به گزارش دفاع پرس از خراسان شمالی، «حسین لعلدشتی» از رزمندگان دوران دفاع مقدس خراسان شمالی است که مدت 9 ماه در جبهههای حق علیه باطل به دفاع از وطن پرداخته است.
وی در بخشی از خاطرات خود که در کتاب «خاکیان افلاکی به روایت نسل سومیها» به رشته تحریر درآمده است میگوید: جبهه برای ما رزمندگان تکهای از بهشت بود. هیچ کس خود را از دیگری برتر نمیدانست. دلها همه خدایی بود و خدا هم خیلی جاها لطف خود را شامل حال ما میکرد. خاطره من هم یکی از همین لطفهای خداوند است.
سال 62 بود من و 15 نفر دیگر از رزمندگان جزو گروه کمین بودیم. همیشه بعد از نماز مغرب و عشاء حرکت میکردیم و صبح سپیده نشده برمیگشتیم. به همین خاطر همیشه کارهایمان را در زمان معینی انجام میدادیم.
گروه تدارکات هم زمان مشخصی غذا را به ما میرساند. ما پس از صرف غذا همگی با هم در یک محل دور تانکر آب جمع میشدیم و وضو میگرفتیم و با هم نماز میخواندیم. همه این کارها در ساعت معین انجام میشد. اما بر خلاف همیشه آن روز گروه تدارکات غذا را دیر آورد یعنی وقتی که ما همیشه وضو میگرفتیم.
مشغول غذا خوردن شدیم که ناگهان صدای صوت خمپارهای آمد و بعد آن صدای انفجار به هوا برخاست. سرآسیمه از سنگر بیرون رفتیم و از آنچه میدیدیم مبهوت شدیم. گلوله خمپاره درست در همان جایی خورده بود که ما همیشه در آن زمان در آنجا مشغول وضو گرفتن میشدیم. همرزمان دیگر ما هم آمدند و از آنچه دیده بودند حیران ماندند. دیر آمدن غذا حکمتی داشت و آن این بود که ما اگر مانند همیشه سر همان ساعت غذا میآمد، ما (15 نفر) در کنار تانکر آب مشغول وضو گرفتن بودیم و با گلوله خمپاره تکهتکه شده بودیم.
از این گونه امدادهای غیبی خیلی جاها شامل حال ما شده بود. در جنگ خیلیها به درجه رفیع شهادت رسیدند و خیلیها مانند جانبازان و اسرا ماندند تا نسلهای آینده، ما فراموش نکنند و بدانند که مردم ما چگونه هشت سال شجاعانه جنگیدند، شهید شدند، دشمن را از کشور بیرون راندند، کشور را حفظ کرده و به نسلهای آینده واگذار کردند، باشند که این خونها را و شجاعتها را هیچ وقت فراموش نکنیم و رهرو راه آنان باشیم.