یادداشت/ رسول حسنی

چرا رسانه‌های معاند هواخواه ربنای شجریان شده‌اند؟

دشمنان انقلاب اسلامی چند سالی است با شروع ماه رمضان و روزهای قبل از آن بحث کهنه «شجریان» و «ربنا»ی او را با آتش غرض‌ورزی خود داغ می‌کنند تا از این طریق از شجریان مردی اسطوره‌ای! بسازند، که با ادعای کینه! رهبری از وی، تنها مانده است، و مدام فریاد تاسف می‌خورند که چرا با اعتقادات مردم بازی می‌شود.
کد خبر: ۲۴۱۳۸۹
تاریخ انتشار: ۰۹ خرداد ۱۳۹۶ - ۱۳:۰۷ - 30May 2017

گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس ـ رسول حسنی؛ دشمنان انقلاب اسلامی برای ضربه زدن به اصل نظام، به هر چیزی چنگ می‌زنند تا به مدد آن خود را دل‌سوز مردم معرفی کنند لذا این روز‌ها و با شروع ماه رمضان، طبق عادت این چند ساله بعد از فتنه 88، سعی دارند با دمیدن در کوره احساسات نوستالوژیک روزه‌داران به صدای ربنای شجریان، ولی فقیه را زیر سوال ببرند، بخصوص که فاصله چندانی از انتخابات و خاطره تلخ سال 88 نگرفته‌ایم.

این منتقدان چنان قدیسی از شجریان ساخته‌اند که حتی خود شجریان آن را قبول ندارد. جالب اینکه با پایان ماه رمضان نه از تاک نشان است و نه از تاک‌نشان؛ البته اگر قنوت نماز عید فطر را شجریان می‌خواند ممکن بود روز عید فطر باز هم اخباری از شجریان می‌شنیدیم!

هیاهوی بسیار برای هیچ

منتقدان و مخالفان، انقلاب و مقام معظم رهبری را به بهانه پخش نشدن ربنای شجریان مخالف سرسخت هنر معرفی می‌کنند اما نمی‌گویند که ایشان شعر را بهتر از برخی بزرگان شعر می‌شناسد یا ادبیات آمریکای لاتین را بهتر از منتقدان ادبی آمریکا ارزیابی می‌کند. نمی‌گویند که رهبر انقلاب عبارت «مرد بزرگ» را برای چارلی چاپلین بکار برده و تاکید کرده شخصا به او ارادت دارد. نمی‌گویند که اکثر آثار شکسپیر را خوانده است؛ آثاری که حتی مطالعه آن‌ها برای کسانی که روی ادبیات نمایشی کار می‌کنند مشکل است.

شجریان هم مثل هر هنرمند دیگری روزهای اوج و فرودی دارد. «درویش‌خان» هم روزگاری سلطان نوازندگی ایران بود. نویسندگان رسانه‌های مغرض و منتقد رهبر انقلاب، چقدر درویش‌خان را می‌شناسند، شجریان هم روزی به سرنوشت او دچار خواهد شد. اما همچنان این فضل الله نوری و مدرس و میرزا کوچک خان است که بر پیشانی آزادی‌خواهی می‌درخشند، نه درویش‌خان. در میان شاعران این «فرخی یزدی» است که به جرم استکبار ستیزی‌اش لب‌هایش را در زندان دوختند، نه ایرج میرزا.

این معاندان «جلال آل احمد» را زیر رگبار ناسزا می‌گیرند؛ چرا که «غرب‌زدگی» را نوشته است و «صادق هدایت» را بزرگ می‌کنند چون به اسلام حمله کرده است. واضح است که این منتقدان هر اهل هنری که بهتر به اسلام و جمهوری اسلامی ایران فحش بدهد را محبوب‌تر می‌دانند؛ حتی اگر از هنر چیزی نداند. در مقابل هر هنرمندی را که در کنار مردم و نظام اسلامی باشد، به بی‌مایگی متهم می‌کنند؛ حتی اگر هنرمندی کامل باشد.

«احمد شاملو» به این دلیل نزد رسانه‌های معاند اهمیت دارد که همواره نظام اسلامی را به سخره می‌گرفت و با صراحت هم بیان می‌کرد که نظام اسلامی چنین و چنان است و با این همه در ایران تا آخرین لحظه عمرش بدون دغدغه بگیر و ببند سیاسی زندگی کرد، در مقابل شاعر هم‌دوره شاملو، «مهدی اخوان‌ثالث» را شاعر ضعیفی می‌دانند؛ چرا که با رهبر انقلاب رابطه‌ای دوستانه داشت و این رابطه تا آخرین لحظه زندگی‌اش در سال 69 ادامه پیدا کرد و حتی پیکر این شاعر با مساعدت رهبری در محوطه آرامگاه فردوسی دفن شد. این معاندان اخوان را که یکی از قله‌های شعر نیمایی است، نمی‌بینند؛ اما سعی دارند بگویند نظام در حق شجریان ظلم کرده است.

ایمانی که با یک ربنا حفظ شود با یک شعار تقلب از دست می‌رود 

در صورتی که مقام معظم رهبری درباره اخوان گفته‌اند: «اخوان با من دوست بود. هم زمانِ رياست جمهورى با من يك نوع ارتباط رقيق داشت و هم بعد از رياست جمهورى؛ ... در عرصه‌ شعر نو، مرحوم اخوان قطعاً بهترين شاعر نيمايىِ زمان خودش بود و به نظر من از همه‌ اقرانش قوي‌تر، مسلط‌تر و لفظ و معناى شسته رُفته و بهترى داشت.»

آغاز آشنایی مقام معظم رهبری و اخوان ثالث به پیش از انقلاب و حضور در محافل شعری مشهد برمی‌گردد.

اخوان مانند بسیاری از شعرای هم‌عصر خود و به تبعیت از دورانی که در آن زندگی می‌کرد، در مسائل سیاسی نیز ورود پیدا کرده بود. بسیاری از شعرهای او نشأت گرفته از مسائل سیاسی و اجتماعی پیرامونش سروده شد. اخوان‌ثالث در پاسخ به کودتای 28 مرداد شعر معروف «زمستان» را با مطلع «زمستان است/ هوا بس ناجوانمرانه سرد است» سرود. اما نکته‌ای که اخوان را از این لحاظ با دیگر شاعران متمایز کرد رابطه خاص او با رهبر انقلاب است.

همین رابطه دو سویه است که اخوان را در نظر بسیاری از محافل شعری مطرود کرده است. در حالی که احمد شاملو شاعر هم نسل اخوان‌ثالث به دلیل زاویه‌اش با انقلاب اسلامی روی چشم محافل شعری داخل و خارج جای گرفت. شاملو در یکی از مصاحبه‌های تصویری خود صراحتا می‌گوید: «به نظام جمهوری اسلامی رای ندادم چرا که اصلا آن را قبول ندارم و وجاهتی برای آن قائل نیستم.»

همین آقای مخالف نظام به استناد مصاحبه شخص شاعر برای نقد استادان آواز ایران عبارت «عرعر الاغ» را بکار می‌برد، که البته در این میان، شجریان کانون انتقاد و حمله شاملو است. چرا آقایان مدعی حق از دست رفته شجریان، در مقابل شاملو مشی بی‌خبری در پیش گرفته‌اند و به این شاعر نیمایی نمی‌گویند که چرا صدای شجریان را با عرعر الاغ یکی می‌داند.

ایمانی که با یک ربنا حفظ شود با یک شعار تقلب از دست می‌رود

در اینجا قصد نداریم از اخوان‌ثالث دفاع کنیم؛ چرا که نه مناسبتی دارد و نه مجال پرداختن به آن را داریم. از طرفی قصد تخطئه شجریان و شاملو و هنرمندان دیگر را هم نداریم. آنچه در این نوشتار اهمیت دارد این است که معاندان ولایت فقیه برای متزلزل کردن این حصن استوار، دیگر چیزی ندارند که عَلم کنند. برای همین شجریان را علم کرده‌اند تا رهبر انقلاب را نه تنها مخالف هنر بلکه مخالف ربنا و صوت قرآن نیز معرفی کنند.

همه استناد آنها به ادعای کینه‌ورزی رهبر انقلاب به شجریان این است که «آیت‌الله خامنه‌ای ربنای شجریان را کاری هنری می‌دانست نه دلی» این دسته از منتقدان از طرفی رهبر انقلاب را به خودرأیی هم متهم کرده و مدام آن را القا می‌کنند. کسانی که آب به آسیاب دشمن ‌می‌ریزند از خود نمی‌پرسند که این نظر رهبری به اوایل دهه 70 برمی‌گردد و نزدیک 20 سال این ربنا از تمام شبکه‌های تلویزیونی و رادیویی نظام پخش می‌شد و رهبر انقلاب حتی توصیه به پخش نشدن آن نکرده و تنها نظر شخصی خود را نسبت به این اثر اعلام کرده بودند؛ بنا بر این همین که سال‌ها این ربنا هنگام افطار پخش می‌شد، احترام مقام معظم رهبری به سلیقه چندین میلیون روزه‌دار بود که می‌خواستند ربنای افطار را با صدای شجریان بشنوند.

به ادامه بحث درباره احاطه رهبری بر هنر و رابطه خوان‌ثالث برمی‌گردیم.

بعد از انقلاب نیز رابطه اخوان‌ثالث و رهبر انقلاب به قوت خود باقی ماند تا جایی که اخوان‌ثالث به هنگام گرفتاری‌ها و مشکلات، دوست و همشهری دیرین خود را ملجائی برای رسیدگی به آن مشکلات می‌یافت. از این رو اقدام به میان‌جیگری می‌کند تا مسأله بازگشت دکتر اسماعیل خوئی به کشور که یکی از این موارد بود، مرتفع گردد.

اخوان‌ثالث در این مورد نقل کرده بود: «... بعضی از این‌ها هم البته از عزیزان خودمان هستند مثل دکتر اسماعیل خوئی و نعمت آزرم و همین‌طور چند شاعر خوب دیگر هم دیدم. و من خیلی دلم می‌خواهد اجازه‌ای بیابم از دولت جمهوری اسلامی، از آقای خامنه‌ای که اهل ذوق و فضل هستند، مرد فاضل و با شرفی هستند، من دلم می‌خواهد اگر بشود و راه باشد از عطوفت اسلامی ایشان بهره‌ای بردارم. بعضی از شعرای آن طرف، آدم‌های خوبی هستند. حالا یک وقتی آمده‌اند یک چیزی گفته‌‌اند.

فرض کن کُرکُری هم خوانده‌اند، بعید نیست که بسیاری از راه را با ندامت گونه‌ای در ذهن برگشته‌اند، بسیاری جزم‌ها را توخالی یافته‌‌اند و از این قبیل حرف‌ها و حیف هم هستند، از جمله مثلا من به اسماعیل خوئی گفتم: چرا به بچه‌های تهران، به بچه‌های ایران درس نمی‌دی؟ به بچه‌های آمریکا درس می‌دی که چی؟ اگر بخواهی من می‌روم رو می‌اندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو می‌روم رو می‌اندازم. عطوفت اسلامی هم سابقه دارد، سعۀ صدر به همچنین، من جناب خامنه‌ای را از دیرباز می‌شناسم، آدم درست و سلیمی است.

من دربارۀ او یک کلمه ناجور هم حتی از مخالفش نشنیده‌ام. الان هم الحمدلله در اوج است. رهبر مسلمین جهان است. من می‌روم پیش ایشان که رو بیندازم. به شرطی که شماها برگردید و در مملکت خودتان خدمت کنید. گفت تو بر من حق ولایت داری. گفتم فکر می‌کنم پیش آقای خامنه‌ای آن قدر، قدر و اعتبار داشته‌ام که یحتمل رویم را زمین نیندازد.»

البته می‌دانیم که اسماعیل خوئی از همان ابتدا با انقلاب و نظام و رهبری فاصله داشت. اگر امثال خوئی‌ها رهبر انقلاب را قبول ندارند چرا اخوان را واسطه می‌کنند تا شامل رأفت رهبری شوند و بتوانند به ایران بیایند و چرا بعد از فتنه 88 با سرودن شعری، در عمل شجریان را بالا می‌برند تا نظام اسلامی را منکوب کنند و نمی‌گویند به امید رأفت نظام و قلم عطوفت رهبری سراغ اخوان رفتند.

شناخت رهبر انقلاب به هنر کشور محدود نمی‌شود ایشان هنرمندان جهان و جریان‌های آن را می‌شناسند که به مواردی اشاره می‌شود.

رهبری و شکسپیر

رهبر انقلاب درباره درام نویس بزرگی چون «شکسپیر» و تحلیل ضمنی آثارش می‌گویند: «به همان درجه که سعدی، حافظ و فردوسی مظهر تفکر و زبان ادبیات ایران اسلامی هستند، شکسپیر هم در تمدن انگلستان مقامی بسیار ارجمند دارد. نوشته شکسپير هم برای آدمی که اهل ادبيات است، به قدر نوشته سعدی احترام و لذّت ايجاد می‌کند. بنده خودم اکثر نوشته‌های شکسپیر را خوانده‌ام و احساس التذاذ و تعظيم و تکريم کرده‌ام.» ۷۳/۵/۸

«شما به نمايشنامه‌های معروف شکسپير انگليسي نگاه کنيد، ببينيد با چه نفسي و با چه زبانی و با چه ديدی در اين نمايشنامه‌ها به زن نگاه می‌شود! مرد در ادبيات غربی، سرور و ارباب زن و اختياردار اوست، که بعضي از نمونه‌های اين فرهنگ و آثار آن، امروز هم باقی است.» ۷۱/۷/۳۰

ایمانی که با یک ربنا حفظ شود با یک شعار تقلب از دست می‌رود 

«نمايشنامه‌های شکسپیر، همين «تاجر ونيزی» يا «اتللو»، همه‌اش آثار ارزشي است؛ منتها ارزش غربي. مثلاً «رام کردن زن سرکش»، يکي از همان نمايشنامه‌های ارزشي است. در اين نمايشنامه، از ديدگاه شکسپير، همه‌ ارزش و اهميت زن به اين است که مطيع و برده مرد باشد. خانم‌ها خوب است تعدادی از نمايشنامه‌های شکسپیر را بخوانند تا ببينند که زن در چشم غربيها چيست!؟» ۷۱/۱۰/۲۹

«از ديدگاه آنها، مرد سرور زن است! در همين نمايشنامه‌ اتللو، اتللو کيست؟ اتللو يک سياهپوست بی اصل و نسب است و طرف مقابلش يک خانم اشرافی است به نام دزدمونا. زن، خانمی اشرافی و زيبا و مرد، يک سياه که در جنگ مهارت به خرج می‌دهد و سرباز خوبی است. به مجردی که اتللوی سياهپوست، شوهر دزدمونای اشرافی می‌شود، ديگر زن بايد به او بگويد «سرور من». بعد هم مرد، اينقدر حق دارد که زن را به دست خودش خفه کند؛ برای اينکه سوءظني به او پيدا کرده است. اين نگرش به زن را ملاحظه کنيد! در آن ديدگاه، زن، همه ارزشش به اين است که مريد و برده و مخلص و مطيع دربست شوهر باشد. اين‌ها نشان دهنده نگرش غربی‌ها نسبت به زن است و چقدر هم نگرش بدی است!» ۷۱/۱۰/۲۹

هرچند مقام معظم رهبری انتقادات جدی به درون‌مایه‌های آثار شکسپیر دارد اما از دایره انصاف خارج نمی‌شود و بزرگی شکسپیر در درام‌نویسی را کتمان نمی‌کند. کاش حداقل دشمنان این مرد هنرشناس، کمی از این انصاف بهره برده بودند تا بهتر می‌شد با آنها وارد بحث شد.

رهبری و چارلی چاپلین

ایمانی که با یک ربنا حفظ شود با یک شعار تقلب از دست می‌رود 

کسانی که سنگ آمریکا را به سینه می‌زنند به این سوال پاسخ دهند که چرا آکادمی اسکار حتی یک بار آن مجسمه به اصطلاح ارزشمند را به هنرمند بی‌بدیلی چون «چارلی چاپلین» نداد؟ چاپلین هیچ گاه حاضر نشد به دادگاه تفتیش عقاید سناتور مک کارتی برود و خود را درگیر جنگ سرد و ویرانگر آمریکا و شوروی سابق کند. حتی اگر این عدم همکاری منجر به اخراجش از آمریکا شود.

رهبر انقلاب چاپلین را این گونه یاد می‌کنند: «سینماگری هنری نیست که احتیاج به پیشرفت‌های شگرف صنعتی داشته باشد. هنری است که در آن جوهر استعداد لازمه‌ کار است و استعداد هم در جامعه‌ ما فراوان است. چه مانعی دارد که هنرپیشه‌های برجسته‌ای مثل چارلی چاپلین در جامعه‌ ما وجود داشته باشند؟ ... چند اثر معروف «چارلی چاپلين» را ديدم و قلباً به اين مرد ارادت پيدا كردم. ديدم حقيقتاً كار عظيمی كه اين مرد كرده، مگر در قالبی به جز قالب هنر ممكن بود؟ با كدام زبانی می‌شود مضمونی را كه در «عصر جديد» يا «ديكتاتور بزرگ» است، بيان كرد؟»۱۳۷۳/۱۱/۰۳

اگر قرار باشد این مثال‌ها را ادامه دهیم این نوشتار مفصل‌تر از این خواهد شد اما به همین اکتفا می‌کنیم؛ چرا که اگر درخانه کس است یک حرف بس است.

عزیزانی که برای شجریان کمپین راه می‌اندازند و خود را وارد این بازی‌های سیاسی کرده‌اند، بدانند که رسانه‌ها و شبکه‌های مجازی برای رسیدن به مقاصدشان شجریان را هم قربانی می‌کنند و زیر پا می‌گذارند، تا زودتر به اهداف شوم خود برسند. این رسانه‌ها چگونه نگران دین و ایمان مردم شدند و فتوا می‌دهند که روزه بدون ربنای شجریان روزه نیست و کمپین «چهارشنبه سفید» و نه به حجاب راه می‌اندازند؛ اما ربنای شجریان را هم مطالبه می‌کنند. این ایمانی که با ربنای شجریان حفظ می‌شود با شعار تقلب و فتنه 88 در کف خیابان و ظهر عاشورا از دست خواهد رفت.

کسی منکر تسلط شجریان بر آواز ایران و تاثیر او بر هنر موسیقی ایران نیست. اگر هم در محافل جدی موسیقی جهان نامی از ایران برده می‌شود به اعتبار شجریان است؛ اما این جوازی نیست که اصلی فدای فرع شود. ما هم برای شجریان و خدمات او به موسیقی احترام قائلیم اما اصل ولایت فقیه را نه از شجریان که از جان فرزندان خویش هم مهم‌تر می‌دانیم. هزاران پدر و مادر شهید بودند که لباس رزم بر تن فرزندانشان کردند و آنها را به جبهه فرستادند؛ چرا که ولی فقیه امر کرده بود نباید جبهه‌ها خالی بماند.

ولایت نه فرع اسلام که اصل آن است و حضرت زهرا (س) اولین فدایی این اصل شد. چرایی اینکه عده‌ای با آتش افروزی، شجریان را در مقابل اصل ولایت فقیه قرار می‌دهند، نشان از عدم درک جایگاه این مقام شامخ دارد، که نشانه بازر این عدم درک این است که مقام ولایت فقیه را چیزی در حد ریاست جمهوری و ریاست مجلس یا حتی پادشاهی می‌دانند.

این گروه از این نکته غافلند ولایت فقیه امانتی از سوی امام معصوم به فقیهی جامع الشرایط است تا با تشکیل حکومت اسلامی و حفظ آن زمینه را برای ظهور مهیا کند. در حال حاضر حضرت «آیت‌الله خامنه‌ای» علی‌رغم میل باطنی و فقط به تکلیف شرعی این امانت را پذیرفته‌اند و تا امروز امین و مورد وثوق ملت بوده‌ و ان‌شاء‌الله خواهند بود. معاندان نظام باید بدانند این بازی‌های کودکانه راه به جایی نخواهد برد. رشته اعتقاد اکثر مردم به ولایت فقیه محکم‌تر از آن است که با مظلوم‌نمایی خواننده‌ای پاره شود.

انتهای پیام/ 161

نظر شما
پربیننده ها