بخش اول/ گفت‌وگوی دفاع‌پرس با همسر شهید «سجاد طاهرنیا»؛

اولین کارت ازدواج خود را برای امام زمان (عج) ارسال کردیم

همسر شهید طاهرنیا گفت: اولین کارت ازدواج را برای امام زمان (عج) در چاه مسجد جمکران انداختیم و دومی را برای حضرت معصومه (ع) نوشتیم. سجاد دوست داشت ازدواج ساده را فرهنگ سازی کند، مراسم را ساده گرفتیم تا جوانان دیگر هم بتوانند این کار را انجام دهند.
کد خبر: ۲۵۴۷۹۸
تاریخ انتشار: ۲۳ مرداد ۱۳۹۷ - ۱۵:۵۲ - 14August 2018
گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس: در این وانفسای دنیا، دلاورمردانی هستند که برای حفظ اسلام و حریم اهل بیت (ع) از تعلقات خود می‌گذرند و در راه دیدار معبود شتابان می‌روند، هیچ عاملی نمی‌تواند مانع عروج آسمانی آنها شود. همسر و فرزندان خود را به خدا و ائمه (ع) می‌سپارند و با عشق حسینی در راه تعالی اسلام شهادت را انتخاب می‌کنند.

به گمانم ملائک در آسمان‌ها شهدای مدافع حرم را صدا می‌کنند و به انتظار آنها نشسته‌اند، آنانی که حقیقت هستی و ارزش انسان بودن را نیک می‌دانند و جان خود را به بهای اندک نمی‌فروشند. بهای خون و جان آنان بهشت است و در رکاب مولای خود سالار شهیدان به شهادت می رسند. مردی که مردانه سینه سپر کرده و برای دفاع از مردم مسلمان سوریه و کودکان مظلوم به شهادت می رسد و خود به فرزندی که هرگز ندیده است می‌گوید؛ «محمدحسین عزیز شما را ندیدم، اما می‌دانم که شما هم مثل خواهرت، هدیه‌ حضرت رقیه (س) به من هستی. با این‌که خیلی دوست داشتم ببینمت اما نشد، چون من صدای کمک خواستن بچه‌های شیعیان را می‌شنیدم و نمی‌توانستم به صدای کمک خواستن آن‌ها جواب ندهم.» شهید سجاد طاهرنیا از شهدای مدافع حرم استان گیلان است، شهیدی که در روز تاسوعای حسینی به لقای معبود و محبوب خود شتافت.

در این راستا خبرنگار دفاع‌پرس گفت‌وگویی با «نسیبه علی‌پرست» همسر این شهید بزرگوار انجام داده است که در ادامه می‌خوانید:
 

شهیدی که در  تاسوعای حسینی به شهادت رسید 

دفاع‌پرس: از چگونگی آشنایی‌ با همسرتان بگویید.

قبل از خواستگاری هرگز سجاد را ندیده بودم، سجاد دوست برادرم بود و من تصویر او را در عکس‌هایی که با برادرم داشت دیده بودم. تا اینکه خانواده سجاد برای زیارت مرقد حضرت معصومه (س) به قم آمدند و برادرم آنها را به منزلمان دعوت کرد. بعد از مدتی خانواده سجاد ما را به‌ شهر گیلان دعوت کردند که این رفت و آمدها در نهایت منجر به آشنایی و ازدواج من و سجاد شد.

دفاع‌پرس: چه ملاک‌هایی برای ازدواج داشتید؟

اولویت اصلی زندگی مشترک برایم این بود که همسرم با ایمان و در خط رهبری و مسیر امام زمان (عج) حرکت کند. مسائل مادی و مالی، امکانات و ظاهر همسرم در اولویتم نبود.

بنای زندگی  را از مسجد جمکران آغاز کردیم

دفاع‌پرس:  نحوه‌ی مراسم ازدواج‌تان چگونه بود؟

بهمن سال 1386 خانواده سجاد برای خواستگاری من آمدند و با توجه به شناخت قبلی که نسبت به خانواده و خود وی داشتیم خیلی طول نکشید و مراسم عقد برگزار شد. برای خواندن خطبه عقد به مسجد جمکران رفتیم. میزان مهریه مطرح شد و پدرم در این رابطه نظری نداشت و همیشه می‌گفت هر چه دخترم بگوید، یک لحظه دیدم ناخودآگاه همه نگاه‌ها و توجه به سمت من جلب شد تا نظرم را بگویم. مهریه را 14 سکه و 314 گل نرگس به نیت مادر امام زمان (عج) طرح کردم. پدر و مادر سجاد نیز سفر زیارتی مکه و کربلا را به مهریه‌ام اضافه کردند و هشتم اردیبهشت سال 1387 در مسجد جمکران خطبه عقدمان خوانده شد.

 

شهیدی که در  تاسوعای حسینی به شهادت رسید 
 

جشن ازدواج مان  را نیمه شعبان سال 1388 در مهدیه رشت برگزار کردیم. دلیل انتخاب این مکان ساده برگزار کردن مراسم بود، می‌خواستیم برکت و نظر امام زمان (عج) نیز در زندگی ما جاری و ساری باشد.

 اولین کارت ازدواج خود را بر ای امام زمان (عج) ارسال کردیم

اولین کارت ازدواج را برای امام زمان (عج) در چاه مسجد جمکران انداختیم و دومی را برای حضرت معصومه (ع) نوشتیم. سجاد دوست داشت ازدواج ساده را فرهنگ سازی کند، مراسم را ساده گرفتیم تا جوانان دیگر هم بتوانند این کار را انجام دهند.

 
شهیدی که در  تاسوعای حسینی به شهادت رسید 

دفاع‌پرس: رفتار ایشان با فرزندتان چگونه بود؟

فاطمه رقیه در سال 1390 به دنیا آمد. به فاطمه رقیه علاقه ای شدیدی داشت و می‌گفت: «همیشه آرزو می‌کردم خدا دختری به من بدهد و نام  فرزندم را رقیه بگذارم.» خدا را به واسطه این نعمت شکر می‌کرد. در پایان تمام پیامک‌ ها برای دوستان خود «یا رقیه» را می نوشت. از شدت علاقه‌ای که به حضرت داشت. وقتی به خانه می‌آمد دست‌های فاطمه رقیه را در دست خود می‌گرفت و می‌بوسید و بلند بلند خدا را به خاطر نعمت فرزند سالم  شکر می‌کرد.

سجاد در هر ساعت و شرایطی که از ماموریت می‌رسید تمام وقت خود را در کنار خانواده بود و هر جا می‌رفت من و فاطمه‌رقیه را نیز با خود می‌برد،تا جبران روزهایی را که در ماموریت بوده است، بشود.
 
انگشتر نگین یا رقیه

انگشتری عقیقی داشت  که روی آن «یا رقیه» حک شده بود، یکی از دوستان لبنانی‌ خیلی از انگشتر وی تعریف کرده بود، ولی سجاد با وجود علاقه ای که به انگشتر خود داشت انگشتر را به و دوست لبنانی خود هدیه داده بود.

 وقتی به خانه می‌آمد خستگی را با خود نمی‌آورد

دفاعپرس:  از رفتار و برخوردها ی شهید  در منزل برایمان بگویید؟

ساکن قم بودیم، ولی محل کار همسرم تهران بود، ساعت 4 ونیم بیدار می‌شد و پس از اقامه نماز  برای رفتن به محل کار به سمت تهران حرکت می‌کرد و این مسیر طولانی را هر روز طی می‌کرد و عصر دوباره بر می‌گشت. با اینکه مسیر طولانی را رانندگی می‌کرد و خسته می‌شد ولی خستگی را با خودبه خانه نمی‌آورد و با فاطمهرقیه بازی می‌کرد و می‌خندید و صدای شادی در فضای خانه می‌پیچید. خیلی بچه‌ها را دوست داشت و با حوصله و صبر به کودکان توجه می‌کرد.

شهیدی که در  تاسوعای حسینی به شهادت رسید 
 

من و فاطمه‌رقیه هر روز عصر منتظر آمدن وی بودیم و تا صدای کلید انداختن به در را می‌شنیدیم به استقبال می‌رفتیم. یک دفعه کسالت داشتم و حالم مساعد نبود زمانی که همسرم به خانه آمد به استقبال وی نرفتیم و فاطمه رقیه نیز نرفت، او با مکث وارد خانه شد و منتظر مانده بود، با حالت ناباورانه وارد خانه شد و گفت: منتظر بودم بیایید البته خودتان این انتظار و توقع را در من ایجاد کرده اید. فضایی دوستانه همراه با تفاهم در خانه حکم فرما بود. با روحیه شاد و خوب به خانه می‌آمد و من فاطمه‌رقیه نیز همین شکل با وی رفتار می‌کردیم.

در هیچ شرایطی نماز اول وقتش ترک نمی‌شد

نماز اول وقت خواندن عادت همیشگی وی بود و در هیچ شرایطی نماز اول وقتش ترک نمی‌شد. عمل به مستحبات و خواندن نمازشب نیز برایش ملکه شده بود، حتی از دوستان وی شنیدم وقتی به نقطه صفرمرزی می‌رفت در آشپزخانه یا جایی‌که مزاحم کسی نباشد می‌خوابید تا وقتی بیدار می‌شود کسی را بیدار نکند. همیشه از هر فرصتی برای محبت کردن بهره می‌برد و از کوتاه ترین فرصت در زندگی بیشترین استفاده را می‌کرد.

ادامه دارد...
 
انتهای پیام/191
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار