گروه فرهنگ و هنر دفاع پرس- رسول حسنی؛ از زمانی که مظفرالدین شاه قاجار اولین دوربین سینماتوگراف را وارد ایران کرد، همچنین از اولین فیلمی که روی پرده سینما رفت تا امروز بیش از 100 سال میگذرد.
قدمت
سینما در ایران همپای دیگر کشورهای بزرگی است که در سینما حرف اول را میزنند. با این وجود سینمای ایران نتوانست چنان که باید در ماراتن نفسگیر در کنار رقبایش حضور پر رنگی داشته باشد.
مشکل سینمای ایران این است که در کلیت خود مروج اندیشهای که باید، نیست. این مورد وقتی نمود بیشتری دارد که انتظار داریم این سینما بیش از پیش انقلابی و مفسر انقلابیگری باشد. سینمای خنثای امروز متاسفانه ریشه در گذشته دور خود دارد.
در ریشهیابی معضلی که امروز داریم باید به قبل از انقلاب نگاه کرد. در دهه 30 و سالهای ابتدایی دهه 40 سینما عملا ماهیت هنری نداشت و در سالهای پایانی دهه 40 آثاری مثل «یک اتفاق ساده»، «طبیعت بیجان» و «قیصر» دچار توقیف و جرح و تعدیل بسیاری شدند. همچنین آثاری که به «فیلمفارسی» معروف شدند به شدت از سوی دستگاه فرهنگی پهلوی حمایت میشدند.
فیلمهای دسته اول به دلیل زبان معترضشان البته به مذاق رژیم پهلوی خوش نمیآمد، چرا که ماهیت حکومت استعماریشان را آشکار میساخت و دسته دوم مخاطبان را تخدیر میکرد و قدرت تفکر را از ایشان میگرفت. این سینما، سینمای سترونی بود که بیننده با دیدن آن، نوعی نظام سرمایهداری مسمومی را تجربه میکرد که او را از تولید ثروت، انقلاب و هر نوع تغییر وضعیت در شرایط زندگی منع میکرد.
حتی در آثار قهرمانمحوری چون «تنگسیر»، مخاطب نمیتوانست خود را در آن پیدا کند، چرا که این قهرمانها صاحب جهان بینیای نبودند که بیننده را به تفکر وادارد.
چنین مشکلی بعد از انقلاب همچنان وجود داشت. آثار بسیاری در حوزه انقلاب و دفاع مقدس ساخته شدند که قهرمانان آنها یک لایه بودند و سیر تحولشان چنان باسمهای بود که باعث طرد شدن مخاطب میشد. زمان بسیاری باید صرف میشد تا فیلمهایی مثل «یتیم خانه ایران»، «سیانور»، «ماجرای نیمروز» و ... ساخته شود. این آثار علاوه بر طراحی قهرمان، یک جهانبینی را بر بستر داستانی استخواندار به بیننده منتقل میکرد.
فضای مرعوب کننده ممیزی و سانسور سبب شد فیلمسازانی نظیر «علی حاتمی»، «داریوش مهرجویی»، «سهراب شهیدثالث»، «عباس کیارستمی» و ... بیانیهای را امضا کنند تا موج نوی سینمای ایران را پدید آورند. چیزی که از ابتدا پیدا بود سانسور، توقیف و حتی بایکوت شدن این کارگردانها از سوی تهیه کنندگان سینمای فارسی بود، تا جایی که دو فیلم شهیدثالث در پرده توقیف ماند و تنها پس از انقلاب بود که آثار این فیلمساز به دفعات از رسانه ملی پخش شد؛ هر چند دو فیلم ابتدایی وی بیانیهای علیه شاه و دستگاه پهلوی بود و با این زبان خاص، فیلم به گونهای بود که مردم عادی توانایی ارتباط گرفتن با آن را نداشتند.
فارغ از اینکه موضوع فیلم چه باشد یا علیه و له چه تفکری باشد باید اکثریت مردم با آن ارتباط برقرار کنند. سینما تفاوت ماهوی با سایر هنرها دارد و این تفاوت سبب میشود تا سینما خود را با سلیقه مردم منطبق کند. آنچه که سینمای امروز ایران دچار مشکل کرده است دوری آن با خواست و نیاز مردم است.
مردم آنچه را که در سینما میبینند
یا سیاهنمایی اغراق آمیزی است که آنها را ناامید میکند، یا کمدیهای نازلی است که
سطح هنری آنها را پایین میآورد. هر چند آثار قابل احترامی مثل «محمد (ص)»، «بادیگارد»،
«نفس» و «ویلاییها» ساخته شدهاند اما این تعداد برای سینمای ایران که حداقل
داعیه انقلابی بودن دارد، رضایتبخش نیست.
سینمای ایران باید محل صدور انقلاب و مروج انقلابیگری باشد. هنرمندان صاحب نام و کار بلدی هستند که میتوانند این سینما را رهبری کنند. آنچه مهم است حضور فعال مدیران فرهنگی، بخصوص در بخش سازمان سینمایی است که این عزیزان را حمایت کنند.
ساخت فیلمی مثل «یتیم خانه ایران» هر چند قابل تقدیر است اما تا زمانی که برد جهانی نداشته باشد و صرفا در داخل کشور اکران شود، راه به جایی نخواهد برد. اکران جهانی این فیلم است که فیلمساز را به هدفش نزدیکتر خواهد کرد. این مهم از کارگردان برنمیآید و انتظار نابجایی است تا او علاوه بر دغدغه ساخت چنین فیلمی، دغدغه اکران خارجی آن را هم داشته باشد. کارگردان به رسالت انقلابی بودن خود عمل کرده است و حالا این دستگاه فرهنگی است تا برای نمایش آن در خارج ار مرزهای ایران فکری کند.
از طرفی کارگردانهای دیگر نباید به دلیل ترس از دیده نشدن آثارشان در خارج از کشور به سمت موضوعاتی که جزو استراتژیهای نظام جمهوری اسلامی است، نروند. شاید سینمای ایران به دلیل ماهیت انقلابی و اسلامی خود دارای تنوع ژانر نباشد اما موضوعات مطرح نشده بسیاری روی زمین مانده که ظرفیت بالایی برای جذب مخاطب دارد. سینمای ایران شایستگی آن را دارد که بخشی از بازار جهانی را به دست آورد و علاوه بر گرداندن چرخه اقتصاد سینما، محملی باشد برای صدور انقلاب و ارزشهای آن.
انتهای پیام/ 161