به مناسبت شهادت شهید باهنر؛

همسرشهید: شهیدباهنر هرگز خستگی را ملاقات نکرد/ شهیدی که شاه را به بنی امیه تشبیه کرد

در اوج خفقان، آنچنان افشاگری کرد که رژیم پهلوی، مزدورانش را به فرماندهی سرهنگ طاهری معدوم، به مسجد جامع اعزام کرد و پس از تهدید مردم در شب سوم 19 اسفند ساعت 21، در هنگام خروج از مسجد، به وسیله مأموران ویژه دستگیر و تحویل ساواک گردید.
کد خبر: ۲۵۴۹
تاریخ انتشار: ۰۸ شهريور ۱۳۹۲ - ۱۲:۲۲ - 30August 2013

خبرگزاری دفاع مقدس: محمد جواد باهنر فرزند علی اصغر معروف به شیخ علی اصغر که از کسبه های ساده محله خود بود، در سال 1312 در شهر کرمان و محله ای به نام "شهر" که از محله های قدیمی و مخروبه کرمان به شمار می رود و در خانواده ای مومن و مذهبی دیده به جهان گشود.

محمد جواد که نهمین فرزند خانواده باهنر بود در سن 5 سالگی به مکتب خانه ای سپرده شد و نزد بانوی متدینی قرآن را فراگرفت. او از 11 سالگی و با راهنمایی حجت الاسلام حقیقی فرزند معلم خویش به مدرسه معصومیه کرمان وارد شد و تعلیم دروس حوزوی را آغاز نمود.    

حجت الاسلام ایرانمنش پسردایی وی در این باره می گوید: محمد جواد 5 ساله بود که با هم در کرمان به مکتب خانه رفتیم، در آنجا قرآن خواندن و در ضمن خواندن فارسی، دیوان حافظ را نیز فرا می گرفتیم.

در بازگشایی مدرسه معصومیه درسال 1320 بعد از سال ها که در دوران رضاخان تعطیل شده بود، فعالیت های خود را آغاز و چند نفری را به عنوان طلبه پذیرفت. محمدجواد در کنار دروس رسمی حوزوی، تحصیلات جدید را نیز پی گرفت و به صورت متفرقه در امتحانات شرکت نمود و در نهایت موفق شد مدرک پنجم علمی قدیم را اخذ نماید.

او در سال 1332 جهت ادامه تحصیلات حوزوی به قم مسافرت کرد و در سال اول ورود به حوزه علمیه قم، در مدرسه فیضیه سکونت یافت و دروس کفایه و مکاسب را نزد اساتیدی چون آیت الله سلطانی، آیت الله مجاهدی و شیخ محمدجواد اصفهانی فراگرفت. در همین سال بود که دیپلم کامل متوسطه را نیز اخذ کرد. در ادامه تحصیلات خود در سال 1333 در درس خارج علما حوزه حاضر شد. در این مقطع نیز از اساتیدی چون آیت الله بروجردی، علامه طباطبایی و امام خمینی(ره) بهره برد.

محمدجواد باهنر در سال سوم ورود به حوزه علمیه قم و پس از گرفتن مدرک دیپلم، در امتحانات دانشگاه شرکت کرده و وارد دانشکده الهیات می شود و دروس دانشگاهی را در کنار حوزوی به پیش می برد. او پس از تکمیل تحصیلات دانشگاهی در دوره کارشناسی و اخذ لیسانس، دوره فوق لیسانس را در رشته امور تربیتی و دکترای الهیات گذراند.

حجت الاسلام باهنر در سال سوم اقامت خود در قم و مدرسه فیضیه به مدرسه حجتیه نقل مکان می کند و در آنجا با چهره هایی چون حجت الاسلام هاشمی رفسنجانی، آیت الله موحدی کرمانی و حجت الاسلام مهدوی کرمانی هم اتاق می شود که این آشنایی زمینه انجام فعالیت های انقلابی را در آینده فراهم می نماید.

در سال 1336 با همکاری هاشمی رفسنجانی و مهدوی کرمانی نشریه مکتب تشیع را منتشر می نمایند. این نشریه به دلیل رویکرد جدیدش به حوزه علمیه، سبب تغییر و تحولات علمی و فرهنگی عمیقی در حوزه شده و به دلیل استقبال زیاد طلاب از آن، به فصلنامه تبدیل شد. اما به دلیل اقبال بیش از انتظار و حساسیت ساواک به آن، پس از انتشار 7شماره، متوقف شد.

هاشمی رفسنجانی در این رابطه می گوید: "ایشان (محمدجواد باهنر) در اداره مجله مکتب تشیع نقش درجه اول داشت. در سال 36 و 37 من و ایشان و تعدادی از دوستان دیگر که حدوداً چهار- پنج نفر می شدیم تصمیم گرفتیم که یک مجله منتشر کنیم... عمده مسئولیت های فرهنگی مانند چاپ و رسیدگی به مقالات به دوش آقای باهنر افتاد. البته ما هم همکاری می کردیم ولی چون ایشان قلمش بهتر از ما بود و یک مقدار سابقه کار مطبوعاتی داشت، آمادگی بیشتری در ایشان بود لذا مجموعاً کتاب بسیار خوبی درآمد و در آن روزها که تیراژ ده هزار و پانزده هزار خیلی خوب بود، اولین چاپ ما با تیراژ ده هزار بلافاصله تمام شد".

محمدجواد باهنر که درسال 1337 جهت انجام سفر تبلیغی به آبادان عزیمت کرده بود، به مناسبت تقارن به رسمیت شناختن دولت اسرائیل توسط دولت ایران به صورت "دوفاکتو" (یک اصطلاح حقوقی که درباره شناسایی کشورها و به رسمیت شناختن آنها استفاده می شود)، حمله شدید و سختی به این مسأله نمود که پس از پایان سخنرانی بلافاصله توسط شهربانی دستگیر می شود که اولین برخورد او با رژیم پهلوی با این اتفاق، رقم خورد.

باهنر، اسفند 42 در ارتباط با سالگرد واقعه فیضیه، در مجلسی که از طرف "موتلفه اسلامی" در مسجد جامع بازار تهران برگزار شده بود، سه شب منبر رفت و در اوج خفقان، آنچنان افشاگری کرد که رژیم پهلوی، مزدورانش را به فرماندهی سرهنگ طاهری معدوم، به مسجد جامع اعزام کرد و پس از تهدید مردم در شب سوم 19 اسفند ساعت 21، در هنگام خروج از مسجد، به وسیله مأموران ویژه دستگیر و تحویل ساواک گردید.

دکتر باهنر در سخنرانی خود ضمن اعتراض به میلیاردها دلار  پول گرفته شده از آمریکا که معلوم نبود در کجا خرج شده، رژیم را مورد سرزنش قرار می دهد. ساواک در این رابطه گزارش می دهد: دکتر باهنر در این سخنرانی، رژیم شاه را به بنی امیه تشبیه می کند، رژیمی که بر مبنای زور حکومت می کند. در چنین حکومتی حتی کسی جرأت نداشت با امام جعفر صادق (ع) رفت و آمد داشته باشد؛ اما به گفته دکتر باهنر، امام صادق(ع) ساکت ننشست چرا که اگر ساکت نشسته بود به زندان محکوم نمی شد.   

محورهای اساسی سخنرانی شهیدباهنر در مسجد جامع بازار عبارت بود از: حذف حکومت ستم شاهی، ایجاد حکومت مبتنی بر ولایت و رهبری امام خمینی (ولایت فقیه)، حاکمیت مردم بر سرنوشت خود، از بین رفتن فقر، فلاکت و اعتیاد، مبارزه با یهودیان و ایجاد زمینه برای ظهور حکومت امام زمان(عج)

باهنر به موازات مبارزات سیاسی و فعالیت های گسترده فرهنگی و علمی از مسایل مربوط به خانواده غافل نبود و عقیده داشت به هر نسبت که خانواده براساس پیوندهای ریشه دار و صمیمت بیشتر تکمیل شود، بقا و همبستگی جامعه بیشتر خواهد شد. 

وی در این رابطه می گوید: همسری به زندگی، صفا و آرامش می بخشد که در عین آنکه برای شوهر خود شریک زندگی است، دوستی مهربان و همکاری وفادار نیز باشد. به عقیده او تحقیق کافی در مورد همسر موردنظر در زمینه های مختلف امری لازم و غیرقابل انکار است و هرگونه سهل انگاری و اتخاذ تصمیمات عجولانه چه بسا که موجب نگرانی و ندامت های بعدی گردد ولی تحقیقات مفید و عاقلانه در این مورد را نباید با معاشرت هایی که منشأ آن هوس های زودگذر است، اشتباه نمود.

همسر محمد جواد باهنر می گوید: "هرچند که هرلحظه زندگی با باهنر توأم با اضطراب و قرین با سختی بود، ولی خاطرات آن روزها برایم بسیار باارزش است. در کنار رنج ها، زیستن با وی به ما درس صبر و استقامت را می آموخت و نور امید را در درونمان زنده می کرد. در طول زندگی با ایشان هیچ گاه در خصوصیات اخلاقی وی بی ثباتی و سستی ندیدم و در هیچ شرایطی روح عطوفت و مهربانی توأم با احترام ایشان را در برخوردهای خانوادگی و با آشنایان و دوستان فراموش نمی کنم. با یک یک خویشاوندان اعم کوچک و بزرگ احوال پرسی می کرد و از کار و فعالیت آنها می پرسید. از خصوصیات وی خستگی ناپذیری بود و به قول خودشان که گفته بود هرگز خستگی را ملاقات نخواهم کرد، حقیقتاً چنین بود. در برابر همه مشکلات و حوادث چون کوهی استوار بود و با آن لبخند، شادمانی ممتدی را در دل آدمی ایجاد می کرد. رفتار محمد جواد در خانه گرم و صمیمی بود و آن هنگام که عضو شورای انقلاب بود، بارها اتفاق می افتاد که صبح زود از خواب برخاسته، نماز می خواند و صبحانه را آماده می کرد و صرف می نمود و به هنگام خروج از منزل، افراد خانه را بیدار می ساخت. در منزل به مسایل درسی فرزندان توجه داشت و برای دختر کوچکش دیکته می گفت و آن را تصحیح می نمود و اجازه نمی داد وقت خانواده در امور دیگری صرف شود.

حجت الاسلام باهنر تا سال 57 و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، بارها و به دلایل مختلف از جمله تکثیر اعلامیه، سخنرانی، تحریک مردم علیه رژیم پهلوی و... دستگیر و سپس آزاد می گردد.

محمدجواد باهنر در آستانه انقلاب اسلامی به دستور امام خمینی به عضویت کمیته تنظیم اعتصابات درآمده و با سفر به نقاط مختلف کشور به رتق و فتق امور مربوط  به اعتصابات و راهپیمایی ها می پردازد.

زمانی که امام خمینی در پاریس بودند با پیشنهاد شهیدمطهری دستور تشکیل شورای انقلاب در آذر 57 را صادر می نمایند. هاشمی رفسنجانی در این رابطه می نویسد: آقای مطهری در مراجعت از سفر پاریس، دستور رهبر عظیم الشأن انقلاب مبنی بر تشکیل شورای انقلاب را آوردند. حضرت امام، آقایان شهید مطهری، شهید بهشتی، موسوی اردبیلی، شهید باهنر و هاشمی رفسنجانی را به عنوان هسته اولیه انقلاب تعیین و اجازه داده بودند افراد دیگری با اجازه این پنج نفر اضافه شوند.

درسال 57 و پس از آزادی از زندان، باهنر و شهیدبهشتی به تشکیل حزب جمهوری اسلامی اقدام می کنند که پس از تنظیم مرامنامه و اساسنامه، حزب رسماً فعالیت خود را آغاز می نماید. پس از شهادت دکتر بهشتی در هفتم تیر60، محمدجواد باهنر به دبیرکلی حزب انتخاب و این مسئولیت را تا پذیرش پست نخست وزیری برعهده داشت.

به دنبال برکناری بنی صدر از ریاست جمهوری و انتخاب شهید رجایی به عنوان رئیس جمهور، بنا به پیشنهاد شهید رجایی، دکتر باهنر درسال 1360 به عنوان نخست وزیر به مجلس شورای اسلامی معرفی می گردد و مجلس نیز به ایشان و وزرای پیشنهادیش رأی اعتماد می دهد.

این مجاهد انقلابی سرانجام در روز یکشنبه 8 شهریور 1360 در جلسه ای که شورای امنیت کشور در طبقه اول ساختمان نخست وزیری برگزار کرده بود، توسط بمب مهیبی که به دست منافقین کوردل کار گذاشته شده بود در ساعت 14/15 به درجه رفیع شهادت می رسد تا انقلاب اسلامی در سوگ از دست دادن یکی دیگر از فرزندان عزیزخود به ماتم بنشیند.

نظر شما
پربیننده ها