گفت‌وگوی دفاع پرس با مادر شهید «سعیدرضا فدایی ایرانی»؛

«سعید» برای اعتلای دین الهی شهید شد

مادر شهید «سعیدرضا فدایی ایرانی» گفت: سعید عاشق دین خدا، خانه خدا، امام خمینی (ره) و کمک به مردم بود و برای اعتلای دین خدا به شهادت رسید.
کد خبر: ۲۴۲۹۶۷
تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۳۹۶ - ۰۳:۳۰ - 12June 2017

با این که سنی نداشت ولی عاشق کمک به مردم بود

گروه استان‌های دفاع پرس: با این که سن چندانی نداشت، در طول عمرش کارهای بزرگی انجام داده بود؛ از کمک در ساخت مسجد گرفته تا کمک به مادرش. همیشه هوای مادرش را داشت.

با این که سال‌های زیادی از شهادتش می‌گذرد، مادرش هنوز خصوصیات اخلاقی فرزندش را با جزئیات به‌ خاطر می‌آورد و مرتب می‌گوید سعید فرزند آرام و حرف گوش‌کنی بود. خیلی خوب بود که خدا این گل را چید و برای خودش برد. سعید همیشه بیشتر از سنش می‌فهمید و عمل می‌کرد. سعید عاشق امام خمینی (ره)، خانه خدا و دین بود و برای اعتلای دین الهی به شهادت رسید.

در این راستا با «شوکت جواهریان» مادر شهید «سعیدرضا فدایی ایرانی» گفت‌وگویی را انجام دادیم، که در ادامه ماحصل آن را می‌خوانید:

دفاع پرس: از کودکی فرزندتان برای ما تعریف کنید؟

سعید وقتی شش ماه داشت، بیمار و به قدری ضعیف شده بود که دکتر گفت: «باید فقط شیر مادر بخورد تا زنده بماند و احتمال مرگش زیاد است.» من شیر نداشتم، در شهرری زندگی می‌کردیم. من هر روز به درب خانه‌ها می‌رفتم و وقتی می‌فهمیدم نوزاد دارند، یک استکان هم شده شیر می‌گرفتم و به سعید می‌دادم.

زنده ماندن سعید شبیه معجزه بود. زیرا چندبار از وی قطع امید کردم، رنگش زرد و بی‌حال بود، حتی توان گریه کردن را نیز نداشت، سعید زنده ماند تا بتواند سرباز اسلام باشد و در راه خدا به شهادت برسد.

دفاع پرس: سعید چه سالی به دنیا آمد و چگونه فرزندی بود؟

سعید متولد سال ۱۳۴۶ و فرزند سوم خانواده بود، تا ۲سالگی سعید در شهرری زندگی می‌کردیم. فرزندم بسیار مودب، تیز هوش، درس‌خوان و منظم و مرتب بود، همه کارهایش را سر وقت خودش انجام می‌داد، هرگز باعث اذیت و ناراحتی من و پدرش نشد.

دفاع پرس: در مورد خصوصیات اخلاقی فرزندتان برای ما تعریف کنید؟

من به غیر از سعید چند فرزند دیگر هم دارم، ولی سعید محبت و کارهایش به گونه‌ای دیگر بود، از بچگی به فکر من بود و همیشه دلش برایم می‌سوخت. در کار منزل کمک می‌کرد و هرگز بچگی نکرد.

دفاع پرس: یادتان می‌آید سعید در دوران قبل از پیروزی انقلاب چه کارهایی انجام می‌داد؟

سعید در دوران انقلاب کلاس دوم راهنمایی بود. در مدرسه، اعلامیه امام خمینی (ره) را پخش می‌کرد، از مدرسه بارها و بارها به خانه نمی‌آمد و به راهپیمایی می‌رفت، با بچه‌ها در مسجد به تکثیر اعلامیه‌های امام خمینی (ره) و شرکت در راهپیمایی و چاپ پلاکاردها و شعارهای انقلابی می‌پرداخت.

یک روز در دوران انقلاب، سعید دیر به خانه آمد، وقتی از وی پرسیدم کجا بودی؟ گفت: «اگر بگویم ناراحت می‌شوی، در تظاهراتی که در سرچشمه بود شرکت کردم، گاردی‌ها ریختند که دستگیرمان کنند، خودم را داخل جوی آب انداختم تا بروند و پیدایم نکنند، وقتی رفتند از جوی آب بیرون آمدم و خودم را به خانه رساندم»، سعید بسیار سریع تصمیم می‌گرفت و کار انجام می‌داد. هوش خوبی داشت و خدا وی را حفظ کرد، تا در دفاع مقدس به شهادت رسید.

دفاع پرس: آیا وقتی که سعید در دوران قبل از پیروزی انقلاب در کارهای انقلابی شرکت می‌کرد، مانعش نمی‌شدید؟

وقتی به سعید می‌گفتم مواظب خودت باش، می‌گفت: «باید تلاش کنیم تا زمینه اجرای دین اسلام برایمان فراهم شود و بتوانیم در جامعه اسلام را پیاده کنیم، پس باید همه باهم همکاری کنیم». سعید فردی کوشا و تلاش‌گر بود و برای انجام کار خیر هرگز از پا نمی‌نشست.

دفاع پرس: سعید برای کمک به ساخت مسجد چه کارهایی انجام می‌داد؟

سعید در ساختن مسجد «معراج» خیلی کمک می‌داد، هرکاری از دستش برمی‌آمد انجام می‌داد، آجر جابه‌جا می‌کرد، گاهی اوقات کنار دست استاد مشغول بنایی می‌شد و خلاصه تا مسجد ساخته نشده بود، دائم در مسجد بود. گاهی شب‌ها تا دیر وقت با این که نوجوانی بیش نبود می‌ماند و کار انجام می‌داد و به من می‌گفت: «کمک در ساختن مسجد از باقیات الصالحات است، من دوست دارم کمک کنم خوشحالم که می‌توانم کاری برای ساخت خانه خدا انجام بدهم.»

دفاع پرس: در مورد روحیه سعید در کمک به دیگران برای ما بگویید؟

سعید عمه‌ای داشت که وضع مالی خوبی نداشت و تنها بود، عمه‌اش می‌خواست خانه‌ای بسازد با این که سعید 12 سال بیشتر نداشت، تا خانه عمه‌اش ساخته نشد در خانه نبود، مرتب به آن‌جا رفته و سرزده کمک می‌کرد. وقتی می‌گفتم که چه می‌کنی؟ مگر می توانی کاری بکنی؟ حواست به درس خواندنت باشد، می‌گفت: شما که شرایط زندگی عمه را می‌دانید، باید همه کمک کنیم تا سر پناهش زودتر ساخته شود. برای همه دلسوزی و کمک می‌کرد، خیلی مهربان بود.

دفاع پرس: به عنوان مادرش، نگفتید نرو؟

سعید می‌گفت: «شما به زندگی‌تان برسید، به وظیفه‌تان عمل کنید، رفت وآمد کنید، زندگی و کارهایتان را انجام دهید. ما هم به وظیفه خودمان که جبهه رفتن است عمل می‌کنیم». سخت‌کوشی و تلاش از ابتدا دوران کودکی با سعید عجین شده بود، خیلی زود بزرگ شد، کودکی و نوجوانی نکرد، گوش به فرمان امام خمینی (ره) بود، وقتی به جبهه رفت مرتب سفارش پیروی از ایشان و دعا برای سلامتی‌شان می‌کرد.

نسل جوان عاشق امام بودند و همه خود را فدایی راه وی که اسلام ناب بود می‌دانستند و واقعا به تمام معنا عاشق راهش شده بودند، که از جانشان بی‌پروا و عاشقانه گذشتند، نه تنها سعید، بلکه همه رزمندگان این گونه فکر و عمل می‌کردند.

دفاع پرس: از جبهه رفتن و تعداد نامه‌هایش و مطالبی که برایتان در این 40 روز نوشت برای ما توضیح دهید؟

سعید، عضو بسیج مسجد معراج بود و از همین طریق هم به جبهه اعزام شد،  مدت 40 روز در جبهه کردستان جنگید تا به شهادت رسید، در این مدت کوتاه، شش نامه برایم نوشت و در همه سفارش به پشتبانی از ولایت فقیه و ادامه راهش و طلب حلالیت از من و پدرش و سایر بستگان داشت و به همه سفارش ادامه راهش که پشتیبانی از ولایت بود را می‌کرد. رزمندگان در منطقه حضورشان در عملیات «کربلای ۸» توسط دشمن و کومله‌ها شناسایی شده بودند، در آن درگیری سعید تیر خورده و از کوه پرت می‌شود و به درجه شهادت نائل می‌آید. کومله‌ها به بالای سرش رفته و ۲ تیر خلاصی به ناحیه شقیقه‌‌هایش می‌زنند و پلاک و کارت شناسایی‌اش را نیز همراه خود می‌برند.

وقتی سعید در سال 63 شهید شد، پدرش هم خیلی زود یک سال بعد از شهادت فرزندمان مرا تنها گذاشت و به فرزندش پیوست. من ماندم با سه فرزند از نوزاد گرفته  تا بزرگترین پسرم که 12 سالش بود، خدا کمک و عنایت کرد و همه فرزندانم را با تربیت دینی و توجه بزرگ کردم، از همه‌شان راضی‌ام و خدا را همواره شکر می‌کنم که سعیدم را در راه او برای حق و اعتلای اسلام داده‌ام.

دفاع پرس: توصیه و درخواستی از جامعه و انتظاری از مردم دارید؟

فرزندانمان را برای اعتلای اسلام و حق داده‌ایم، نباید فراموش کنیم که جوانان‌مان برای چه به جبهه رفتند و در این راه جان دادند، بنابراین مسئولان و همه تلاش کنیم سیره شهدا و وصیت‌نامه آن‌ها را نشر دهیم، به حجاب اسلامی و ارزش‌ها بهای بیشتری بدهیم و نسل جوان را با آموزش مباحث دینی در برابر هر تهاجمی بیمه کنیم و پشت سر رهبرمان همانگونه که شهدا از ما خواسته‌اند گام برداریم، نگذاریم دشمنان خللی در وحدت و روند رو به رشد جامعه اسلامی وارد کنند.

شهدا سعادتمند شدند، هرگز برای از دست دادن سعید غصه نمی‌خورم، چون به مقام شهادت رسیده است. باید برای خودمان غصه بخوریم که بعد از شهدا داریم چه می‌کنیم، امیدوارم با نشر وصیت‌نامه و حتی نامه‌های شهدا و زندگی‌شان، همیشه روحیه انقلابی و حماسه و جهاد را در جامعه زنده نگه داریم.

وصیت نامه شهید «سعید رضا فدایی ایرانی»:

«به‌نام آن کسی که همیشه در لحظه آخر یادش هستم و با آن کسی که راه سعادت که همانا کشته شدن در راه اسلام است به من یاد داد و بنام کسی که در دشت کربلا جان خود را فدا کرد و الگوی شد برای یارانش، پدرم و مادرم! خوشحال باشید که بچه‌ای بزرگ کرده‌اید که تا برای اسلام خدمت کند و لحظه آخر، شهادت در راه اسلام نصیبش شود.

پدرم و مادرم! قدر خود را بدانید که امام خمینی (ره) لقب چشم و چراغ این مملکت را به شما داده‌اند و اما خواهرم رسالتی که حضرت زینب (س) در مرگ برادرش امام  حسین (ع) انجام داد و پیام خون امام حسین (ع) به جهان رساندید و رسالتی مهم‌تر از این، بچه‌هایی تربیت کنی، همچون علی اکبرها و میثم‌ها و یاران امام حسین (ع).

و اما برادرم حمید آقا! امیدوارم پرچم الله اکبر و لا اله الا الله را بر زمین نگذاری و با قلمت و زبانت پیام شهدا را به مردمان که در خواب غفلت هستند برسانی و بگویی دنیا این یک روزه نیست، بلکه آخرتی است که باید در آن دنیا جواب بدهی و علی آقا برادر کوچکم امیدوارم در مدت کوتاهی که بزرگ شدی راه برادرت را ادامه دهی و به دشمنان اسلام نشان دهی که هنوز سربازی هست که از اسلام دفاع کند، و اما در آخر می خواستم بگویم که اگر هر وقت دلتان برای من تنگ شد، سری به بهشت زهرا بزنید و فاتحه‌ای بخوانید و امام خمینی (ره) را تنها نگذارید و راهش را ادمه دهید.»

با امید پیروزی برای رزمندگان و شفای عاجل مجروحین و صبر بر خانواده شهدا

خداحافظ

«خدایا خدایا تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار».

انتهای پیام/191

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار