به گزارش خبرنگار دفاع پرس از گیلان، شهدای مدافع حرم، انسانهای عاشق
و بیپروایی هستند که عاشقانه به سوی حق و حقیقت میروند، آنها انسانهای نمونه و گلچین شدهای هستند که وقتی از خانوادهها و دوستانشان خصوصیات اخلاقی و رفتاری آنها را جویا میشوی، میبینی که در رعایت موازین الهی شاخص بودند و در هر شرایطی، دین و اجرای احکام الهی را بر هر چیز دیگری مقدم
میشمردند؛ حتی اگر نزدیکترین اعضای خانواده و یا دوستانشان نیز ناراحت و دلخور میشدند، در
عمل به واجبات، کمک به دیگران و تربیت دینی فرزندانشان اهتمامی خاصی داشتند.
متن زیر، ماحصل گفتوگوی خبرنگار دفاع پرس با «زینب ربیعپور» همسر شهید مدافع حرم «جمال رضی» است که در ادامه آن را میخوانید:
دفاع پرس: شهید «جمال رضی» در هنگام خواستگاری چه مطالبی را بیان کرد؟
جمال گفت: «با شغلم ازدواج کردهام، مطلب دوم این که دوست دارم وقتی وارد منزل میشوم، همسرم با لبخند درب را باز کند و خودم نیز همیشه سعی بر این دارم که خستگیهایم را پشت درب خانه بگذارم و به منزل بیایم تا مشکلی پیش نیاید» و همینگونه نیز در زندگی عمل کردیم و فضایی امن و سرشار از آرامش، امنیت، وفاداری و خوبیها را برای خودمان ساختیم و با همین روحیه و آرامش، فرزندانمان را تربیت میکردیم.
دفاع پرس: در مورد ازدواجتان برای ما بگویید.
ابتدا آقا جمال با پدرم در حرم «سید جلالالدین» برادر امام رضا (ع) صحبت کرده بود و بعد پدرم اجازه داده بود تا با هم صحبت کنیم، پدرم رضایت داد و من با جمال صحبت کردم.
برای انجام مراسم ازدواجمان من و همسرم نیز تصمیم داشتیم با هم به کربلا برویم و مراسم نگیریم که زمینهاش فراهم نشد و خانواده تمایل داشتند مراسم بگیریم که مراسم و جشن ازدواجمان را برگزار کردیم. چند وقت بعد از عقدمان همسرم برای ادامه تحصیل به دانشگاه امامحسین (ع) تهران رفت.
احترام
خاصی به بزرگترها قائل بود
جمال معتقد بود که هر چه پدر عروس میگوید، باید گفت چشم، و آن را قبول میکرد. برای همین، زمینه ازدواج و شروع زندگی مشترکمان، خیلی زود مهیا شد. احترام به بزرگترها برای جمال اصل مهمی بود و در این زمینه هیچ وقت کم نمیگذاشت، توجه خاصی برای جلب رضایت والدین داشت و فرقی هم بین والدین خودش و من نمیگذاشت. هر کاری از دستش برمیآمد انجام میداد و با میل و رغبت و شادی، در کمال راحتی و با جان و دل، به پدرها و مادرهایمان خدمت میکرد.
دفاع پرس: خصوصیات اخلاقی همسر شهیدتان را شرح دهید.
مهربان، دلسوز، وفادار و عاشق خدمت کردن به دیگران بود و هرکاری از دستش برمیآمد را برای دیگران انجام میداد. این قدر درجه مهربانی و احساس مسئولیتش بالا بود، وقتی که کاری را که به فردی میسپرد و آن فرد تازه کار بود، سعی میکرد تا وقتی که طرف همه زوایای کار را یاد نگرفته، تنهایش نگذارد و خودش راهنماییاش میکرد. به عنوان نمونه، یادم میآید که دیدم مرتب پای سیستم نشسته است و کار میکند، از وی پرسیدم: «مگر کارت تمام نشده» گفت: «چرا، ولی نیرو تازه کار است، ممکن است نتواند کار را درست انجام بدهد. نشستم تا مشکلاتش را برطرف کنم و اگر نیاز به راهنمایی داشت کمکش کنم.»
علاقه زیادی به خدمت کردن داشت
هروقت زیاد در اداره میماند، احساس خوبی نداشت، «عاشق رفتن به مأموریت» بود. خودش ابراز میکرد که دلش برای مأموریت رفتن تنگ شده است. کار و تحرک و همچنین فعالیت مستمر و سخت را دوست داشت، گویا این نوع زندگی با خونش عجین شده بود.
دفاع
پرس: چگونه به خانوادهاش خدمت میکرد؟
همسرم معتقد بود که وقتی حضور ندارد، نمیتواند کاری انجام دهد. ولی وقتی در کنار خانوادهاش است، باید چند برابر همت به خرج دهد، خیلی وقتها برخی افراد به همسرم مرتب میگفتند که چرا شما این قدر در خانه فعالیت میکنید، و همسرم میگفت: من نصف بیشتر سال را نیستم، باید وقتی که هستم خیلی حضورم پررنگ و مشخص باشد تا بلکه کمی از زحمات همسرم جبران شود. این همه دقت و توجه، ریشه در اعتقاداتش داشت، خیلی خداترس و مؤمن بود، رضایت الهی نیز برایش اصل مهم و فراموش نشدنی بود.
با نرفتنش، مخالفت خود را با برخی جلسات اعلام میکرد
وقتی جمال میفهمید که کسی میخواهد جشن ازدواج بگیرد اما مقید به رعایت موازین شرعی نیست، حتی اگر از نزدیکترین افراد به او هم بودند، در آن مراسم شرکت نمیکرد، روی باور و اعتقادش میایستاد، محض دل کسی به مجلسی نمیرفت، قبل از رفتن نیز سعی میکرد تا افراد را آگاه و مسائل درست
را برای آنها بیان کند، اگر موفق میشد که مشکل رفع میشد، ولی اگر تلاشش نتیجهای نمیداد، عذرخواهی میکرد و در آن مجلس یا جلسه شرکت نمیکرد و
هدیه را برایشان میفرستاد. با نرفتنش، مخالفت خود را با چنین جلساتی اعلام میکرد.
دفاع پرس: در چه رشتهای درس خواندید؟ همسرتان چگونه کمکتان میکرد؟
فوقدیپلم «حسابداری» دارم و چهار سالی هم هست که در حوزه علمیه درس میخوانم، خیلی موافق بود و کمکم میکرد و از تبلیغ و انجام امور فرهنگی لذت میبردند و مشوقم بود.
اگر جایی برای تبلیغ دعوت میشدم، با راهنمایی و بیان مطالب خود، کمک میکرد تا بتوانم بهتر کارم را ارائه دهم.
دفاع پرس: چگونه فرزند خود را برای
خواندن نماز ترغیب میکرد و دلیلش چه بود؟
هنگامی که فرزندمان «محمدطاها» با ما در نماز جماعتی که در منزل اقامه میکردیم شرکت میکرد و نماز میخواند، همسرم نمازش را خیلی کوتاه میکرد تا فرزندمان خسته و دل زده نشود.
این دعا را به عنوان دعای قنوت نمازش انتخاب و میخواند «اَللّهُمَّ اجْعَلْ مَحْیاىَ مَحْیا مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ مَماتى مَماتَ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»
وقتی من میگفتم که چرا اینقدر کوتاه خواندی؟ میگفت: ««محمد طاها» هم با ما دارد نماز میخواند.»
فرزندمان دعای سلامتی امام زمان (عج) را بلد بود، او را روی پایش مینشاند میگفت: «این دعا را بخوان، ما به اندازه شما بلد نیستیم.» و بچه نیز دعا را میخواند.
زمانی که «محمد طاها» حرف میزد و من مطلبی میگفتم، هرگز حرف فرزندش را قطع و یا با من حرف نمیزد، همه حواسش به حرف بچه بود، معتقد بود که نباید غرور و عزت او را زیر سؤال برود و به من هم رعایت این نکات را تذکر میداد.
دفاع پرس: همسرتان در مورد اهمیت شعارهای اسلامی به شما چه میگفت؟
لبیکهایی که به ائمه (ع) میگوییم در عمل مشخص میشود
همسرم همیشه به من
میگفت: «نمیتوانیم این شعارها را بدهیم و عمل نکنیم، شعارهای «لبیک یا حسین»، «لبیک یا زینب» و «لبیک یا علی» زمانی مفهوم و عینیت واقعی پیدا میکنند که در عمل
نیز ظهور پیدا کنند، و الا شعار «هیهات من الذله» دادن کافی نیست، این شعار باید به عرصه
ظهور برسد و نشان دهنده شعور و درک انسان باشد و الا صرف حرف زدن از یک موضوع، دردی را دوا نمیکند». وی همینگونه که سخن میگفت نیز همینگونه میاندیشید و عمل میکرد.
همسرم میگفت: «مداحی که همیشه میگوید: «شهادت همه آرزوی من است» ولی نمیتواند اسم خود را در لیست مدافعان حرم بنویسد باید این شعار را ندهد، چرا که تاثیری برایش ندارد.»
جمال معتقد بود «اگر میگوییم ای کاش روز عاشورا در رکاب امام حسین (ع) بودیم تا میتوانستیم بجنگیم، پس حالا که حرم ائمه (ع) مورد تهدید قرار گرفته است، باید به استکبار و دشمنان خودمان را ثابت کنیم و پای کار بایستیم و نیز این عشق را با حضور در عرصه میدان جهاد به اثبات برسانیم.
دفاع پرس: رفتار این شهید والامقام چگونه بود؟
وقتی بیرون میرفتیم، پشت ماشینش نوشته بود: «ما را مدافعان حرم آفریدهاند». جمال میگفت: «حالا لازم است همه بدانند که مدافع حرم هستی»، اهل شعار و تظاهر نبود.
از همان روزهای اولیهای که جنگ در سوریه آغاز شد، به دنبال رفتن به سوریه و پیوستن به جبهه مقاومت بود، تا این که بالاخره توانست سال 93 برای اولینبار به سوریه اعزام شد، دومین باری که به سوریه اعزام شد، 58 روز آنجا بود تا این که به درجه شهادت نایل آمد.
همیشه به جمال میگفتم: «همانند سردار همدانی که دوران دفاع مقدس در صحنه جنگ بود و بعد در سوریه به
شهادت رسید دوست دارم شما هم به همه
مراحل برسی و از همه توان و آنچه اندوختهای از لحاظ تجربه نظامی و ... را به کار بگیری و بعد هم عاقبت به خیر شوی (شهید شوی).»
دفاع پرس: برای ما از نقش عشق و محبت در زندگیتان بگویید.
چون با ایمان، عقیده و شناخت یکدیگر را انتخاب کردیم، روزبهروز به میزان علاقه، دلبستگی، همدلی و محبتمان افزوده میشد و جدایی و دل
کندن بسیار برایمان سخت میشد. قریب به 11 سال با یکدیگر زندگی کردیم، وی همواره رفیق
و باعث رشد و ارتقا همه جانبهام در زندگی بود، مسئولیت سنگین تربیت فرزندانش را بر دوشم
احساس میکنم، امیدوارم خداوند کمک کند و بتوانم فرزندان خوبی را تربیت کنم.
دفاع پرس: از نحوه شهادت همسرتان برای ما بگویید.
بعد از انجام عملیات در منطقه «حلب» و بازگشت به منطقه شهری، با توجه به تاریکی شب و حجم بالای نیروها، امکان بازگشت 2 نفر از بچهها که مجروح شده بودند، فراهم نشد.
شهید «جمال رضی» با اعلام این که از مکان آن 2 نفر با خبر است، خواهان رفتن به آن منطقه و بازگرداندن آن 2 نفر شد. در نتیجه تصمیم بر این شد که «سعید مسافر» و همسرم با ماشین به آن منطقه بروند که در مسیر راه در کمین نیروهای تکفیری گرفتار شده و به درجه رفیع شهادت نائل میشوند.
انتهای پیام/191