلمانان جهان فدا نمود.

 امید است که خداوند تبارک و تعالی و حضرت ولی عصر و نائب بر حقش این قربانی و شهید را از این خانواده شهید پرور قبول نمایند در خاتمه یادآور می شود که خود شهید محمد حسی خادمی قبل از رفتن به جبهه در عالم خواب می بیند که در خانه خودمان جمعیت زیادی هستند وارد خانه می شود و می بیند تابوتی در خانه گذارده اند و روکش قرمزی روی آن  است که نوشته است شهید محمدحسین خادمی در عالم خواب خودش تعجب می‌کند که من زنده می باشم و می‌رود روی تابوت را بر می‌دارد و می‌بیند خودش در تابوت خوابیده است.

وصیتنامه:

با سلام به حضرت حجت حامی مجاهدان راه خدا و با سلام بر امام امت خمینی بت شکن نائب بر حق حضرت مهدی یار مظلومان و حامی مستضعفان تداوم بخش راه پیامبر خاتم و تداوم بخش راه حق و حقیقت و با سلام بر امت شهیدپرور ایران که همچنان قاطعانه در پیروی  از خط اصیل امام و ولایت فقیه کوشا بوده و روز به روز بر تلاش خود می افزایند؛ و اسلام و قر آن را یاری می‌دهند و در این راه از بذل و جان و مال و فرزند خود کوتاهی نمی‌کنند، هر روز بر کمک های خود می‌افزایند باشد که خداوند خود پاداش شما امت شهید پرور ایران را بدهد به خدا قسم رستگاری شما در پیروی از امام و خط اصیل ولایت فقیه است اسلام را یاری دهید تا خداوند شما را یاری کند ودر راه اسلام با جان و مال خود ایثار کنید تا خداوند از شما راضی گردد و چه رستگار است کسی که خداوند از او راضی گردد چه چیز بالا تر از رضایت خداوند است.

سلام بر تو ای مادر و پدر ایثار گرم که با فدا کردن فرزندتان در راه اسلام خودتان رادر پیشگاه خداوند حنان منان رو سفید نموده‌اید؛ پدر و مادر عزیزم هرگز در غم رفتن من غمگین نباشید چرا که من در راه خدا و برقراری حکومت اسلامی ودر راه حق پا نهاده و با مرگ خود اصالت بیشتری به اسلام بخشیدم و در این راه برای من بسی افتخار است که در راه خدا فدا شوم هر چند که گناه کار و بی‌لیاقت هستم امیدوارم در زمره شهیدان راه خدا پذیرفته گردم و روزی خور درگاه خداوند باشم.

بار پروردگارا تو بهترین شاهدان و بهترین گواهانی، تو را فراموشی نیست و تو را بی‌عدالتی نباشد پس ای پروردگارم تو را گواه می‌گیرم بر این مطلب که از جوانیم در راه تو گذشتم از جانم در راه تو گذشتم از مال اندک خویش گذشتم و ایثارگرانه بر ندای منادی ایمان خمینی بت‌شکن که در این برهه از زمان مرا به ایمان دعوت کرد و مرا به ایثار و جهاد در راهت فرا خواند لبیک گفتم و با جان و مال خود به جهاد برخاستم پس خداوندا تو خود گواه باش به این امر و قبول نما جهادم را در راه برقراری اسلام و حکومت اسلامی و در راه یاری حجتت امام زمان (عج) پس به من آسان کن مرگ را و مرگ را در کامم شیرین‌تر از عسل قرار بده و در جمع صلحا و شهیدان مرا بپذیر.

مادر و پدر از شما حلالیت می خواهم از من راضی باشید اگر من در طول زندگیم گوشه گیر و کم حرف وکم جنب و جوش بودم هرگز از خجلت نبود بلکه از آن جهت بود که خود را در زندان می‌دیدم در زندان مادیات در زندانی که از هر سو توسط گناهان محاصره شده بودم هرگز نتواستم خود را به مادیات دلخوش کنم چون  اصالتی در امور مادی ندیدم همواره همچون انسان سر گردانی بودم که گمشده‌ای را جستجو می‌کند و به هر سو که می رود و در هر فناپذیری که می‌نگرد گم شده خویش را نمی‌یابد بلکه نشانه‌ای از گم شده‌اش را می‌یابد و حالت من چنین بود همیشه در وجود خود خلایی حس می‌کردم که نمی‌توانست با مادیات و امورات  دنیوی پر گردد پس از اتمام خدمت که مصادف بود با شهادت سالار شهیدان حضرت سیدالشهدا (ع) احساس کردم گمشده خود را یافته‌ام احساس سبکی کردم آن چیزی را که یک عمر در جستجویش بودم یافتم و آن گم شده من که پس از قریب 20 سال یافتم.

ارزش معنوی زندگی هدف از خلقتم بود آن خالقم بود وتنها راه رسیدن به خالقم با روی سفید و بهترین وجه در جهاد فی سبیل‌الله ودر مرگ خونین در راه خدا یافتم و چنان عشق به جهاد و اعزام به جبهه در وجودم شعله کشید که حس کردم به زودی از دنیا و مادیات رها و به سرای اخروی خواهم شتافت ودر خالقم و در وجه او و لقاء‌الله جاوید خواهم ماند.

مادر و پدر عزیزم برادر و خواهران عزیزم، آشنایان و دوستانم از جمیع شما حلالیت می‌خواهم اگر شما را آزار و اذیت دادم ببخشید تا شاید خداوند حنان و منان ایثار جان و مالم را بپذیرد و مورد رحمت خالقم قرا گیرم.

ای خویشانم  هر گز مرا سر زنش مکنید که چرا دست از کار و زندگی کشیدم و به جبهه حق و سیر الی‌الله شتافتم هر گز هدف من از شتافتن به جبهه حق و سیر الی‌الله مسئولیت خالی کردن از زندگی نبود بلکه خوشبختی و رستگاری خود را در یاری دادن اسلام و قرآن و امام زمان نائب بر حق آن جناب خمینی بت‌شکن یافتم و حیات را در خشنودی و رضایت پروردگارم دیدم و رضایت و خشنودی خالقم را در مرگ خونین و با شرف و حیثیت در راه اسلام یافتم.
 
برادرم: وظیفه‌ای بس سنگین به عهده داری تمام امید مادر وپدرم به عهده توست در این امر کوتاهی مکن  برادر عزیزم کتاب های محمد شیخ را بخوان و هر گز اجازه نده متعلقات زندگی و مادیات افکارت را مشغول بدارد هر گز اجازه نده شیطان نفس تو را از راه خدا دور کند برادرم بر حذر باش از حرام بر حذر باش از معاصی که دور کننده رحمت خداست و نزدیک کننده وسوسه وهوا وهوس است برادرم شاید در طول زندگیم زیاد در حقت بدی کردم امیدوارم که مرا ببخشی واز من راضی باشی. برادرم: چنانکه بعد از من تداوم بخش راهم باشی و در پشت جبهه ایثار گرانه به وظیفه مقدس خویش ادامه ده .پدرم پس از شهادتم مبلغ 121000 ریال پس اندازم را در راه خدا انفاق کنید و به حساب جبهه ها واریز نمائید تا با جان و مال و همه وجودم ایثار کرده باشم پدر جان باقی مانده مبلغ پس انداز و مبلغ فروش موتورسیکلت را که در حقیقت حق شما است برداشته و صرف مخارج زندگی کنید.

از محضر مقدس آیت‌الله صدوقی رهبر دیارم انتظار دارم تا جزوه‌ای را که تهیه نموده‌ام به صورت کتابی منتشر و آن را به صورت هدیه‌ای از طرف جان‌نثار به پیشگاه امام امت اهدا کنند.
 
سلام و درود بر رهبر کبیر انقلاب ایران نائب بر حق حضرت ولی عصر ارواحنا فداه  و با درود فراوان به ملت شهیدپرور ایران و با سلام بر یاران و یاوران امام زمان امت اسلام بدانید: خوبان می‌روند تا عشق و ایمان نرود.
 
شهیدان به خدا می پیوندند تا دنیا به حقانیت و مظلومیت اسلام گواهی دهدخوبان می‌سوزند تا بدی و ظلم را بسوزانند؛ شهید می‌سوزد و با  سوختن خود راه حق را روشن‌تر از پیش می‌نماید، باشد که پویندگان راه حق تداوم راه شهیدان باشند و همواره پیرو ولایت فقیه باشند.

 مادر وپدرم بر  شماست  شکیبایی و صبر  در این راه و بر شماست یاری هرچه بیشتر اسلام و امام مادرم خوشحال باش که در رساندن امانت به پیشگاه  باری تعالی  موفق شدی و ثابت  نمودی  که شایستگی و لیاقت امانت داری را دارا هستی.
 
خواهران عزیزم از من راضی باشید و بدانید حیات را در جهاد  و در مرگ خونین یافتم پیوستن به لقاءالله را در جهاد و شهادت در راه خدا یافتم پس بر من خرده مگیرید اگر دیدید مرگ خونین را بر گزیدم و از مادیات بریدم فقط به خاطر به دست آوردن رضایت و خوشنودی پروردگارم بالاترین چیزهاست.
 
ای پدران و مادران شهدا بدانید هر قطره از اشک شما بسان گلوله‌ای است که از اسلحه رزمندگان اسلام شلیک و بر فلب سپاه امپریالیسم جهان‌خوار و مزدورانشان اصابت خواهد کرد و آن را به ذلت و خواری بیشتر خواهد کشاند و بدانید این اشک‌ها جلا دهنده اسلام و قرآن و حقانیت این دو است.
انتهای پیام/



نظر شما
پربیننده ها