نمی از ایثار (13)؛

من بايد به عنوان خمس 5 برادر به شهادت برسم

یک روز «مسلم» مسئله خمس را از من پرسید. تعجب کردم در اين سن و سال چه كار به مسئله خمس دارد. ولی او اصرار کرد که توضیح دهم. هنگامی كه جواب مسئله را شنید به من گفت: مگر ما پنج نفر برادر نيستيم؟ پس من بايد به عنوان خمس در راه اسلام به شهادت برسم.
کد خبر: ۲۴۹۵۰۳
تاریخ انتشار: ۰۳ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۴:۱۹ - 25July 2017

دعای پدربزگ در حق نوه اش برآورده شدبه گزارش خبرنگار دفاع پرس از یزد، کتاب «نمی از ایثار» مشتمل بر مجموعه خاطرات دوران دفاع مقدس رزمندگان شهرستان ابرکوه است، که به قلم «محمدرضا بابایی‌ ابرقویی» به رشته تحریر درآمده و توسط اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس استان یزد منتشر شده است.

خاطره زیر برگرفته از این مجموعه و  از خاطرات رزمنده «سرهنگ محمد رجبی» از استان یزد است.

در آذرماه سال 1364 علی، مسلم، مجتبی و الیاس به جبهه اعزام شدند. مرحوم پدرم «حاج حسین رجبی» هنگامی که این چهار نفر در جبهه بودند از خدا درخواست کرد «من 5 پسر دارم و اگر قرار است اتفاقی بیفتد، یکی از فرزندانم به شهادت برسند و برای نوه­‌ام الیاس اتفاقی رخ ندهد». اتفاقاً همین­طور هم شد مسلم به شهادت رسید و الیاس جانباز شد.

هر چهار نفر آنها در عملیات والفجر 8 شرکت کردند. در آن عملیات علی تولایی، مسلم رجبی و مجتبی حیدری به شهادت رسیدند و الیاس فلاحی به درجه جانبازی نائل آمد.

موضوع دیگر که لازم می­‌دانم اشاره کنم اینکه «شهید محمدحسین تولایی» پسردایی بنده دوبار به جبهه اعزام شده بود، بعد از شهادت پسرعمویش علی تولایی، پسرعمه‌­اش مسلم رجبی و دوستش مجتبی حیدری، برای سومین بار اصرار داشت به جبهه برود و عجیب آرزوی شهادت داشت. در نهایت موفق شد سال 1365 به جبهه شلمچه اعزام شود. در عملیات کربلای 5 شرکت کرد و در همان منطقه به شهادت رسید و جنازه مطهر او به مدت هشت سال مفقود بود. بعداً شناسایی و در کنار همرزمانش در روستای نصرت‌آباد شهرستان ابرکوه به خاک سپرده شد. این­گونه یاران عاشورایی در رکاب امام‌ زمان (عج) خود تا پای جان از انقلاب اسلامی دفاع کردند، اگر روحیه داوطلبانه و سلاح ایمان نبود این­ همه پیروزی به دست نمی­­‌آمد.

خاطره­‌ای هم از برادرم مسلم عرض کنم؛ یک روز مسلم به من مراجعه کرد و مسئله خمس را پرسید. تعجب کردم در اين سن و سال چه كار به مسئله خمس دارد. ولی او اصرار کرد که توضیح دهم. هنگامی كه جواب مسئله را شنید به من گفت: مگر ما پنج نفر برادر نيستيم؟ پس من بايد به عنوان خمس در راه اسلام به شهادت برسم. اين موضوع برای من ساده به نظر می‌رسيد ولی او راه خود را انتخاب کرده بود و بعد که به شهادت رسید، متوجه شدم.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار