سرلشکر «محسن رضایی» در سال 1365 در مراسم تشییع جنازه شهید رضا رحمانی در وصف این سردار رشید اسلام گفته است: رضا رحمانیراد مردی
بود که سالیان سال در جبهههای جنگ جنگید و از اسلام عزیز و از کشور بزرگمان دفاع
کرد و افتخارات بزرگی برای اسلام و کشور عزیز بوجود آورد.
در عملیات فاو که در تیپ قمر بنی هاشم (ع) مسئولیت داشت میخواست از جناح راست عملیات حمله کنند و به جاده فاو بصره برسند و با لشکر نصر که بچههای خراسان هستند الحاق برقرار کنند برادر بزرگوارمان شهید رضا رحمانی و سایر همرزمان این خطه سلحشورپرور عملیات را ادامه دادند و با یک نبرد بسیار سخت و سنگین این ماموریت مهم را به آخر رساندند.
شهید رضا رحمانی بارها از خطر مرگ خودش را رهانیده بود. بارها تا چند قدمی شهادت میرفت اما خداوند این را برای ما نگه داشت و تقدیر این بود که در اینجا به شهادت برسد.
شهید رحمانی با اینکه فرمانده گردان بود اما از آنجایی که فرماندهان ما دلشان برای برادران بسیجی همیشه نگران است و دلشان دنبال آنهاست خودش آن شب رفته بود خط اول سنگرها را بررسی کند و ضعفها را برطرف نماید که یک مرتبه میبیند دو ستون از عراقیها با دو گروهان دارند به طرف جزیره میآیند اینجا خودش مرد و مردانه پشت تیربار قرار میگیرد و با تکبیر «الل اکبر» که مخصوص خودش بود رگبار را میگیرد روی عراقیها و آنجا 200 نفر از مزدوران صدام را که قصد تجاوز به میهن اسلامی داشتند به هلاکت میرساند و صبح بچهها وقتی به اینجا میرسند با پیکر بیجان رضا رحمانی مواجه میشوند.
شهید رضا رحمانی مانند دلاوران کربلا در آخرین لحظه با افتخاری بزرگ به شهادت نائل آمد و توانست تلفات سنگینی به دشمن وارد کند که ای کاش فیلم اینها بود و مردم میدیدند شهدای ما در آن لحظه شهادت با چه شور و حماسهای به شهادت میرسند.
هر کجا گوشهای از جبهه گیری پیدا میشد میگفتند رضا رحمانی کجاست و او با نیروهای آرپیجیزن میآمد و آن گوشه را باز میکرد مانند دلاوران صحرای کربلا. شهید رحمانی شیر جبهههای جنگ، بهخاطر روحیات و شجاعت خاصی که داشت به عنوان میداندار انتخاب شد. یک هفته از عملیات والفجر 8 گذشته بود مهمات به سختی می رسید نیروها خسته و کوفته بودند خودبه خود می افتادند. بی آبی، بی غذایی و خستگی رزمندگان را تحت فشار قرار داده بود. عراقی ها هم اصرار داشتند که قسمت راست فاو را از دست ما بگیرند عقبه هم زیر آتش بود و تدارکات اصلاً نمی رسید. صبح تانکها حمله کردند ده نفر از بچه ها داوطلب شدند و سراغ اینها رفتند.
عراقیها تانکها را رها کرده و فرار کردند. بچهها هم تانکها را آوردند. عراقیها از ترس عجیبی که از رزمندگان داشتند هیچ موقع شب عملیات نمیکردند. همیشه روز دست به حمله میزدندو. ما مهماتمان هم تمام شده بود با سردار شهید شاهمرادی تماس گرفتیم پشت بیسیم هم نمیشد همه چیز را گفت. ممکن بود از طرف عراقیها خطرساز باشد. رفتیم و تانکهای غنیمتی را دیدیم، بچهها چادرهای تانکها را مثل لحاف از شدت سرما کشیده بودند روی خودشان، سردار شهید شاهمرادی و رحمانی هم آمدند آنجا، عراقیها هم کمکم از جناحهای مختلف داشتند نزدیک میشدند بعضی جاها درگیری تن به تن شده بود. اما شب داشت فرا میرسید بعثیها کمی عقب نشستند. صدای غرش تکبیر سردار شهید رضا رحمانی بلند شد. گفتیم: چه خبر است؟ همه دویدیم طرف خاکریز دیدیم که یک ستون از عراقیها خودشان را به خاکریز رساندهاند و بنا دارند یک معبری به عقبه خط ما باز کنند که نیروهای احتیاط هم پشت سرشان بیایند، در این صورت کار فاو یکسره میشد.
سردار شهید رضا رحمانی با شجاعت صف عراقیها را مورد حمله قرار داد. همه عراقیهایی که داخل ستون بودند روی زمین دراز کشیدند و از ترس جرأت تکان خوردن نداشتند. همه آنها را اسیر کردیم، یک افسر ارشد هم داخل اینها بود، و با هشیاری سردار شهید رحمانی یکی دیگر از افتخارات تیپ قمر بنی هاشم (ع) رقم خورد.
پس از فتح فاو، رژیم بعث عراق پاتکهای بسیاری انجام داد تا بتواند فاو را پس بگیرد و بیشترین فشار را از طرف اروند و سمت راست فاو که تیپ قمر بنی هاشم (ع) مسئولیت حفظ آن را بر عهده داشت وارد نمود. اعجاز خداوند و دست غیبی پروردگار را بارها دیدم و نمونه آخر آن که برایم بسیار حیرتانگیز بود و بر یقینم افزود این بود که در سالگرد تاسیس حزب بعث اینها میخواستند کام صدام را به قول خودشان شیرین کنند ولی قبل از اینکه به خط ما برسند یکی از برادران شیعه عراق خودش را تسلیم نمود و خبر از حمله گسترده و حساب شده عراقیها داد که بعثیها قصد دارند حمله کنند و سپس بوسیله بمبهای شیمیایی همه را از بین ببرند حتی قصدشان این است که به نیروهای خودشان هم رحم نکنند و پس از شکسته شدن خط و از بین رفتن کلیه نیروهای در خط نیروی جدید وارد عمل شود و فاو را بگیرند.
توپخانه را خبر کردیم و خدا شاهد است که گلوله توپ مستقیم وسط نیروهای عراق میخورد و همه برنامههای آنها را به هم میریخت و حدود یک ساعت آتش سنگین توپخانه ما عقبه عراقیها را واقعاً به هم ریخت و طوری اوضاع به نفع ما رقم خورد که میتوانستیم تا خود بصره پیشروی کنیم اما خدا میخواست که صدام در سالگرد تاسیس حزب صهیونیستی خود این طور شکست بخورد و خط فاو برای مدتها تثبیت شد تا یکی از بهترین عملیاتهای تاریخ با همت بچههای ایثارگر چهارمحالی رقم بخورد.