شناخت‌نامه مازندران (6)؛

با شنیدن خبر شهادت همسرم لباس رزم پوشیدم

با شنیدن خبر شهادت موسی، انگار خداوند قدرت عجیبی به من داده بود، خیلی قوی و استوار شده بودم. اولین کاری که کردم به سراغ لباس رزمی رفتم که در منزل بود، آن را بر تن کردم و روسری سفیدی را که برای من آورده بود، روی سرم گذاشتم، تا همه بدانند که من به این شهادت سرافراز و خرسندم.
کد خبر: ۲۴۷۲۵۷
تاریخ انتشار: ۲۰ تير ۱۳۹۶ - ۱۳:۲۶ - 11July 2017
با شنیدن شهادت همسرم  لباس رزم پوشیدم و روسری سفید بر سرم گذاشتمبه گزارش  خبرنگار دفاع پرس از مازندران، کتاب «شناخت‌نامه دفاع مقدس مازندران» که توسط اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان مازندران و انتشارات «سرو سرخ» وابسته به این اداره کل به چاپ رسیده، شامل سرگذشت 30 تن از سرداران و امیران استان است.
 
در مجموعه‌ای که به نام سردار شهید «موسی نظری» که به قلم «سید محمد هاشمی» به نگارش درآمده است، خدیجه عبدالله‌زاده، همسر سردار شهید موسی نظری، لحظه شنیدن خبر شهادت همسرش را این‌گونه شرح می‌دهد: «با شنیدن خبر شهادت ایشان، انگار خداوند قدرت عجیبی به من داده بود.
 
خیلی قوی و استوار شده بودم. اولین کاری که کردم به سراغ لباس رزمی رفتم که در منزل بود و همیشه با وضو به آن دست می‌زدم. آن را بر تن کردم روسری سفیدی را که برای من آورده بود روی سرم گذاشتم تا همه بدانند که من به این شهادت سرافراز و خرسندم. حمایل رزمی بر تن پسرم علیرضا کردم و کفن به او پوشاندم.
 
سربند «یا حسین (ع)» به پیشانی حسین و مهدی بستم. با نیت ذوالفقار، اسلحه‌ای را به دست کوچک علیرضا سپردم و خشاب به کمرش بستم. کوله پشتی شیخ را که پر از دانش و علم و درایت بود به علیرضا سپردم. همه بچه‌ها را مهیای سرور و شادی شهادت پدر کردم. انگار در بزم شهادت شیخ خود خوشحال، سرافراز و سربلند بودم.»
 
انتهای پیام/
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار