فراستی:

سینمای دفاع مقدس تنها ژانر ملی سینمای ایران/ پایان دوره ایران‌هراسی در هالیوود

من سینمای دفاع مقدس را تنها ژانر ملی سینمای ایران می‌دانم، اما این ژانر به هیچ وجه حال خوشی ندارد؛ این نقصان ربطی به دولت‌ها هم ندارد، بلکه از این امر نشئت می‌گیرد که بچه‌های فیلمسازی که در جنگ بودند، دیگر آنگونه زندگی نمی‌کنند.
کد خبر: ۲۴۷۶۱
تاریخ انتشار: ۱۸ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۰:۵۷ - 09August 2014

سینمای دفاع مقدس تنها ژانر ملی سینمای ایران/ پایان دوره ایران‌هراسی در هالیوود

به گزارش دفاع پرس، مسعود فراستی، منتقد و کارشناس سینما، طی چند سال اخیر به مدد سخنان جنجالیش در برنامه هفت، تبدیل به چهرهترین منتقد سینمایی شده است. وی دانشآموخته فلسفه و نمایش از دانشگاه بولونیا، هنرهای تجسمی از دانشسرای عالی ملی هنرهای زیبای پاریس (بوزار) و جامعهشناسی اقتصاد سیاسی از دانشگاه پاریس  فرانسه است.
از فعالیتهای وی میتوان به نگارش و تألیف آثار و مقالات هنری و سینمایی، تدریس در دانشکدههای مختلف، تألیف و ترجمهٔ کتابهای گوناگون، مسئول بخش سینما و تلویزیون، عضو تحریریه مجلات سروش و سوره، سردبیری نقد سینما، دبیر هیئت تحریریه نقد سینما دوره تازه، عضو هیئت داوران سینمای دفاع مقدس، عضو هیئت مؤسس و رئیس دوره دوم انجمن منتقدان و سینماگران ایران، عضو هیئت رئیسه کانون منتقدان فیلم اشاره کرد. وی همچنین تهیهکننده برنامههای گفتوگو با سینما سینمای دفاع مقدس است.

- در اظهار نظرهای مختلف شما احترام به مخاطب عام سینما بسیار برجسته است؛ آیا بهراستی ملاک و معیار اصلی را سلیقه عمومی مخاطب میدانید؟ برای نمونه، دو فیلم «معراجیها» و «چ» به طور همزمان اکران شدند و اولی در جذب مخاطب بسیار موفقتر بود؛ آیا قضاوت شما درباره این دو فیلم بر مبنای مخاطب است؟
من به سینمای عام اعتقاد دارم، چون یکی از سه ضلع سینما مخاطب است، چون اگر مخاطب را از سینما برداریم، هیچگاه سینما بالفعل نخواهد شد. در ضمن مخاطب خاص را هم در سینما فراموش نمیکنم، چون اثری که بتواند مخاطب عام را جذب کند، حتما باید در جذب مخاطب خاص هم موفق باشد. منظورم از مخاطب، مخاطب در لحظه نیست، بلکه مخاطب در زمان مد نظرم است؛ بدین معنا که اگر فیلمی در زمان حال با استقبال مواجه شد، این پتانسیل را داشته باشد تا سه سال بعد هم دیده شود. برای نمونه فیلم سینمایی «چ» هم مخاطب عام دارد هم مخاطب خاص، اما با این وجود کاری ضعیف است، ولی فیلم مبتذلی چون «معراجیها» تنها مخاطب عام دارد.
زمانی که درباره حاتمیکیا سخن میگویم حیفم میآید از دو فیلم «دیدهبان» و «مهاجر» نام نبرم که در تاریخ سینمای ایران به عنوان دو کار خوب ماندگار خواهند شد؛ هر چند دیگر فیلمهای این فیلمساز شلخته هستند. در این میان «آژانس شیشهای» را دوست ندارم؛ هرچند نمیگویم که کار بدی است، چون این فیلم به نوعی کاری ضدمردمی است  که در فیلمهای «اخراجیهای 3»  و«رسوایی» ادامه پیدا میکند. جالب اینجاست این فیلمهای ضدمردمی پُز این را میدهند که مخاطب مردمی دارند. معضل دیگر سینمای ایران برخلاف دهه شصت اختلاف طبقاتی فیلمسازان با توده مردم است، چون سینماگرانی که میخواهند از قشر ضعیف جامعه صحبت کنند، خود سبکی زندگی میکنند که به هیچوجه آن نوع زندگی برای طبقه ضعیف قابل تصور نیست، پس چگونه آنها میخواهند تصویرگر دردهای مردم باشد. همین عامل هم سبب میشود که فیلم آنها خوب از کار درنیاید. توصیه من به آنها این است که فردی که ماشین پورشه چند صد میلیونی سوار میشود، نمیتواند درباره درد مردم سخن بگوید، بنابراین بهتر است درباره همان طبقهای که خود در آن زندگی میکند، حرف بزند. الگویی برای فیلمسازان اینچنینی «ویسکونتی» است که «ماهیگیر فقیر» را با کیفیت بالا میسازد، اما وقتی بعدها خود جزئی از طبقه مرفه میشود، فیلمی در نقد آن طبقه تولید میکند.


- به نظر شما چرا سینمای ما نتوانسته بهدرستی قهرمانسازی کند؟
قهرمان در سینمای فیلمفارسی وجود داشت و همه آنها را دوست داشتند، اما سینمای روشنفکری هیچگاه قهرمان نداشته است، چون این گونه از سینما قهرمان را قبول ندارد. برای اینکه ارزیابی کنیم چرا قهرمان نداریم، باید ریشهایتر با آن مواجه شویم. ابتدا اینکه انقلاب ما قهرمان جمعی میسازد نه فردی. برای همین در جبهه میان همت، باکری و یک رزمنده فرقی مشاهده نمیشود؛ برای همین برای رسیدن به قهرمان تنها باید سراغ دفاع مقدس برویم. متأسفانه سینمای دفاع مقدس به هیچ وجه حال خوشی ندارد، این نقصان ربطی هم به دولتیها ندارد، بلکه از این امر نشئت میگیرد که بچههای فیلمسازی که در جنگ بودند، دیگر آنگونه زندگی نمیکنند. در این میان دولت هم تنها از سینمای دفاع مقدس به عنوان یک دکور بهره میبرد. با این توصیفات من سینمای دفاع مقدس را تنها ژانر ملی سینمای خودمان میدانم، چون این گونه از بطن اجتماع ما بیرون آمده است، درصورتی که سینمای کمدی ژانر اجتماعی ما نیست.


یکی از دلایلی که ما طنز را در بطن تفکر اجتماعی خود نداریم، این است که نگاه تکبعدی به مقوله دین . برای همین وقتی فیلمی چون «اخراجیها 1» ساخته میشود تا به این اندازه با استقبال مواجه میشود، چون یک بچهمسلمان جبهه رفته که جرئت هم دارد پشت دوربین قرار گرفته است که با خیلی چیزها شوخی میکند. در جاهایی حتی با نماز هم شوخی میکند. این رویه برای ملتی که انقلاب کردهاند و همیشه به آنها تذکر داده شده که با یکسری چیزها شوخی نکنند جذاب است پس از آن استقبال میکنند. در این فیلم با شخصیت ریاکاری شوخی میشود که همه از ان تنفر دارند. این قبیل افراد شخصیتهای نیمهدولتی هستند که همیشه پیرامون دولت هستند و وقتی مردم میبینند که نقاب آنها برداشته میشوند، خوشحال میشوند.
- یکی از انتقادات درباره تولیدات تاریخی ـ مذهبی سینمای ایران این است که این گونه آثار تنها برای مخاطب داخل تولید میشود، به نظر شما دلیل این امر چیست؟
من معتقدم برای دستیابی به سینمایی با مخاطب جهانی باید از ملی بودن شروع کرد. بدین معنا که اگر بتوانیم مردم خود را به درستی بشناسیم و آنها را به خوبی تصویر کنیم، ممکن است مخاطب جهانی نیز آن را بپذیرد. برای همین وقتی شکسپیر، فردوسی یا حافظ اثری تولید میکنند در لحظه به آدمهای پیرامون خود توجه میکنند، پس آن کار میتواند مخاطب دیگر نقاط جهان را هم جذب کند.
در این میان بحث دیگری مطرح میشود مبنی بر اینکه چرا سینمای ما مثلاً نتوانسته فیلمی درباره حضرت محمد(ص) بسازد؛ هرچند من خیلی خوشحالم که این امر روی داده، چون حداقل با ساخت کاری ضعیف به این معنا خدشه وارد نشده است. با این وجود من دلایلی را برای کمکاری در زمینه شخصیت حضرت رسول(ص) در سینما متصور هستم. ابتدا اینکه ما درباره کودکی حضرت محمد(ص) اطلاعات مشخصی به آن صورت که قابلیت سینمایی شدن را داشته باشد، نداریم؛ درصورتی که درباره کودکی حضرت مسیح(ع) دادهها زیاد است. دلیل دیگر اینکه ما سینمای ملی نداریم، پس آنچه در این حوزه ساخته میشود، نمیتواند متناسب با اعتقاد ما باشد.. در این میان استفاده از فیلمبردار یا آهنگساز مطرح جهانی هم هیچ کمکی به کیفیت فیلم نمیکند.


- نگاه سینمای هالیوود به ایران را در شرایط کنونی چگونه ارزیابی میکنید؟
این را میدانم که دوره ایرانهراسی در سینمای هالیوود اساساً به پایان رسیده است، چون بعد از اتفاقات اخیری که در حوزه بینالملل روی داده است، دیگر کارهایی نظیر «24» یا «هوم لند» تولید نخواهد شد. کارهایی که در آن ایران به عنوان یکی از محورهای شرارت معرفی میشد که چهرهای منزوی و تروریستی دارد. در زمان حال چهرهسازی از ایرانیان یک چهره معقول خواهد بود، البته اینکه این معقول بودن تا چه حد انقلابی است، نمیدانم. با این توضیح معتقدم از این به بعد فیلمهای تروریستی آنها با شمایل عربی ساخته خواهد شد. مطلب دیگر در این زمینه اینکه نگاه ضداسلامی آنها در فیلمهای سینمایی، مبتنی بر اختلافات دینی نیست، بلکه ویژگیهای سیاسی دارد.
- تفاوت نگاه سینمای ایران و  غرب به مقوله دین را در چه میدانید؟
نگاه غرب به دین به هیچوجه با استانداردهای ما همخوانی ندارد، چون آنها الگوهایی ارائه میدهند که در آن، ناجی خودشان هستند. برای همین همیشه در فیلمهای آخرالزمانی هالیوود الگو نه مذهبی، بلکه غربی است. برای همین تفکر مذهبی در سینمای آنان دیده نمیشود، بلکه تفکری شبه مذهبی و خرافی در آن سینما مورد توجه قرار میگیرد. برای همین ناجی که آنها در آثارشان میآورند، ناجی قوم یهود است. از دیگر فاکتورهایی که در سینمای ما وجود ندارد، خانواده است در صورتی که در سینمای آمریکا به شدت خانواده مورد توجه قرار میگیرد و ما تنها در کاری چون «بچههای آسمان» تصویری معقول خانواده را میبینیم.

 

منبع:ایکنا

نظر شما
پربیننده ها