خاطرات امیران (5)؛

بسیجیانی که 6 ساعته خمپاره‌انداز شدند

در منطقه‌‌ پدافندی سومار بودیم. گروهی از بچه‌های سپاه هم در کنار ما پدافند منطقه را بر عهده داشتند. یک روز از سپاه زنگ زدند و گفتند: برادر پاسداری دنبال شما می‌آید تا به یک مأموریت بروید.
کد خبر: ۲۴۴۹۶۳
تاریخ انتشار: ۰۴ تير ۱۳۹۶ - ۱۱:۲۰ - 25June 2017

به گزارش دفاع پرس از کرمانشاه، کتاب «خاطرات امیران» مجموعه خاطرات جمعی از امیران ارتش جمهوری اسلامی ایران در دفاع مقدس است که توسط اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان کرمانشاه جمع‌آوری و تدوین شده است. خاطره زیر برگرفته از این مجموعه و از خاطرات «امیر علی‌جلیلیان‌پور» از پیشکسوتان و فرماندهان دوران دفاع مقدس استان کرمانشاه می‌باشد.

... در منطقه‌‌ پدافندی سومار بودیم. گروهی از بچه‌های سپاه هم در کنار ما پدافند منطقه را بر عهده داشتند. یک روز از سپاه زنگ زدند و گفتند: برادر پاسداری دنبال شما می‌آید تا به یک مأموریت بروید.

بعد از مدتی، موتورسواری به سنگر من آمد و گفت: جلیلیان شما هستید؟

گفتم: بله. گفت: من از پایگاه «کانی‌ریز» آمده‌ام، لطفاً با من بیایید.

با هم به پایگاه خمپاره‌اندازی در منطقه کانی‌ریز سومار رفتیم. وقتی وارد سنگر فرماندهی شدیم، تازه فهمیدم خودش فرمانده پایگاه است.

از او پرسیدم: چرا مرا به اینجا آورده‌اید؟ گفت: بچه‌های ما با اصول خمپاره‌اندازی آشنایی ندارند. از ارتش خواستیم کسی را برای آموزش به ما معرفی کند که آن‌ها شما را معرفی کردند.

ابتدا فکر می‌کردم آموزش خمپاره‌اندازی برای کسانی که به اصول نظامی و دستگاه‌های خمپاره‌انداز آشنایی ندارند، کار سختی است؛ اما در حین آموزش، انگیزه‌‌ی بالایی را برای یادگیری در وجود بچه‌های بسیجی دیدم.

آن‌ها سوالات زیادی می‌پرسیدند و در یادگیری بسیار جدی و با انگیزه بودند. همین اراده و پشتکارشان باعث شد تا کم‌تر از 6 ساعت همه چیز را یاد بگیرند. در حالی که این آموزش در ارتش حداقل یک هفته طول می‌‌کشید. همین مسئله باعث شد تا انگیزه‌ام برای آموزش دادن به آن‌ها بالاتر برود و مسئولیتم را جدی‌تر بگیرم.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها