رایزن فرهنگی ایران در لبنان:

مسیحیان لبنان، ایران را حافظ موجودیت‌شان مقابل دشمن می‌دانند

محمدمهدی شریعتمدار گفت: بخش قابل توجهی از مسیحیان لبنان، هم پیمان با جریان مقاومت هستند. مسیحیان لبنان، ایران را حافظ موجودیت‌شان مقابل دشمن می‌دانند.
کد خبر: ۲۵۶۷۴۵
تاریخ انتشار: ۲۰ شهريور ۱۳۹۶ - ۱۷:۳۶ - 11September 2017
مسیحیان لبنان، ایران را حافظ موجودیت‌شان مقابل دشمن می‌دانندبه گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس، لبنان شرایط فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خاصی دارد. علایق این کشور و مردمش به انقلاب اسلامی و رهبران کشورمان از امام خمینی(رحمت الله علیه) تا امام خامنه‌ای(مد ظله العالی) شرایط ویژه‌ای را از لحاظ اثرگذاری فرهنگی فراهم کرده است.

کتاب‌ها و سخنرانی مقامات و نویسنده‌های ایرانی به سرعت در لبنان ترجمه و تکثیر می‌شود. در چنین شرایطی با یک رایزنی سهل و ممتنع مواجهیم؛ سهل از این جهت که نهادهای خصوصی و جوانان دغدغه‌مند لبنانی بخش زیادی از مسیر رایزنی را به صورت آتش به اختیار طی کرده‌اند و خودشان مروج فرهنگ مقاومت شده‌اند؛ ممتنع از این جهت که راه ها و کارهای بسیاری برای رایزنی تراز جمهوری اسلامی در کشوری که پیشرو و طلایه دار فرهنگ مقاومت اسلامی است، باقی مانده و در حال انجام است.

محمدمهدی شریعتمدار 2 سال است که مسئولیت رایزنی فرهنگی کشورمان در لبنان را عهده‌دار است. او در جایگاهی قرار گرفته که پیش از آن یک خون پاک بر زمین ریخته است. حجت الاسلام ابراهیم انصاری رایزن فرهنگی اسبق کشورمان در لبنان بود که بر اثر حمله تروریستی مزدوران رژیم صهیونیستی به ساختمان سفارت جمهوری اسلامی ایران در بیروت به شهادت رسید.

مشروح گفت‌وگو با محمدمهدی شریعتمدار در ادامه منتشر می‌شود.

لبنان یکی از کشورهایی بوده است که پس از پیروزی انقلاب، نام آن بیش از همه مورد توجه بوده است. ارتباط فرهنگی ما با لبنان، از زمان صفویه شروع می‌شود و علمای زیادی از این کشور توسط دولت صفویه به ایران می‌آیند. اما آنچه که نام لبنان را بیش از همه برای ما پر رنگ می‌کند اتفاقات پس از انقلاب است که کسی در آن تردیدی ندارد. درباره فضای فرهنگی که در لبنان وجود دارد صحبت کنیم.

پیشینه روابط فرهنگی بین ایران و لبنان حتی به پیش از دوران صفویه برمی‌گردد. حتی به عنوان یک مثال می‌توان گفت که اگر گویش لبنانی را نگاه کنید، چندین جا وجود دارد که مانند زبان فارسی است. در دوران صفویه طبق بسیاری از مطالعات حدود 94 نفر از علمای لبنان در ایران حضور داشتند. بخشی شناخته شده هستند. مانند شیخ بهایی، محقق کرکی، شیخ لطف الله و... .

بهترین رایزن‌های نظام پهلوی هم در لبنان بودند/پس از انقلاب اسلامی شاهد جهش در روابط فرهنگی ایران و لبنان بودیم

البته درباره انگیزه‌ها و نتایج حضور علمای جبل العامل در دوران صفوی در ایران صحبت بسیار است و کتب زیادی در این حوزه نوشته شده است. بدون شک پس از انقلاب ما شاهد جهشی در روابط فرهنگی دو کشور بودیم اما قبل از انقلاب و در دوران ستمشاهی هم توجه دستگاه‌های مختلف شاهنشاهی به نظام لبنان به دلایل زیادی بیش از سایر کشورهای منطقه بوده است. شاید بتوان گفت که مهم‌ترین و بهترین عوامل رایزن فرهنگی پهلوی نیز نسبت به سایر کشورهای منطقه در لبنان بوده است. بخش دیگر هم می‌تواند حساسیت رژیم شاهنشاهی نسبت به دو مساله باشد. اول مبارزان ایرانی که در لبنان چه در گروه‌های فلسطینی و چه در گروه‌های شیعه آن مناطق آموزش می‌دیدند و دوم هم مربوط به حساسیت رژیم شاه به منطقه غرب آسیا، رژیم صهیونیستی و روابط با آن مطرح بوده است. بنا به این دو دلیل و دلایل دیگری، در زمان شاه نیز لبنان از اهمیت بیشتری نسبت به دیگر کشورهای منطقه برخوردار بوده است.

بیش‌ترین الهام بخشی انقلاب اسلامی در لبنان بوده است

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بیشترین الهام بخشی انقلاب در سطح خارج از مرزهای ایران، در لبنان بوده است. لبنان کشوری بود که جامعه شیعی آن به دلیل اقدامات امام موسی صدر، نو برخاسته بود و بعد از آغاز جنبش اسلامی در لبنان، 3-4 جریان که از جنبش اسلامی حمایت می کردند، پیش از انقلاب و همزمان با آن شروع به رشد و فعالیت کردند. انقلاب اسلامی اولا باعث جهش قابل توجهی در جریان جنبش اسلامی شد، ثانیا رشد قابل توجهی در جامعه شیعی نو برخاسته محروم ایجاد کرد و ثالثا توانست در کل مردم، انقلابی ایجاد کند. بنابراین به صراحت می توانیم بگوییم که انقلاب اسلامی ایران بیشترین الهام بخشی را در لبنان داشته است.

مسیحیان لبنان، جمهوری اسلامی را تنها نیرویی می‌دانند که حافظ هویت و وجودیت‌شان در برابر تکفیری‌ها است

موضوع فلسطین به عنوان موضوع محوری امت اسلامی است و رویارویی مستقیم با رژیم صهیونیستی که در جنوب آن انجام می‌شد، مجموعه فعل و انفعالات، اشغال ها و مبارزات و ... توسط لبنان بود. در حقیقت مبارزه با رژیم صهیونیستی در 30 -40 سال اخیر، بعد از جنگ‌های عرب و اسرائیل، عمده تحولات در لبنان بوده است. دلیل آن هم به خاطر حضور فلسطینی‌ها، فعل و انفعالات بین دو کشور و مقاومت بوده است. از آن جایی که موضوع فلسطین نیز به عنوان موضوع محوری در ایران مطرح است، این موضوع مشترک به عنوان عامل دوم الهام بخشی انقلاب اسلامی ایران مطرح بوده است و البته موضوع سوم هم، پیدایش مقاومت اسلامی و حزب الله در لبنان و نقش فرا ملی جبهه مقاومت است.

این ارتباط منحصر در جامعه شیعی و جامعه مقاومت نمانده است و امروز بخش‌هایی از اهل سنت، همراه و همگام با جمهوری اسلامی و جریان مقاومت هستند. در میان مسیحیان نیز به عنوان یک پدیده کاملا استثنایی، بخش قابل توجهی از مسیحیان لبنان، هم پیمان با جریان مقاومت هستند. حتی با توجه به مسائلی که در منطقه رخ داد و حملاتی که علیه کلیسا در مناطق تکفیری‌ها و تندروها شد، امروز مسیحیان لبنان تنها نیرویی را که می‌گویند میتواند حافظ موجودیتشان و هویت آن ها باشد، جمهوری اسلامی ایران می‌دانند.

جامعه لبنان، جامعه متنوع به لحاظ دینی، مذهبی، سیاسی و فرهنگی است/ بسیاری از مسیحیان از مسلمانان همراه‌تر هستند

من در مورد جامعه‌ای صحبت می‌کنم که روزگاری، خود را حاکم مطلق بر لبنان می‌دانسته است. آن ها خودشان را مالک و صاحب لبنان می دانند. شما می‌دانید که هنوز هم تقسیم پست هایی مثل ریاست جمهوری، کارمندان اداری و .. در لبنان براساس موضوعات فرقه‌ای و طایفه‌ای صورت می‌گیرد و پست های مهم هم‌چنان در اختیار مسیحیان است. در چنین کشوری که مسیحیان حاکم اول و زمامدار کشور بودند، اکنون این نگاه که ذکر کردم نسبت به جمهوری اسلامی ایجاد شده است. آیا معنای این موضوع این است که همه‌جامعه لبنان، در کنار مقاومت و ... هستند؟ خیر این چنین نیست.

جامعه لبنان، جامعه متنوع به لحاظ دینی، مذهبی، سیاسی و فرهنگی است. ما بسیار مسیحیانی را داریم که از بسیاری از مسلمانان، همراه‌تر با مقاومت هستند و از آن طرف مسیحیان را داریم که همراه نیستند. البته شیعیان بسیار کمی وجود دارند که با مقاومت همراه نباشند و از حزب الله فاصله دارند. البته این موضوع به معنای این نیست که همه‌ی شیعیان عضو جریان مقاومت هستند. دقت کنید که بین هوادار و عضو فرق وجود دارد. البته در جامعه شیعه لبنان جریانی را نمی توان یافت که بگوییم در برابر حزب الله ایستاده است. گاهی تلاش‌هایی توسط افرادی انگشت شمار انجام شده است که نتیجه ای نداشته است.

فضای حاکم بر مناسبات سیاسی لبنان، دموکراسی توافقی است

در میان اهل سنت دو طیف مختلف اصلی داریم که یکی طرفدار مقاومت است و دیگری مخالف آن است. کار به جایی می‌رسد که در بعضی مناطق یا اردوگاه ها خبر می‌رسد که تعدادی از مخالفان به داعش و معارضین مسلح پیوسته است. در مسیحیان نیز چنین است. مثلا جریانی به نام جریان ملی آزاد به رهبری عون را داریم که کاملا همراه با مقاومت هستند و خدمت بسیاری کرده اند اما در مقابل جریانی هم مثل جریان سمیر جعجع را داریم که مخالف است. طبعا این مناسبات در جایی که چند دینی و چند مذهبی بوده و به گونه‌ای فضای دموکراسی حاکم است، طبعا دموکراسی توافقی است. در این دموکراسی، همه باید در جایی از اصول و هنجارهای خود کمی کوتاه بیایند تا به توافق برسند و گرنه امکان توافق وجود ندارد و در این صورت تعادل اجتماعی و سیاسی به هم خورده و منجر به تنش ها و درگیری‌ها می شود. آن چه که از سال 1975 مبنی بر جنگ‌های داخلی در لبنان تا به امروز شاهد بودیم، همین بوده است. هر جا که این تعادل به هم می‌خورد، شاهد تنش‌ها و درگیری‌ها هستیم.

بنابراین اگر آن نقطه توافق و تعادل برقرار باشد، یعنی همه طرف‌ها براساس یک فصل مشترک هایی توافق کرده اند و این بدین معنی است که برای مثال جریان مقاومت اصولی دارد که بدان پایبند است اما در جاهایی نکاتی وجود دارد که باعث می‌شود تا آن مجبور شود که سیاست های خود را تغییر داده و یا مسکوت بگذارد. در حضور مردمی و اجتماعی نیز همین است. برای مثال در مراسم هایی که حزب الله برگزار می کند، همه مردم حضور دارند. مثلا باحجاب هست و بی‌حجاب هم هست. شاید چنین موضوعی در هنجارهای امروز ایران، قابل پذیرش نباشد.

لبنان، جامعه‌ای است که می‌تواند پیش‌ران جمهوری اسلامی در آینده منطقه باشد

بنابراین جامعه لبنان پس از انقلاب اسلامی، بیش‌ترین نزدیکی و همراهی را با انقلاب اسلامی داشته و شاید در آینده بخش قابل توجهی از پیش‌رانی انقلاب اسلامی ایران، در خارج از مرزهای ایران صورت بگیرد. امروز نقش نیروهای فرا مرزی در پیش‌رانی انقلاب ایران نقش پر رنگ تری نسبت به گذشته دارد و با این پیش فرض، جامعه ای که می تواند این پیش رانی را بکند، لبنان است. این یک واقعیت است و در کنار آن حقیقت دیگری هم وجود دارد و آن این است که تنوع سیاسی، فرهنگی و .. در لبنان به گونه‌ای است که برای ایجاد تعادل اجتماعی نیازمند توافق و اجرای دموکراسی توافقی است و این موضوع الزامات خود را دارد. باید این دو موضوع را همیشه در نظر داشته باشیم تا بتوانیم اتفاقات اجتماعی لبنان را تحلیل کنیم.

همان طور که گفتید افرادی هستند که شاید از نظر ظاهری با جریان حزب الله سنخیت نداشته باشند اما پرچم حزب الله و عکس سید حسن نصر الله را به همراه دارند. این به دلیل تساهل و تسامحی که در فرهنگ لبنانی‌ها وجود دارد اتفاق می‌افتد؟ انگیزه افراد از این حضور چیست؟  انگار این موضوع در لبنان یک فرهنگ جا افتاده‌ای هست و کسی با آن مشکلی ندارد.حتما فرهنگ دینداری و روابط اجتماعی لبنانی‌ها با ما فرق دارد. در مورد این هنجار کمی توضیح بدهید و بگویید آدمی که تاحدودی در فرهنگ ما ناهنجار است، دل بسته چه چیزی در جریان مقاومت شده که پایبند آن است؟ جریان مقاومت چگونه او را می‌پذیرد؟

دقت داشته باشید که باید هر اصطلاحی را که به کار می‌بریم، در فضای گفتمانی مجموعه ادبیات آن جامعه باشد. تساهل و تسامح در جامعه اسلامی امروز ایران، نزد بخش قابل توجهی از جامعه و جریانات رسمی رایج و مسلط در جامعه شاید بار منفی داشته باشد و به معنای عدول از اصول تلقی شود. در جامعه لبنان این گونه نیست و به دو دلیل این موضوع را مطرح می‌کنم. دلیل اول این است که جامعه ایران، جامعه متکثری به لحاظ دینی نیست و کل اقلیت های دینی ما به 100 یا 150 هزار نفر نمی‌رسد، این رقم نسبت به 80 میلیون جمعیت کم است. البته این که حقوق این افراد باید حفظ شود، در جای خود است و من به لحاظ اجتماعی صحبت می‌کنم.

مساله‌ی اول جامعه لبنان، چگونگی هم زیستی جریان های مختلف مذهبی و سیاسی است

مناسبات اجتماعی در ایران به لحاظ تنوع دینی و چند فرهنگی شکل نمی گیرد چرا که این موضوع اصلا مساله ایران نیست. نکته دوم این است که در این جا حاکمیت دینی و اسلامی وجود دارد. در حالی که در لبنان با یک جامعه متنوع فرهنگی و دینی مواجه هستیم. مساله اول جامعه لبنان این است که چگونه با هم هم‌زیستی داشته باشیم. این موضوع یک اصل اجتماعی است و چون جامعه باید براساس نظم و جامعه پیش برود، بنابراین جز اصول هنجاری آن نیزمی‌شود و فقط یک ضرورت اجتماعی نیست. علاوه بر این، در لبنان حاکمیت دینی نداریم و تصور برقراری یک حاکمیت دینی کمی سخت است. شما این موضوع را در گفتگوی حزب الله به عنوان مهم ترین جریان دینی طرفدار انقلاب اسلامی ‌می‌بینید که به لحاظ اعتقادی، بی گمان معتقد به حاکمیت دین در جامعه است و به عدم جدایی دین از سیاست معتقد است اما در عرصه عمل، آیا این را به عنوان یک راهبرد در هدف خود اعمال می کند؟ خیر. چرا که جامعه‌ آن جا چنین چیزی را نمی‌پذیرد و شدنی نیست. می‌بینید که در ادبیات رسمی‌شان می گویند که ما براساس واقعیت موجود، راهی را انتخاب می کنیم که به آرمان های ما نزدیک باشد. در حقیقت هیچ وقت در لبنان مطالبه حکومت اسلامی یا تنظیم قوانین براساس شریعت اسلامی نمی کند چرا که نمی‌تواند چنین چیزی بخواهد.

تساهل و تسامح در لبنان لازمه زیست اجتماعی است

حزب الله دو پست وزارتی دارد. یکی از آن ها وزیر ورزش و جوانان است و دیگری وزیر کشاورزی است. آیا در وزارت ورزش اتفاقاتی نمی افتد که با هنجار های اسلامی موافق نباشد؟ اتفاق می‌افتد. آیا میتوانیم مسئولیت این را بگیریم؟ بنابراین در این جا تساهل و تسامح که شما می‌گویید، تبدیل به اصل می‌شود و الزام زیست اجتماعی می‌شود. وقتی شما از این عبارت استفاده می کنید، مخاطب ایرانی به دنبال فضایی می‌رود که در ایران اجرا می‌کنیم و می‌اندیشیم. در فضای لبنان با آن ویژگی‌ها که برشمردم، حضور یک آدم غیر مذهبی در جشن حزب الله طبیعی است. به شما بگویم که همه‌ جریانات سیاسی با افتخار در جشن حزب الله شرکت می‌کنند. برای مثال در همین مراسم اخیر که پنجشنبه دو هفته قبل برگزار شد، همه حضور داشتند. مسیحی، بی حجاب و سایر گروها و فرهنگ‌ها در این جشن شدیدا ابراز احساسات می‌کردند.

سید حسن نصر الله پدیده‌ استثنایی جهان معاصر است

حال اگر بخواهیم به این سوال پاسخ بدهیم که چرا این افراد می‌آیند و در جشن‌ها شرکت میکنند به این دلیل است که آقای سید حسن نصرالله، پدیده‌ استثنایی جهان معاصر است. بدون شک، کار عظیمی که امام خمینی(رحمه الله علیه) در طول تاریخ انجام داد، بی نظیر بوده است. رهبری مقام معظم رهبری و مدیریت فوق العاده ایشان چه در عرصه داخل و چه در عرصه خارج از ایران، بی نظیر است. مدیریت پرونده های حساس که نه فقط ایران بلکه تمام دنیا درگیر‌ آن است، کار بسیار سختی است که ایشان انجام‌می‌دهند.

سید حسن نصرالله جمله جالبی دارد که می‌گوید «هر کس برگ فلسطین را در دست داشته باشد، برنده منطقه و حاکم آن است». خب امروز برگ فلسطین و مدیریت منطقه در دست مقام معظم رهبری است.

عربستان می‌خواهد قدرت برتر منطقه باشد اما ایران دنبال منطقه قدرت‌مندتر در برابر دشمن خارجی است

دو تئوری وجود دارد که قدرت برتر در منطقه را تعیین می کند. این همان موضوعی است که عربستان تلاش می کند تا با رسیدن به آن، قدرت برتر بودن در منطقه را به دست بیاورد. به نظرمن، جمهوری اسلامی ایران دنبال منطقه قدرتمندتر در برابر عناصر خارجی است. نه این که در داخل منطقه چه کسی قدرتمندتر است بلکه قدرتمندتر بودن در برابر عناصر خارجی که شاید اولین آن‌ها رژیم صهیونیستی باشد. وقتی میخواهی قدرت برتر در منطقه باشی، بدین معنا است که با سایر قدرت‌های منطقه رقابت و نزاع کنی. در این صورت از دشمن اصلی باز می مانی و در برهه‌ای با دشمن هم پیمان بشوی تا علیه رقیب خود در منطقه برای سرکوب آن تلاش کنی. راهبرد جمهوری اسلامی ایران این چنین نیست و به دنبال اقتدارگرایی در برابر دیگر کشورهای منطقه نیست. راهبرد جمهوری اسلامی ایران این است که منطقه قدرتمندتر در برابر دشمن بسازد.

حزب‌الله پاسخ بغض‌های فروخفته مردم سرکوب شده منطقه است

بنابراین، امروز سید حسن نصر الله تبدیل به یک پدیده شده است و مظهر عزت و اقتدار ملت های منطقه است. او نوعی پاسخ و جبران به بغض‌های فروخورده‌ای است که مردم سرکوب شده و ناامید شده منطقه از تحقق یک پیروزی و مبارزه با رژیم صهیونیستی انتظار دارند. در مبارزه فلسطین، در مقابله با نیروهای تکفیری و مقاومت نیز هم‌چنین است. او مظهر عزت و مایه افتخار هر انسانی است که در منطقه زندگی می‌کند. این حرف ها فراتر از مباحث دین، مواضع سیاسی و ... است. بنابراین شما می‌بینید که در جریانات اخیر، یک بار حزب الله رژیم صهیونیستی را از خاک لبنان بیرون کرد، یک بارمناطق اشغال شده جنوب لبنان را که چیزی درحدود 20 سال اشغال بود را به صورت کلی پاکسازی کرد و حزب الله توانست این مناطق از جنوب لبنان را پس بگیرد. امروز علیه تکفیری‌ها و برای پاکسازی مناطق مرزی شرق لبنان نقش مهمی را ایفا کرد. اگر چه ممکن است در جایی عملکرد آن محل اختلاف باشد اما در این که حزب الله توانست مناطق اشغالی توسط داعش در لبنان را آزاد کند و آن را از شر تروریست‌ها و تکفیری‌ها خلاص کند، مورد تقدیر است و کسی نمی تواند حرفی بزند.

حزب‌الله به عنوان مظهر آزادی، عزت و شرافت تمام شهروندان لبنانی شناخته می‌شود

امروز می‌بینید که جایگاه و شأنی که حزب الله و سید حسن نصرالله حتی درمیان بعضی از نیروهای سیاسی مخالف خود دارد قابل انکار نیست و بعضی‌شان به نوعی تایید کردند، بعضی‌شان سکوت کردند و بعضی‌شان تلویحی گفتند. حداقل دیگر نمی‌توانند به اقای نصر الله اعتراض کنند. حزب الله و سیدحسن نصرالله منهای این که مقاومت اسلامی هستند، نگاه اسلامی به مسائل دارند و صراحتا می گویند که ما پیرو ولایت فقیه هستیم، به عنوان مظهر عزت و آزادی و شرافت هر انسان و شهروند لبنانی شناخته می‌شوند و لذا می‌بینید که همه در آن جا حضور دارند.

نکته جالب این جا است که در لبنان و برطبق قانون شما اجازه ندارید که به دختر زیر 18 سالتان بگویید که چه بپوشد و یا روسری سر کند یا خیر. اما این نوجوان، محبت حزب الله را در دل دارد و بدون این که کسی حرفی به او بزند، سعی می‌کند خود را شبیه آن کند. این موضوع باعث می شود که در نظر من جامعه لبنانی جامعه ایده آلی باشد در حالی که وقتی با لبنانی‌ها حرف می‌زنیم می‌گویند که ما آرزوی جامعه شما را داریم تا بتوانیم به راحتی بقیه را قانع کنیم. در صحبت‌هایتان راجع به فضای فرهنگی و سیاسی لبنان صحبت کردید و اشاره کردید واکنش به عکس‌هایی که از حضور افراد بی حجاب در جشن های حزب الله پخش می شود، به دلیل عدم شناخت و آگاهی جامعه ایرانی نسبت به آن چه است که از قدیم در لبنان رخ داده است. وجود فرقه‌های مختلف در لبنان نشان می دهد که در ایران آگاهی بسیار کمی نسبت به جامعه لبنان وجود دارد. به نظر شما چگونه می‌توان این عدم آگاهی را تلطیف کرد یا برطرف کرد و آگاهی بیشتری نسبت به این فضا ایجاد کرد؟ این عدم آگاهی نسبت به جامعه ایرانی توسط جامعه لبنانی هم وجود دارد؟

نکته اول این است که مسائل ما در منطقه و آینده ما خیلی فراتر از این است که بگوییم کی روسری دارد و کی ندارد. ما امروز داعیه دار نقش برتر امت اسلامی در آینده جهان هستیم و داعیه دار ساختن تمدن نوین اسلامی و تمدن نوین بشری و انسانی هستیم. نکته دوم این است که نباید تحت تاثیر فضای شبکه‌های اجتماعی قرار نگیریم. من معتقد هستم که مساله آگاهی، به طور نسبی و به ویژه در میان جامعه نخبگانی ایران، نسبت به مسائل منطقه و لبنان در سطح بالاتری نسبت به بقیه جهان وجود دارد. در حقیقت من اعتقادی به عدم آگاهی ندارم. آگاهی نسبت به مسائل منطقه و لبنان و به ویژه در میان نخبگان ما بالاتر از حوزه های دیگر است. حال این که بگوییم بالاتر از سطح عادی است یا خیر، بحث دیگری است.

حضور بین المللی و منطقه ای ما در فاز رسانه‌ای به درستی شکل نگرفته است

در مورد این که چه می‌شود کرد، باید بگویم که نقش اصلی را رسانه‌ها دارند. رسانه‌های ما هنوز در معیار و مقیاس یک رسانه بین المللی نبوده و کمتر کار کردند و هنوز هم با معیارها و مقیاس‌های داخلی همه چیز را می‌سنجیم. این موضوع سنجش درستی نیست یا بهتر بگویم دقیق نیست. هنوز حضور بین المللی و منطقه ای ما در فاز رسانه ای به درستی شکل نگرفته است. برای مثال ما هنوز یک خبرنگار فعال بین المللی برای این که بتواند این ارتباط را ایجاد کند، نداریم. به نظر من رسانه ها نه در واکنش به آن چه که امروز در شبکه های اجتماعی به صورت مقطعی صورت می‌گیرد، بلکه باید به صورت یک راهبرد کار کنند. اگر ما بپذیریم که لبنان بیشترین اثرپذیری را از انقلاب اسلامی داشته است و بیش‌ترین پیشرانی را میتواند ایفا کند، ما هم باید به عنوان رسانه تمهید گر و پل ارتباطی این دو جامعه باشیم و در شناخت دو جامعه نسبت به دیگر کمک کنیم. چه در لبنان و چه در جاهای دیگر.

البته سایر نهاد ها هم همین طور هستند. یکی از آن ها رایزن فرهنگی جمهوری اسلامی در لبنان است و بقیه نهادهایی که ممکن است نقش سیاسی یا فرهنگی میتوانند داشته باشند. اما همین فعالیت این مراکز و رایزن فرهنگی‌، اگر توسط رسانه‌ها خوب پوشش داده نشود و انتقال داده نشود، در حد فعالیت یک نهاد در یک محل باقی می‌ماند. این نهادهای فرهنگی نقش مهمی دارند، من بیشتر می‌خواهم به نقش رسانه‌ها تکیه کنم و رسانه ها میتوانند این شناخت و این ارتباط را فراهم کنند.

به نظرتان این که رسانه‌ها در این بعد و در این فاز دارای اشکال هستند، چه دلیلی می‌تواند داشته باشد؟

بحث طولانی دارد. در ایران به گونه‌ای میتوان گفت که رسانه ها در یک چارچوب حرکت کرده اند. همیشه یک جریانی بر این کشور حاکم بوده و امکان تنوع فرهنگی و رسانه ای که میتواند رقابت ایجاد کند و رشد رسانه‌ای ایجاد کند، خیلی کمتر شده است. البته در سال های اخیر پیشرفت های بسیار خوبی داشته ایم.

خاطرم هست که در زمان شاه، تک حزبی را رایج کردند و حزب رستاخیر ایجاد شد. بعدا دیدند که نمیتوان تک حزبی جلو رفت چرا که آن با فضای جهان معاصر و تمدن ما نمی‌خورد. بنابراین آمدند و در داخل یک حزب، دو جناح و دو گرایش را ایجاد کردند و همیشه این دو گرایش با هم در قابت بودند. این در حد 5درصد تفاوت ایجاد می کرد. در حقیقت اگر یک اسلام گرا میخواست که یک رسانه اسلامی داشته باشد، نمیتوانست. بنابراین چون تنوع وجود نداشت و رقابتی نبود، در نتیجه امکان رشد نداشتیم. اکنون حوزه نزدیک به ما جهان عرب است. بخشی از کشورهای عربی به عنوان کشورهای راست تلقی می‌شدند و بخشی هم به عنوان کشورهای چپ تلقی می شدند و اگر کسی نمیتوانست در عربستان سعودی کار کند، به لیبی و سوریه و.. می‌رفت.

تولیدات ما منحصر در مخاطبان خودمان است و امکان محک خوردن آن را در سطح بین المللی ایجاد نکرده‌ایم

هم‌چنین مانع زبانی یکی دیگر از دلایل است که بسیار مهم است. محصولات و تولیدات ما منحصر در مخاطبان خودمان است و امکان محک خوردن ان ها در سطح بین المللی را کمتر دارا بوده است چرا که مخاطب زیادی نداشته است. البته عوامل دیگری نیز وجود دارد که از اهمیت کمتری برخوردارد است. در نهایت این را بگویم که حتی رسانه های برون‌مرزی ما نتوانستند در حد رسانه‌های منطقه ارتقا پیدا کنند. این فقط ناشی از عملکرد فعالان رسانه‌ای نیست و ناشی از دیگر دلایل نیز می‌باشد.

به عنوان رایزن فرهنگی در لبنان، شما نیاز به یک کالا و صنایعی از ایران دارید که به صورت مشترک تعریف کرده و استفاده کنید تا ضمن برقراری ارتباط، باعث تبادل فرهنگی شود. برای مثال در حوزه سینما، آیا توانسته ایم تفاهم نامه همکاری مشترکی با لبنان داشته باشیم؟ خاطرم هست که آقای نادر طالب زاده به صورت خودجوش با تیم خود رفتند و کارهایی را در لبنان ساختند و یک تیم رسانه‌ای را آنجا تربیت کردند. چقدر توانسته‌ایم در حوزه سینما، مستند، تئاتر و دیگر حوزه های فرهنگی ظرفیت ایجاد کنیم تا تبادل مفاهیم مشترک را به حد بالایی برسانیم؟

ساز و کار انجام کار فرهنگی در لبنان متفاوت از ایران است

روابط فرهنگی به محصولات فرهنگی و عرضه‌ آنها فروکاسته نشود. هم چنین این را باید گفت که روابط فرهنگی ما با لبنان منحصر است و اصلا نیازمند انحصار در چارچوب تفاهم نامه و توافق نامه فرهنگی نیست و کار بسیار فراتر از این حرف ها است. ما توافق نامه های فرهنگی با کشور لبنان داریم و همه‌ حوزه‌های فرهنگی را هم در بر‌می‌گیرد. شما می دانید که در لبنان‌ همه‌ امور حتی آموزش و پرورش، برمبنای ساز و کار خصوصی شکل می گیرد. این قدر که نهاد‌های بخش خصوصی دست‌اندرکار نمایشگاه‌ها، جشنواره‌ها، تولید ادبیات و... هستند، وزارت فرهنگ‌شان نقش چندانی ندارد. این موضوع برخلاف کشور ما است که در آن وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و سایر نهاد‌های فرهنگی عمومی نقش عمده دارند. بنابراین اگر چه که ما توافق نامه فرهنگی داریم اما بیشتر فعالیت‌ها وهمکاری های فرهنگی ما در خارج چارچوب این توافق نامه رسمی بین دو دولت صورت می گیرد.

«محمد رسول الله» و «بادیگارد» را برای نخبگان اکران کردیم

سینمای ایران نسبت به سایر رشته‌های هنری در داخل ایران رشد بیشتری داشته است و چه در دنیا، منهای هالییود و بالییود، سینمای ایران از رشد قابل قبولی نسبت به هر کشور دیگری و هر تجربه‌ی دیگری برخوردار است. اما طبیعتا در جامعه لبنان‌ با توجه به این که روابط فرهنگی و هنری بین دو کشور از طریق سازمان ها و نهادهای فرهنگی بین دو کشور تنظیم می شود و در حوزه گفتمانی مقاومت فعالیت می کنند، لذا می‌بینید که سینمایی که به فرهنگ و هنر مقاومت نزدیک‌تر است، بیش‌تر رواج دارد. بنابراین می‌بینید که فیلم سینمایی «محمد رسول الله» کار آقای مجیدی اکران خاصی گرفت و خود ایشان هم آمد و مراسم خوبی با حضور نخبگان، علما و مجموعه ای از افراد برگزار شد. هم چنین قرار است که برای اکران عمومی هم اقدام بشود. فیلم «بادیگارد» مدتی پیش بصورت ویژه اکران شد و مورد استقبال قرار گرفت.

هیچ فیلمی در لبنان در 50 سینما اکران نمی‌شود/ بیروت کلا 3-4 سینما دارد

این اکران‌ها در سینما صورت می گیرد یا افراد را به جایی دعوت می‌کنید تا بیایند و کار را ببینند؟

فعلا از آن جایی که اکران ویژه بود، مراسم در سالن برگزار شد اما برای اکران عمومی هم اقداماتی در دست انجام است. این را باید بگویم که اکران عمومی در سینما و به این تعدادی که در ایران می‌بینید، شاید در هیچ کشور دیگری به ویژه در کشورهای منطقه و در چند کشور اروپا نباشد؛ اساسا گرایش به رفتن به سینما کمتر شده است. اکران عمومی خواهد شد اما اصلا نباید این تلقی را کرد که در لبنان در 50 سینمای کشور، فلان فیلم اکران بشود. شاید در کل بیروت 3-4 سینما وجود داشته باشد و آن هم نخبگانی است و جنبه عمومی ندارد.

ماجرای فیلم مخملباف که با اعتراض مردم لبنان مجوز پخش نگرفت

در حوزه‌ خارج از هنر مقاومت و ادبیات مقاومت، طبعا در لبنان هم مخاطب کمتری دارد و هم ساز و کارهای این تبادل فرهنگی کمتر است. این‌ها ساز و کارهای رسمی هستند. البته این به معنای این نیست که اصلا نمایش داده نشود. بسیاری از گالری‌ها و موسسات فرهنگی و هنری لبنان که حتی خارج از جریان مقاومت هستند، ممکن است که از یک نقاش ایرانی، سینماگر ایرانی و یا یک تئاتر ایرانی دعوت کنند. یا حتی در مواردی ممکن است که از چهره‌های مخالف ایرانی نیز دعوت کنند. البته طبعا جامعه لبنان موضع اتخاذ خواهد کرد. برای مثال در همین جشنواره بیروت گذشته قرار بود که از یک چهره سینمایی مخالف یعنی آقای مخملباف دعوت شود تا ضمن اکران فیلمش سخنرانی کند اما یک فضای اجتماعی در مخالفت با حضور آن ایجاد شد و همه چیز لغو شد. از آن جایی که انگیزه هنری و سینمایی نبود و بیشتر اهداف سیاسی بود، جامعه لبنان نه به دلیل هنری بلکه به دلیل سیاسی موضع گرفت و کار نمایش داده نشد. این به معنای این نیست که افراد نیایند.

دانشگاه آمریکایی بیروت، میزبان جلسات مطالعات هنر ایران بود

در حوزه هنر نقاشی، تئاتر و حتی مطالعات هنر جلسات و سمینارهایی برگزار شده و بسیاری از گالری‌های معروف لبنان، دانشگاه آمریکایی بیروت و.. میزبان این جلسات بودند. بیشتر جریان تبادل فرهنگی و هنری میان دو کشور در حوزه هنر، ادبیات انقلاب و فرهنگ مقاومت است.
 
منبع: تسنیم
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار