پرواز به سمت ملکوت با اذن ارباب

تیم جراحی تلاش خودش را کرد اما انگار اربابش پروازش را تائید کرده بود و حامد در سالروز شهادت امام موسی کاظم (ع) به محضر اربابش امام حسین (ع) شرفیاب شد.
کد خبر: ۲۳۸۵۳۰
تاریخ انتشار: ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۶:۳۰ - 08May 2017
به گزارش دفاع پرس از مشهد، شهید حامد بافنده یکی از مدافعان حرم ایرانی است که چندی پیش داوطلبانه برای دفاع از حریم اهل بیت عصمت و طهارت (ع) همراه با رزمندگان فاطمیون عازم سوریه شد و بعد از مدتی در سوم اردیبهشت ماه  96 توسط تروریست‌های تکفیری به شهادت رسید. شهید بافنده با نام جهادی علیرضا امینی متولد 1366 و اصالتا اهل مشهد اما ساکن شهر رفسنجان در استان کرمان بود. او یکی از مداحان اهل بیت (ع) بود که در مراسم یادبود همرزمان شهیدش هم حضور داشته و مداحی می‌کرد. صدای گرم او که در مراسم‌های مختلف برای فاطمیون می‌خواند، یادش را در دل‌های رزمندگان مقاومت جاودانه کرد.
 
شیخ کاتب از رزمندگان فاطمیون نحوه شهادت حامد بافنده را چنین روایت می‌کند: ساعت 12 دوم اردیبهشت ماه که مصادف با شب شهادت امام موسی کاظم (ع) بود به منطقه شیحه (ریف حماء) رفتیم آنجا مقر فرماندهی بود که استراحت کردیم. ساعت 3 بامداد بود که به سمت منطقه عملیاتی سوبین (ریف حماء) حرکت کردیم و به رسیدیم . چند نفر از رفقا اونجا بودند که بعد از احوالپرسی پشت خاکریز نشستیم.

در همین حال که هوا تاریک بود دسته‌های عمل‌کننده وارد میدان حرب شدند، حدود یک ساعت طول کشید که الحمدالله بدون درگیری زیر پای مسلحین رسیدند و تا اذان صبح منتظر فرمان اجرای عملیات از طرف فرماندهی بودند.
 
اذان صبحی که آخرین اذان شهید بافنده شد/ اصابت ترکش به شاهرگ شهید بافنده علت شهادتش بود
 
وقت اذان که شد فرمانده تیپ رو کرد به شهید بافنده و گفت یک اذان عشقی بگو. شهید بافنده از آنجایی که ذاکر اهل بیت (ع) بود و صدای دلنشینی داشت یک اذان با صفایی گفت و توی خط مقدم به اتفاق فرمانده و جمعی از دوستان نماز صبح را اقامه کردیم.

هوا نسبتاً داشت روشن می‌شد که عملیات آغاز شد. خدا را شکر بچه‌های فاطمیون با سرعت وارد محدوده دشمن شدند و هر مجموعه به یک سمت کار، حرکت کرد و به فضل الهی کار خوب پیش رفت.
 
اذان صبحی که آخرین اذان شهید بافنده شد/ اصابت ترکش به شاهرگ شهید بافنده علت شهادتش بود
 
پاکسازی قطعی منطقه تا حدود ساعت 8/30 طول کشید و در همین زمان مطلع شدیم منطقه جنوب حلفایا (محل شهادت شهید محمدحسین مومنی و جمعی از رزمنده‌های فاطمیون) هم الحمدالله آزاد شده است.
 
بعد از اتمام کار از فرماندهی اجازه گرفتم که به اتفاق جمعی از بچه‌ها برای تفحص شهدایی که در عملیات قبل نتوانتسیم به عقب منتقل کنیم به منطقه جنوب حلفایا برویم که او هم موافقت کرد.

جمعی از دوستان از قبیل یک نفر از اطلاعات دو نفر از تخریب و شهید حامد بافنده و یک نفر دیگر از دوستان به سمت جنوب حلفایا حرکت کردیم. البته چون می‌خواستیم شهید بیاوریم دستکش و برانکارد و پتو به همراه خود بردیم.

حدود ساعت 10 بود که به  جنوب حلفایا رسیدیم و وارد محدوده‌ای شدیم که شهید داده بودیم. بعد از بررسی ابتدایی متوجه پیکر مطهر یک شهید فاطمی شدیم. با توجه به احتمال تله بودن شهید توسط تکفیری‌ها ابتدا تخریب‌چی‌ها بررسی کردند که محدوده شهید امن هست یا نه. ولی متاسفانه در اطراف شهید با چهار تله مواجه شدیم که الحمدالله این تله‌ها خنثی و شهید آماده جابجایی شد.

در ادامه کارمان در همان منطقه با دو پیکر شهید دیگر مواجه شدیم. که باز هم طبق روال اول تخریب بررسی کرد که باز هم حرامی‌ها یکی از آنها را تله کرده بودند که به فضل الهی توسط تیم تخریب خنثی و شهدا را برای انتقال آماده کردیم.

باز هم شروع کردیم به بررسی منطقه که ابتدا پیکری پیدا نشد، اما در راه برگشت کنار یک تانک سوخته متوجه پیکر دیگری از شهدا شدیم، بلافاصله بررسی‌های لازم انجام شد و من کنار پیکر مطهر شهید نشستم.

در همین حین بچه‌های تخریب و  شهید بافنده از من فاصله گرفتند و ابتدای یک جاده خاکی به سمت خودروی خودمان قدم می‌زدند که ناگاه متوجه یک تله کنار جاده‌ شدند و تخریب‌چی‌ها به خنثی کردن تله اقدام کردن که همه کسانی که اطرافشان بودن از محل تله فاصله گرفتند.
 
اذان صبحی که آخرین اذان شهید بافنده شد/ اصابت ترکش به شاهرگ شهید بافنده علت شهادتش بود
 
من همچنان کنار پیکر شهید نشسته بودم که ناگهان صدای انفجار همه جا را فرا گرفت. بلند شدم ابتدا دو تخریب‌چی را دیدم که ناله می‌کردند و به آن طرف‌تر توجه کردم دیدم شهید حامد بافنده وسط همان جاده خاکی رو به آسمون دراز کشیده و دستهایش باز بود...

سریع با دوستانی که نزدیک تانک سوخته بودند به سمت بچه‌ها رفتیم. اول احوال دو تخریب‌چی را پرسیدم که مطلع شدم ترکش به آنها اصابت کرده اما وضعیت آنها وخیم نبود.

بعد به سمت حامد رفتم متوجه شدم متاسفانه ترکش به شاهرگش اصابت کرده و خون‌ریزی شدیدی دارد.
 
اذان صبحی که آخرین اذان شهید بافنده شد/ اصابت ترکش به شاهرگ شهید بافنده علت شهادتش بود
بلافاصله با دیدن محل خون‌ریزی، دستم را روی شاهرگش گذاشتم و دکتر رو صدا زدم. دکتر رفته بود کیف امداد را از داخل ماشین بیاورد.

من همچنان محل اصابت ترکش را گرفته بودم تا دکتر برسد. دکتر که رسید گفت دستت را  بردار ببینم کجا ترکش خورده است. دستم را که برداشتم یک مقدار گاز استریل داد و گفت بگذار محل خونریزی و سریعاً با چفیه گردنش را ببند.
 
در همان حین دو نفر تخریب‌چی را به سمت ما آوردند که همان لحظه ماشین هم برای انتقال مجروحین رسید. (علاوه بر این سه نفر، دو نفر دیگر هم با وجود اینکه از محل انفجار دور بودن مجروح شدند.)
 
اذان صبحی که آخرین اذان شهید بافنده شد/ اصابت ترکش به شاهرگ شهید بافنده علت شهادتش بود
 
مجروحین را تحویل آمبولانس دادیم و به سمت بهداری حرکت کرد. ماشینی هم که در اختیار ما بود برگشت و پیکر مطهر سه شهید تفحص شده را  به داخل آن منتقل کردیم و ما هم  به سمت بهداری حرکت کردیم.
 
بعد از تحویل شهدای تفحص شده به سمت بیمارستانی که مجروحین را به آنجا منتقل کرده بودند حرکت کردیم.
 
بیمارستان شلوغ بود هرطرف را نگاه می‌کردیم مجروح می‌دیدیم. هم مردم عادی سوریه که توسط تکفیری‌ها آسیب دیده بودند آنجا بودند هم مجروحین نظامی دیده می‌شدند. دنبال رابطمان می‌گشتیم تا او از حامد بافنده به ما اطلاعاتی بدهد.
 
اذان صبحی که آخرین اذان شهید بافنده شد/ اصابت ترکش به شاهرگ شهید بافنده علت شهادتش بود
 
رابطمان را که پیدا کردیم با هم به طبقه سوم بخش جراحی رفتیم. بین راه، همان دکتری را دیدم که همراهمان بود. با دکتر به بخش جراحی رفتیم. وارد که شدیم از یک جایی بیشتر به من اجازه ندادند وارد شوم.
 
پشت در اتاق عمل منتظر بودم و شروع به قرائت زیارت عاشورا کردم. هنوز زیارت عاشورا به پایان نرسیده بود که یکی از رفقا که از اقوام شهید بافنده بود آمد و با هم منتظر ماندیم. من در حال قرائت  زیارت عاشورا بودم که او وارد سالن اتاق عمل شد. زیارت عاشورایم که تمام شد من فقط قدم می‌زدم. لحظاتی گذشت که رفیقمان از سالن بیرون آمد و شروع کرد به گریه کردن.
 
اذان صبحی که آخرین اذان شهید بافنده شد/ اصابت ترکش به شاهرگ شهید بافنده علت شهادتش بود
 
من هاج و واج مانده بودم. چی شد؟ شوک‌زده بودم. نکنه حامد شهید شده؟ رفیقمان را در بغلم گرفتم که آرامش کنم اما او شدید گریه می‌کرد و می‌گفت جواب دخترش را چی بدهم؟ چون باورم نمی‌شد حامد شهید شده، برای دیدنش آماده شدم.  وارد سالن که شدم رفتم اتاق جراحی که پیکر بی‌جان حامد آنجا بود.
 
اذان صبحی که آخرین اذان شهید بافنده شد/ اصابت ترکش به شاهرگ شهید بافنده علت شهادتش بود
 
باورم نمی‌شد. حامد را دیدم که روی تخت دراز کشیده بود. نزدیکش شدم انگار خواب بود؛ به قدری آرام خوابیده بود که که فقط نگاهش می‌کردم.

حامد برای همیشه خوابیده بود خیلی آرام آرام، به قدری آرام که آرامش تمام وجودش را گرفته بود. ترکش به شاهرگش خورده و به سمت قلبش حرکت کرده بود. تیم جراحی تلاش خودش را کرده بود اما انگار اربابش پروازش را تائید کرده بود.

شهید حامد بافنده حدود اذان ظهر روز یکشنبه سوم اردیبهشت 1396 همزمان با سالروز شهادت امام موسی کاظم (ع) کربلایی شد و به آرزوش رسید و به محضر اربابش سید و سالار شهیدان شرفیاب شد.
 
اذان صبحی که آخرین اذان شهید بافنده شد/ اصابت ترکش به شاهرگ شهید بافنده علت شهادتش بود
 
الحمدلله عاقبت به خیر شد اما دل ما برای روضه‌خوانی‌هایش و اذان گفتن‌هایش تنگ می‌شود.

انتهای پیام/
نظر شما
پربیننده ها