وصیت‌نامه شهید تازه تفحص شده «مهدی غلامی»؛

دوست دارم پیکرم همچون جدم در صحنه نبرد بماند/ نمی‌خواهم مردم بگویند که به خاطر پول به جبهه رفت

شهید «مهدی غلامی» در وصیت‌نامه خود چنین نوشته است: من دوست ندارم که یک عده بگویند که این‌ جوان‌ها به خاطر پول به جبهه رفته‌اند. ای کسانی که این حرف‌ها را خواهید زد، چه کسی حاضر می‌شود که بخاطر پول جان خود را از دست بدهد. آیا شما می‌توانید در آن دنیا جواب خدا را بدهید.
کد خبر: ۲۴۹۵۳۹
تاریخ انتشار: ۰۴ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۱:۰۰ - 26July 2017

دوست دارم پیکرم همچون جدم در صحنه نبرد بماند/ نمی‌خواهم مردم بگویند که به خاطر پول به جبهه رفتبه گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، شهید تازه تفحص شده «مهدی غلامی» که در عملیات خیبر به شهادت رسیده بود، پیش از آغاز عملیات وصیت‌نامه‌ای نوشت و در آن از خداوند خواست تا پیکرش در صحنه نبرد بماند. پیکر این شهید بزرگوار 33 سال مفقود ماند و سرانجام طی تفحص‌های اخیر کمیته جستجوی مفقودین تفحص و هویتش شناسایی شد.

در ادامه وصیت‌نامه این شهید را می‌خوانید.

«پدر و مادر عزیزم! من می‌دانم که شما چقدر زحمت و رنج بردید تا من را بزرگ کردید. من می‌دانم که چقدر شما از دوری من رنج می‌برید. می‌دانم که چه شبها تا صبح بیدار هستید. می‌دانم که هر وقت بیکار می‌شوید به یادم هستید و ناراحت می‌شوید و به یاد گذاشته ها می‌افتید.

همه و همه چیز را می‌دانم؛ ولی پدر و مادر عزیزم یادتان هست که وقتی که ما بچه بودیم شما به ما گفتید که چگونه امام حسین (ع) را در دشت کربلا تنها گذاشتند؟ شما به ما گفتید که چگونه فرزندان امام حسین (ع) را با لب تشنه به شهادت رساندند.

مادر و پدر عزیزم! حالا هم همان موقع است. همان موقعی که امام حسین (ع) تنها مانده است و فریاد «هل من ناصر ینصرنی» بلند است که می گوید آیا کسی هست که مرا یاری کند و در این زمان باز هم ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان خمینی بت‌شکن بلند است و اگر ما به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان خود لبیک نگوییم. آیا مثل مردم کوفه نیستیم که امام را در کربلا تنها گذاشتند؟

پدر و مادر عزیزم! من وظیفه خود می‌دانم که به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین زمان خود لبیک بگویم. اگر مجروح شدم. دست از جبهه برنخواهم داشت. یک عده انسان دلسوز که اشتباه کرده‌اند به من گفته‌اند به فکر جوانی‌ات باش، به فکر آینده خودت باش. آیا وقتی که اسلام را از دست بدهیم آیا دیگر جوانی بدرد می‌خورد؟ آیا دیگر زندگی برای ما فایده دارد؟ به جوانهایتان نگویید که نمی‌خواهد به جبهه بروی. اگر بروی کشته می‌شوی. اگر بروی معلول می‌شوی. آیا این حرف درست است؟ آیا این کار شما درست است که نمی‌گذارید فرزندانتان به جبهه بروند؟ خدا نکرده دوست دارید که فرزندتان در اثر تصادف از دنیا برود؟ آیا دوست دارید که فرزندتان در اثر بیماری از دنیا برود؟ آیا بهتر نیست در جبهه باشد و در اثر توپ و خمپاره تکه تکه شود و پیش خدای خود سربلند باشد؟ تا وقتی که ندای لااله الا الله و محمد رسول الله (ص) در جهان‌ طنین افکن نشود، مبارزه را ادامه خواهیم داد.

پدر و مادر عزیزم! می‌دانم که شما از شهادت من ناراحت می‌شوید؛ ولی شما را به مادرم زهرا قسم می‌دهم که اگر می‌خواهید گریه کنید، در یک جای خلوت و آن هم برای خاطر امام حسین (ع) گریه کنید که چگونه در دشت کربلا ناجوانمردانه فرزندانش را به شهادت رساندند.

من می‌دانم که در جنگ انسان امکان دارد دست و پای خود را از دست بدهد. من می‌دانم که در جنگ انسان امکان دارد که چشم‌های خود را از دست بدهد. من می‌دانم که در جنگ انسان امکان دارد که در اثر ترکش یک عمر گوشه نشین شود. من می‌دانم که در جنگ انسان امکان دارد که جان خود را از دست بدهد. من دوست ندارم که یک عده بگویند که این‌ها از این چیزها اطلاع نداشتند. نمی‌خواهم که یک عده بگویند که این‌ها جوان بودند و از این چیزها بی خبر بودند. برای خوش گذرانی به جبهه رفته‌اند. من دوست ندارم که یک عده بگویند که این‌ها به خاطر پول به جبهه رفته‌اند.

ای کسانی که این حرف‌ها را خواهید زد، «چه کسی حاضر می‌شود که بخاطر پول جان خود را از دست بدهد. چه کسی حاضر می‌شود به خاطر پول یک عمر گوشه نشین شود.» آیا شما می‌توانید در آن دنیا جواب خدا را بدهید. آیا اگر در خانه باشیم و کار کنیم از پولی که در جبهه به او می‌دهند بیشتر به دست می‌آورد. آخر چه کسی جز به خاطر خدا به جبهه می‌رود، تا دین او را یاری کند و در راه یاری دین، او جان خود را فدا می‌کند. چه چیز بالاتر از این است؟ به گفته امام عزیزمان که این جنگ برای ما برکت دارد؛ چون همین جنگ بود که باعث شد اسلام دوباره در جهان زنده شود. همین جنگ بود که باعث شد ایثارگری‌های زمان صدر اسلام زنده شود. همین جنگ بود که باعث شد که قدرت عظیم اسلام را به ابر قدرتهای شرق و غرب نشان داده و همین جنگ بود که وحشت بر اندام دشمنان دین خدا انداخت و همین جنگ بود که باعث شد که تمام مظلومان جهان به پا خیزند.

من دوست دارم که دشمن چشم‌هایم را از حدقه درآورد. من دوست دارم که دشمن سرم را از تن جدا سازد. من دوست دارم که دشمن دست‌هایم را از تن جدا سازد. من دوست دارم که دشمن پاهایم را از تن جدا سازد. من دوست دارم که دشمن قلبم را آماج رگبارهای گلوله‌اش قرار دهد تا ببیند اگر چه سرم، چشم‌هایم، دست‌هایم، پاهایم را از من گرفت ولی نتوانست یک چیز را از من بگیرد و آن ایمان به خدا و هدفم بود. من دوست دارم که مانند جدم لب تشنه شهید شوم. من دوست دارم که مانند جدم پیکرم در میان صحنه نبرد بماند.

پدر و مادر عزیزم! حدود دو ماه روزه‌ی قضا دارم. ان‌شاالله که بتوانید برایم بگیرید و مقداری هم پول در سپاه و مقداری هم در بانک دارم. آن را به خودتان می سپارم، هر کاری که خواستید با آن انجام دهید.

از خواهران و برادران عزیزم که خیلی آن‌ها را اذیت کردم برای من حلالیت بخواهید. از تمام فامیل‌ها و آشنایان برایم حلالیت بخواهید.

شیون مکن مادر در مرگ خونبارم
همچون حسین جدم درگیر این جنگم
باید شوم قربان چون رعنا
مادر مانند لیلا باشی صابر در این غم ها
یک خواهشی دیگر مادر ز تو دارم
شیون مکن مادر در مرگ خونبارم

 

آن کسی که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی، هر دو جهانش بخشی
دیوانه تو، هر دو جهان را چه کند

سید مهدی غلامی
62.11.11»

شهید سید مهدی غلامی در سال 1363 در عملیات بدر و در منطقه شرق دجله به شهادت رسید. این شهید 20 ساله اعزامی از لشکر 27 محمد رسول الله (ص) تهران طی عملیات تفحص برون‌مرزی اخیر توسط کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح کشف شده و چندی بعد هویتش شناسایی شد.

انتهای پیام/ 131

نظر شما
پربیننده ها