در دیدار اعضای فرهنگسرای رضوان با حجت‌الاسلام باغانی مطرح شد؛

روایت پدر شهید کربلای پنج از لحظه انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی

حجت‌الاسلام و المسلمین «علی‌اصغر باغانی» پدر شهید ناصرالدین باغانی در دیدار اعضای فرهنگسرای رضوان به بیان روایتی از اولین لحظات انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی پرداخت.
کد خبر: ۲۵۶۰۷۸
تاریخ انتشار: ۱۵ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۰:۴۹ - 06September 2017
روایت پدر شهید کربلای5 از لحظه انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامیبه گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع پرس، جمعی از اعضای فرهنگسرای رضوان در دیدارهای هفتگی خود با خانواده های شهدا، در سالروز ولادت شهید ناصرالدین باغانی به دیدار خانواده وی رفتند.

حجت‌الاسلام‌ والمسلمین «علی‌ اصغر باغانی»، پدر شهید ناصرالدین باغانی در این دیدار به انس شهید با قرآن اشاره کرد و اظهار داشت: در سن نوجوانی کم کم شروع به حفظ قرآن کرد و توانست دو جزء اول قرآن را حفظ کند. وقتی جنگ پیش آمد تصمیم گرفت به جبهه برود. ماهم خوشحال بودیم فرزندمان فرمان امام را اطاعت می‌کند. چهار نوبت به جبهه ها رفت. 40 روز مرخصی که آمد گفت بروم جبهه و کاری نکنم، بهتر است که در اینجا باشم.

وی در بیان خصوصیات شهید گفت: بچه بسیار مودبی بود و در همه حال رعایت این موضوع را می کرد. یکبار که از جبهه برگشته بود ساعت یک شب به منزل رسید وقتی دیده بود برق های ما خاموش است با خودش گفته حتما خانواده خوابیده اند اگر زنگ بزنم ازخواب بیدار می شوند و این کار درست نیست. تصمیم گرفته بود تا صبح پشت در بماند. صبح که هوا روشن شد صدای زنگ آمد. در را که باز کردم دیدم ناصرالدین است. پرسیدم کی آمدی. گفت از نیمه شب اینجا هستم نخواستم بیدارتان کنم.

پدر شهید باغانی ادامه داد: جلسات قرآن و نماز جمعه اش ترک نمی شد. با منافقین که آن روزها خیلی تظاهر داشتند وارد بحث می شد. در دبستان و دبیرستان قم تدریس می کرد، دیپلم را گرفت اما روحش ناآرام بود که به جبهه برود. در مرحله ای هم مجروح شد و 40 روز به مرخصی آمد اما طاقت نیاورد و اواسط مرخصی اش به جبهه برگشت و در کربلای پنج شلمچه به شهادت رسید که پس از ده روز از شهادت پیکرش را آوردند.

حجت الاسلام والمسلمین باغانی به حالات روحی فرزندش اشاره کرد و گفت: من نحوه شهادتش را نمی دانستم. یک روز خدمت رهبر معظم انقلاب بودیم که سرگرد محققی از هم گردانی های ناصرالدین از حضرت آقا اجازه خواست تا اگر ایشان اجازه دهند در حضور پدر شهید از حالات ناصرالدین در آخرین لحظات عمرش بگوید. تعریف کرد ما 30 نفر بودیم که زیر تیربار دشمن گرفتار شدیم. دشمن مدام منور می زد و اگر بلند می شدیم ما را به رگبار می بست. کم کم داشت صبح می شد و هوا رو به روشنی می رفت و همین کار را مشکل می کرد. همه مانده بودند چطور از این مخمصه نجات پیدا کنند. ناصرالدین داوطلب شد که تیربارچی عراقی را که اسلحه اش را رو به ما گرفته بود هلاک کند. اسلحه اش را برداشت و سینه خیز رفت و رفت تا به تپه ای که سرباز عراقی در آنجا مستقر بود رسید. صدای تیر که آمد متوجه شدیم تیربارچی عراقی به هلاکت رسیده است اما نیروهای دشمن که موضوع را فهمیده بودند هجوم آوردند و ناصر را به شهادت رساندند.

وی به فرموده مقام معظم رهبری در خصوص وصیت نامه شهید اشاره داشت و در این‌باره گفت: پیام مقام معظم رهبری درباره وصیت نامه شهید در ابتدای وصیت نامه چاپ شده است. این پیام مقام معظم رهبری باعث شد تا حزب الله لبنان نامه را به عربی برگرداند و در تیراژ بالا بین رزمنده های خود پخش کند.
 
پدر شهید باغانی در حادثه هفتم تیر سال 1360 در دفتر حزب جمهوری اسلامی حضور داشت. وی از نمایندگان اولین دوره مجلس شورای اسلامی بود که توانست در آن حادثه جان سالم به در برد. وی از لحظه انفجار و حضور خود در دفتر حزب چنین گفت: لحظه اول انفجار بمب من بی‌هوش نشدم و به هوش بودم، به شدت صدمه دیده بودم اما صدای ناله شهدایی که بعد از لحظاتی به دیدار حق رفتند را می شنیدم که یاالله می گفتند و معصومین را صدا می زدند. شنیدم از سمت راستم صدای ناله جانکاهی می آید. با هر توانی داد زدم کیستی که داری ناله می زنی؟ گفت من صفاتی دزفولی هستم. گفتم صبر کن اگر مشیت خدا به نجات ما باشد نجات پیدا می کنیم. چند دقیقه بعد مردم آمدند و ما از زیر آوار بیرون آوردند و به سمت آمبولانس بردند. اولین سوالم از پرستار این بود که گفتم آیت الله بهشتی چه شده که گفتند خوب است!
 
وی ادامه داد: بعد از یک روز از بستری شدنم، دیدم چند خانوم به دیدنم آمدند، پرسیدم شما کیستید؟ گفتند ما از خانواده های شهدای حزب هستیم. قبل از اینکه به خانه بروم دکتر ولایتی به دیدنم آمد و گفت که فردا می خواهند به هر صورتی که هست جلسه مجلس تشکیل شود. به من گفت آیا شما می توانید به مجلس بیایید؟ گفتم اگر روی برانکارد هم بخوابم می آیم. آمبولانس فرستادند مرا در آمبولانس گذاشتند و با مراقبت های پزشکی تا مجلس آمدم و با ویلچر من را پای تریبون بردند.
 
پدر شهید ناصرالدین باغانی به چگونگی تربیت شهید اشاره و بیان کرد: ناصرالدین در خانواده ای بزرگ شده بود که بسیاری امور را رعایت می کردند. خودش هم دانشجوی دانشگاه امام صادق بود، زمانی که امام گفت امروز جبهه رفتن بر هر کاری مقدم است سریعا به جبهه رفت در حالی‌که جزو سه نفر اول دانشگاه بود که عازم شد.
 
در پایان این دیدار کیک تولد شهید ناصرالدین باغانی به دستان پدر شهید بریده شد.
 
شهید «ناصرالدین باغانی» متولد هشتم شهریور سال 46 و از رزمندگان دفاع مقدس بود که در تاریخ 11 اسفند سال 65 در منطقه شلمچه به درجه رفیع شهادت نائل آمد. مزار مطهر این شهید بزرگوار در قطعه 24 ردیف 22 شماره 76 قرار دارد.

انتهای پیام/ 141
نظر شما
پربیننده ها