شرح زندگی یک شهید در دیدار جامعه قرآنی با خانواده شهید؛

شهید رتبه 72 کنکور که دیدار خداوند را به ماندن در دنیا ترجیح داد

روحانی شهید «سعید فرشچی» با رتبه 72 کنکور دانشگاه را رها کرد و وارد حوزه شد تا سرانجام در عملیات کربلای پنج به خیل شهدا پیوست.
کد خبر: ۲۵۴۱۸۷
تاریخ انتشار: ۰۱ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۹:۵۸ - 23August 2017
به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، همزمان با سالروز ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه زهرا(س) عصر روز (چهارشنبه) دوم مردادماه جامعه قرانی کشور به نیابت از قاریان، حافظان، مدرسان و مهمان خانواده شهید روحانی «سعید فرشچی» شدند.

پدر شهید فرشچی پس از خیر مقدم و خوش آمدگویی به مهمانان یادی از تمامی شهدا کرده و اظهار داشت: شهدا همگی عزیز هستند اگر نبودند و جان فشانی را نمی کردند مشخص نیست تکلیف امروزمان چه بود و آیا اسلام در کشور می ماند یا نه. با وجود برخی فتنه گری ها خون پاک شهدا اجازه نمی دهد اسلام از این کشور رخت ببندد.

وی در توصیف کودکی شهید و شیوه تربیتی او گفت: از روز اولین روز زندگی قرارمان با حاج خانوم این بود اگر نان خالی برای خوردن داشتیم اما شرایطی فراهم کنیم که فرزندانمان در مدارسی درس بخوانند که تربیت مقدم بر آموزش باشد.

فرشچی ادامه داد: سال 49 به اعتبار مدیر مدرسه اقای آل اسحاق سعید را در مدرسه قدس ثبت نام کردیم. سال دوم به مدرسه محبان الحسین رفت و تا دوره راهنمایی در همین مدرسه ماند. دوره دبیرستان به مدرسه کمال که شهید رجایی در آن تدریس می کرد رفت. در این مدرسه بچه ها فعالیت های انقلابی داشتند و سعید با معدل 19:80 در همان مدرسه دیپلم گرفت.

پدر شهید اشاره ای به حضور سعید در حزب جمهوری و علاقه اش به ادامه تحصیل در دروس حوزوی کرد بیان داشت: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دو سال دانشگاه تعطیل شد. در این سال ها سعید وارد حزب جمهوری و شیفته شهید بهشتی شد حتی در وصیت نانه اش نوشت من را کنار شهید بهشتی به خاک بسپارید. در شاخه دانش اموزی حزب با برادر شهید فیاض بخش فعالیت می کرد. بعد از باز شدن دانشگاه ها با رتبه 27 در دانشگاه قبول شد.

پدر شهید به جدیت و مسئولیت پذیری سعید اشاره کرد و گفت: 2 سال از برنامه های حزب می گذشت که عنوان کرد می خواهم طلبه شوم. خیلی حرفش را جدی نگرفتم مدت ها با ایشان بحث داشتم در آخر به اقای فیاض بخش مراجعه کردیم تا از ایشان مشورت بگیریم. تاکیدم از این جهت بود که نکند مدتی به این سمت برود و معمم شود و بعد بخواهد آن را بردارد. آقای فیاض بخش گفت ایشان نظرش هست اگر روزی در مملکت کمبود پزشک و مهندس داشته باشیم از خارج می توانیم بیاوریم ولی استاد مطهری ها را نمی توانیم وارد کنیم. آنجا فهمیدم فکرش اجتهاد است لذا طلبه شد. چهار سال درس خواند.

وی به حضور فرزندش در جبهه های جنگ اشاره و تصریح کرد: اوایل سال 64 زمزمه های رفتن به جبهه را کرد.  دوستانی داشت که زمان عملیات به او اطلاع می داد لذا یکبار جبهه غرب رفت که عملیات نشد و برگشت. یکبار در عملیات فاو شرکت کرد که راننده آمبولانس بود بار آخر که برای عملیات کربلای 4 رفت گفته بودند طلبه برای تدریس می خواهند. تا آن زمان لباس روحانیت نمی پوشید. کربلا 4 به همراه دو تن از دوستانش رفت. اما بعد عملیات برنگشت. تماس گرفت که نماینده امام به منطقه آمده اند. هنوز اسمی از کربلای 5 نبود. ماند تا تاریخ 29 دی ماه که دیگر جنگ شدت پیدا کرده بود.

فرشچی در خصوص شهادت فرزندش گفت: مسعود دوست صمیمی سعید در کربلای 5 تیر خورد و مجروح شد. سعید پشت آمبولانس نشیند و مسعود را به عقب بر گرداند اما خودش شهید شد.
یک از دوستانش به سعید گفته بود حاجی بیا به بچه هایی که ترسیده اند دلداری بده سعید گفته بود الان وقت دلداری نیست وقت جنگیدن است که همان لحظه آر پی جی زدند و سعید به شهادت رسید و با همان لباس رزم به خاک سپرده شد.

مادر شهید در ادامه صحبت های پدر گفت: سعادت خودش بود و توفیق برای ما که در راه خدا به شهادت برود. از کودکی زمانی که حاج آقا قرائی صحبت می کردند صبح های جمعه بچه ها را برای سخنرانی می بردیم.

وی ادامه داد: سعید درسش خوب بود. وقتی قرار شد طلبه شود کمی جا خوردیم ولی زمانی که اصرارش را دیدیم قبول کردیم.

مادر درباره خوابی عجیبی که پیش از تولد سعید دیده بود گفت: زمانی که جنگ شروع شد گفتم سعید شهید می شود. قبل به دنیا آمدنش خواب دیده بودم ماهی بالای سرم هست که همه جا دنبال من می آید وقتی گفت می خواهد به جبهه برود تنم لرزید ولی قبول کردم.

مادر شهید با یاداوری خاطره رساندن خبر شهادن سعید ادامه داد: روز جمعه ای بود که خبر شهادت سعید را آوردند. دیدم حمید پسر دیگرم که از بیرون آمد چانه اش می لرزد. مادرم که حالش بد شد من هم فشارم افتاد همانجا از موضوع خبردار شدم. همیشه برای بدرقه اش به جبهه دل نداشتم او را راهی کنم. نمیخواستم گریه ام بگیرد که ناراحت شود اما بعد شهادت خیلی خدا کمک کرد.

وی از حضور سعید صحبت کرد که یاورش در لحظه های سخت است و بیان کرد: همیشه حضورش را حس می کنم. زمان هایی که به مادرم سر می زنم و کارهایم زیاد می شود دست به دامن سعید می شوم که کمکم کند.

مادر شهید تنها دلنگرانی اش این روزها برای جوان هاست که در راه راست قدم بردارند و عاقبت به خیر شوند.

خواهر شهید نیز در صحبت کوتاهی از تنها سفارش برادر به خودش گفت که تاکید داشت در هر شرایطی حجاب خود را حفظ کند.
 
شهید رتبه 72 کنکور که دیدار خداوند را به ماندن در دنیا ترجیح داد

گفتنی است ستاد شهدای قرانی از دی ماه 92 جهت شناسایی و معرفی شهدای قاری، مربی حافظ و فعال قرانی شکل گرفت که دیدار با خانواده شهدای فعال در حوزه قرآنی از جمله برنامه های این ستاد است که هر هفته انجام می شد.
 
 شهید رتبه 72 کنکور که دیدار خداوند را به ماندن در دنیا ترجیح داد
انتهای پیام/ 141
نظر شما
پربیننده ها