نمی از ایثار (9)؛

شهیدی که زنده شد

«یکی از آن‌ها را که بیشتر حدس می‌زدم زنده باشد را شروع به تنفس مصنوعی و کمک‌های اولیه کردیم، بالاخره آن‌قدر روی این جنازه کار کردم که یواش یواش دوباره زنده شد و از آن روز تاکنون دوستان مرا «فلاحی که شهید را زنده کرد» می‌شناسند.»
کد خبر: ۲۴۸۴۸۷
تاریخ انتشار: ۲۸ تير ۱۳۹۶ - ۰۹:۲۶ - 19July 2017

شهید را زنده کردبه گزارش خبرنگار دفاع پرس از یزد، کتاب «نمی از ایثار» مشتمل بر مجموعه خاطرات دوران دفاع مقدس رزمندگان شهرستان ابرکوه است، که به قلم «محمدرضا بابایی‌ ابرقویی» به رشته تحریر درآمده و توسط اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان یزد منتشر شده است.

خاطره زیر برگرفته از این مجموعه و از خاطرات رزمنده  سرگرد «باقر فلاح‌زاده» از استان یزد است.

در روزهای آخر جنگ، چند نفر از افراد گردان ما مجروح شدند و آنها را با خودرو جیپ به بیمارستان ایوان‌ غرب رساندیم.

دکتر گفت: این‌ها همه‌‌شان تمام کرده‌اند، آن‌ها را در ردیف کشته‌شده‌ها قرار دهید. خیلی ناراحت شدم و با تندی به دکتر که فکر کنم هندی یا پاکستانی بود، گفتم: برو کنار دکتر!!

یکی از آن‌ها را که بیشتر حدس می‌زدم زنده باشد را شروع به تنفس مصنوعی و کمک‌های اولیه کردیم، بالاخره آن‌قدر روی این جنازه کار کردم که یواش یواش دوباره زنده شد و از آن روز تاکنون دوستان مرا «فلاحی که شهید را زنده کرد» می‌شناسند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار