رفتم تا همچون امام حسین(ع) شیرینی آزاد‌ بودن و عاشق‌ بودن را بچشم/ جای من خوب است برایم ناراحت نباشید

شهید حمید سیاح در وصیتنامه‌اش نوشت: ای مادر من رفتم تا همچون سرور شهیدان امام حسین(ع) شیرینی آزاد بودن، عاشق بودن و الهی بودن را بچشم و با اهدای خون خود به بشریت روشنایی بخشم. آری رفتم تا با دادن خون خود با انبیاء‌، ائمه عظام و ولی فقیه میثاق ببندم.
کد خبر: ۲۴۹۳۳۶
تاریخ انتشار: ۰۲ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۱:۵۹ - 24July 2017
به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، در ادامه دیدارهای جامعه قرآنی با خانواده‌های معظم شهدا هیأت قرآنی به دیدار خانواده شهید حمید سیاح رفتند.

تقید به حلال و حرام و نجس و پاکی از کودکی

در این دیدار مادر شهید به بیان خصوصیات فرزندش پرداخت و گفت: من سه پسر دارم که حمید فرزند کوچکتر من است او از کودکی با همه خانواده تفاوت داشت از همان دوران حلال و حرام و نجس و پاکی را می‌شناخت و نمازش را سر وقت می‌خواند. اوایل انقلاب در حالی که 16 سال بیشتر نداشت فعالیت‌های بسیاری در محل و مسجد انجام می‌داد.
 
رفتم تا همچون امام حسین(ع) شیرینی آزاد‌ بودن و عاشق‌ بودن را بچشم/ جای من خوب است برایم ناراحت نباشید

برگزاری جلسه قرآن از کودکی

هر روز غروب وضو می‌گرفت و به مسجد می‌رفت. در پایگاه مسجد یک مهد قرآنی راه انداخته بود و به بچه‌ها درس قرآن می‌داد. با شروع جنگ به منطقه رفت و هر چند ماه یکبار به منزل می‌آمد. حدود یک هفته‌ای در تهران می‌ماند و در فاصله یک هفته به مسجد می‌رفت و به ادامه فعالیت‌های فرهنگی‌اش می‌پرداخت.

با وجود سن کم به پرداخت وجوهات مقید بود و اگر پولی به دست می‌آورد فوراً خمسش را می‌پرداخت. به جز تحصیل در مدرسه چند ماه در مدرسه آقای مجتهدی درس خواند و به جز همه اینها به تعلیم قرآن هم مشغول بود البته ما تا زمان شهادت از فعالیت‌هایش خبر نداشتیم و خود من در روز تشییع جنازه فرزندم فهمیدم که معلم قرآن بوده.

مجروحیت شدید از ناحیه سر در کربلای ۵/ نگران نباشید پشه مرا گزیده

در عملیات کربلای 5 از ناحیه سر مجروح شد، یک هفته در منطقه بستری بود بعد او را به تهران آوردند، قبل از آمدن به تهران تماس گرفت و با خنده گفت یک پشه مرا گزیده و دارم به تهران می‌‌آیم اما متوجه شدیم که از ناحیه سر به شدت مجروح شده باز هم طاقت نیاورد و با وجود این مجروحیت چند روز بعد دوباره راهی جبهه شد. بعد از شهادتش فهمیدیم که 6 بار در جنگ مجروح شده‌ اما ما بی‌خبر بودیم. سرانجام در عملیات بیت‌المقدس 2 در ماؤؤت عراق به همراه 60 نفر از همرزمانش به شهادت رسید.

متولد سال 1346 بود و سال 66 هنگام شهادت تنها 20 سال داشت. جوانی محجوب و باادب بود و هیچگاه خواسته‌هایش را به پدرش نمی‌گفت، بلکه حرف‌هایش را به من می‌زد و من هم به پدرش انتقال می‌دادم.

مادر جای من خوب است ناراحت نباش

با وجود سن کم به حجاب تأکید زیادی داشت و برای خواهرانش در حالی که هنوز به سن تکلیف نرسیده بودند چادر خرید تا از کودکی تمرین حجاب کنند. هنگامی که شهید شد من خیلی بی‌تابی می‌کردم و مدام از دوری فرزندم می‌گریستم در همین حال یک شب به خوابم آمد و گفت: مادر جان جای من بسیار خوب است ناراحت نباش.

دامادم یک سال راهی سفر حج بود، دخترم در خواب حمید را دیده بود که سراغ دامادمان را می‌گرفت، خواهرش به او گفته بود که مهدی راهی مکه است حمید هم گفته بود من هم راهی سفر حج هستم و چند روز بعد به حج می‌روم و درست چند روز بعد حمید به شهادت رسید.

از معلمی قرآن تا گذراندن دوره‌های پارتیزانی برای جهاد با دشمن

در ادامه برادر شهید در خصوص فعالیت‌های برادرش، گفت: حمید برادر کوچکتر ما بود از دوران نوجوانی فعالیت‌های فرهنگی مختلفی داشت مهمترین کار وی آموزش قرآن در مسجد امام رضا(ع) بود.

با شروع جنگ احساس وظیفه کرد و به منطقه رفت، آموزش‌های سخت پارتیزانی را پشت‌سر گذاشت. در منطقه آرپی‌چی‌زن بود و در عملیات‌های مختلفی از جمله عملیات کربلای 5 و کربلای 8 شرکت کرد اما سرانجام در عملیات بیت‌المقدس 2 به همراه 60 نفر از دوستان و همرزمانش در محاصره سخت دشمن قرار گرفتند تا جایی که آب و غذا هم برای خوردن نداشتند و نهایتاً بر اثر اصابت گلوله مستقیم دشمن به شهادت رسید.

به‌جز لباس خاکی بسیجی لباس دیگری برتن نکرد

جوان بسیار ساده و به دور از تعلقات دنیا بود و با اینکه چندین بار موقعیت جذب شدن در سپاه پاسداران برایش به وجود آمد اما لباس خاکی بسیجی را ترجیح داد و هیچگاه با لباسی به جز لباس خاکی در جبهه حاضر نشد.

وصیت‌نامه شهید

با درود و سلام بیکران بر پیامبر اسلام حضرت محمد بن عبدالله(ص) و حضرت امام زمان(عج) و نایب برحقش امام امت و امت شهیدپرور ایران و بر کلیه رزمندان جان برکف که امام فرمودند من دست و بازوی آنها را می‌بوسم و بر مفقودین، اسراء، جانبازان انقلاب اسلام و شهدا که همچون شمع سوختند و به ما روشنی بخشیدند همانا جهادی دری است از درهای بهشت که خداوند برای دوستان خاص خودش گشوده است. امام علی(ع)

نکند که در رخت‌خواب ذلت بمیرید که که علی(ع) در میدان عبادت و حسین(ع) در میدان نبرد شهید شد

ای ملت قهرمان و غیور و شهیدپرور. من چه می‌توانم برای شما بنویسم این شما بودید که با عنایت حق‌تعالی ما را راهنمایی کردید این شما بودید که در ادامه راه امید دادید، که خونمان را در راه اسلام که هستی مطلق است بریزیم. ای انقلاب عزیز ما جوانان با خون خویش آبیاری‌ات می‌کنیم. ای اسلامیان برخروشید و با رهبری این رهبر کبیر پرچم اسلام را در سراسر جهان به اهتزاز درآورید. ای جوانان نکند که در رخت‌خواب ذلت بمیرید که حسین در میدان نبرد شهید شد.

ای جوانان مبادا در حال غفلت از دنیا بروید که علی(ع) در میدان عبادت به شهادت رسید و مبادا در حال بی‌تفاوتی بمیرید که علی‌اکبر امام حسین(ع) با هدف شهید شد. پدر و مادر عزیزم از شما عذر می‌خواهم که نتوانستم در این مدت عمر شکرگزار شما باشم و آنچه خدا در قبال شما گفته بود عمل نمایم. برادران و خواهرانم را همچون علی(ع)‌و زینب(س) تربیت کنید تا در دنیا سرافرازتر شوید.

اگر خواستید گریه کنید برای امام حسین(ع) گریه کنید

آری مادر، من به آرزویم رسیدم که همان نظر به وجه‌الله است و این قابل درک نیست مگر برای آنان که خداوند را بیش از همه چیز دوست دارند. ای اقوام، دوستان و خویشان من بر من اشک مریزید زیرا شهدا پیرو می‌خواهند. پس اگر خواستید گریه کنید برای امام حسین گریه کنید. و مراقب باشید مبادا به اسلام ضربه بخورد.

به بچه‌های محل بگویید که هدفشان، قلمشان و قدمشان برای خدا و اسلام و مستضعفان باشد و از خداوند بخواهند که مرا در جهاد اکبر که همان مبارزه با نفس از پیروز گرداند و همچنین دعا کنند که خداوند مرا بیامرزد. آنچه مرا به وحشت می‌اندازد روز معاد و گناهانم در دنیاست و هر چه کنم امید به رهایی از آتش دوزخ نیست. تنها یک راه نجات است که می‌توان به آن امیدوار بود و آن شهادت است. چرا که شهید با اولین قطره خونش گناهانش پاک می‌گردد.

کسانی که محو جمال ازلی شدند و راه محبوب را آرمان اصیل خویش می‌دانند آری اینان شهدا هستند

آری باید رفت. هیچ کس در این دنیا ماندنی نیست حال که باید رفت چه بهتر که در راه او سیر کنیم. آری کسانی که محو جمال ازلی شدند و راه محبوب را آرمان اصیل خویش می‌دانند آری اینان شهدا هستند که دلباخته دوست شدند و شهادت را آرزوی نهایی خود می‌دانند.

ای مادر من رفتم تا همچون سرور شهیدان امام حسین(ع) شیرینی آزاد بودن، عاشق بودن و الهی بودن را بچشم و با اهدای خون خود به بشریت روشنایی بخشم. آری رفتم تا با دادن خون خود با انبیاء‌ ائمه عظام و ولی فقیه میثاق ببندم. ای مادر فرزند تو زنجیره‌های اسارت، بردگی، خودفروشی، تجمل‌پرستی و دنیا‌طلبی را پاره نمود و به سوی قرب الهی پرواز کرد. خدایا اعتراف می‌کنم که نتوانستم به احکام اسلام و دستورات تو عمل نمایم. که سیر بودم و به فکر گرسنگان نبودم که نتوانستم در قبال خون شهیدان قدمی درست بردارم که سستی کردم که نتوانستم رزمنده خوبی برای اسلام باشم.

به فرمایشات امام سراپا گوش فرا دهید و عامل به آن باشید

خدایا می‌دانم که تو غفاری پس مرا ببخش، خدایا مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده تا حقایق را ببینیم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم. خدایا هستی دنیا و روزگار را همیشه در نظرم جلوه‌گر ساز تا فریب زرق و برق عالم خاکی مرا از یاد تو دور نسازد. به فرمایشات امام سراپا گوش فرا دهید و عامل به آن باشید. کوشش کنید تا به هدف شهدا که همان پیاده شدن احکام اسلام است تحقق بخشیم.
 
منبع: فارس
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار