نمی از ایثار (12)؛

ماجرای خراب شدن لودر در باتلاق فاو

در حاشیه کارخانه نمک در فاو که حالت باتلاق و نمک‌زاری داشت لودرمان خراب شد، پس از بررسی و مشورت با دیگر همکاران به این نتیجه رسیدیم که باید موتور لودر تعویض شود، انتقال لودر به عقب امکان­پذیر نبود و امکانات تعمیرگاهی هم وجود نداشت.
کد خبر: ۲۴۹۲۸۵
تاریخ انتشار: ۰۲ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۰:۱۴ - 24July 2017
خراب شدن لودر در باتلاق فاوبه گزارش خبرنگار دفاع پرس از یزد، کتاب «نمی از ایثار» مشتمل بر مجموعه خاطرات دوران دفاع مقدس رزمندگان شهرستان ابرکوه است، که به قلم «محمدرضا بابایی‌ ابرقویی» به رشته تحریر درآمده و توسط اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان یزد منتشر شده است.

خاطره زیر برگرفته از این مجموعه و از خاطرات «محمدعلی گلشائیان » از استان یزد است.

محمدعلی گلشائیان رزمنده‌­ای که در سال 1359 با شروع جنگ تحمیلی قصد رفتن به جبهه کرد و با راهنمایی احمد بصیری (اولین رزمنده مهندسی سپاه فارس)، یک لودر کاترپیلار 950 را از جهاد سازندگی فارس تحویل گرفت و با یک کمرشکن به اهواز برد و در آنجا به مدت 45 روز در کنار دکتر «مصطفی چمران» و گروه جنگ‌­های نامنظم خدمت صادقانه انجام داد و تا پایان جنگ در عملیات‌های آفندی و پدافندی تیپ 33 المهدی حضور فعال داشت و خاطرات فوق­‌العاده ناب از شهید چمران و دفاع مقدس دارد، طی مصاحبه­‌ای دوستانه یکی از کارهای سختی که در فاو انجام داده بود را برایمان بیان کرد.

برادر گلشائیان گفت: در حاشیه کارخانه نمک در فاو که حالت باتلاق و نمک‌زاری داشت لودرمان خراب شد، پس از بررسی و مشورت با دیگر همکاران به این نتیجه رسیدیم که باید موتور لودر تعویض شود، انتقال لودر به عقب امکان­پذیر نبود و امکانات تعمیرگاهی هم وجود نداشت.

لذا مجبور بودیم در همان مکان موتور را عوض کرده و لودر را راه بیاندازیم. تعمیر در روز امکان نداشت چون در دید و تیررس دشمن قرار داشتیم به همین خاطر همزمان با تاریکی شب کار ما هم شروع می‌­شد.

یک گروه چهارنفره­ متشکل از دو پاسدار، یک سرباز و خودم، تصمیم گرفتیم کار را انجام دهیم. یک موتور سالم داخل تویوتا گذاشتیم و به محل توقف لودر آوردیم، برای انجام کار نیاز به جرثقیل داشتیم، سه پایه‌­ای را برقرار کردیم و جرثقیل را به آن بستیم. هرچه جابجا می‌شدیم در باتلاق فرو می‌رفتیم، به همین خاطر تعدادی الوار و تنه درخت خرما آوردیم اطراف گذاشتیم تا پاهایمان فرو نرود.

با زحمت زیاد وانت تویوتا را عقب عقب آوردیم. تا به نزدیکی جرثقیل رساندیم. شب تاریک بود به هیچ وجه نمی­‌توانستیم چراغ قوه، فندک یا هر چراغ دیگری را روشن کنیم. در تاریکی شب، آن همه پیچ و مهره را به زحمت باز و بسته کردیم و به هر نحوی بود، قبل از روشن شدن هوا موتور لودر را تعویض کردیم. وقتی لودرشروع به کار کرد، خیالمان راحت شد و خدا را شکر کردیم.

این جریان در قرارگاه خاتم و قرارگاه نوح پیچید که در تاریکی شب در کنار دریاچه نمک، نیرو­های مهندسی لشکر 33 المهدی موتور لودر را تعویض کرده­‌اند. هرچند برای کسی قابل باور نبود و شما هم ممکن است باور نکنید اما این امر واقعیت دارد.

اراده انسان با توکل بر خدا کارهای سخت و ناشدنی را شدنی می‌­کند و به فعلیت می­‌رساند. در آن شب موقع عوض کردن موتور لودر، پوست دست­هایمان کنده شده بود و ما اصلاً متوجه نبودیم. خدا شاهد است وقتی به مقر لشکر آمدیم و به حمام رفته و دست­‌ها را با بنزین، پودر شستشو و شامپو شستیم، متوجه شدیم دست­هایمان می‌سوزد.                              

انتهای پیام/
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار