به گزارش گروه سایر رسانههای
دفاع پرس، 31 شهريور سالروز آغاز جنگ است. جنگی كه هيچكس تصورش را نمیكرد هشتسال تمام به طول بيانجامد. 37 سال پيش در چنين روزهايی هرچند بسياری از مرزنشينها از 2 هفته قبل عملاً درگير جنگ شده بودند، اما بسياری از مردم ايران با شنيدن خبر بمباران 10 فرودگاه بزرگ كشور شوكه شدند.
فضاي داخلي ايران برخلاف آنچه در مرزها ميگذشت، درگير روزمرگيها و البته اخبار تنشهاي سياسي بود. لذا كمتر كسي فكرش را ميكرد همسايه غربي كشورمان به رغم وسعت و جمعيت به مراتب كمتر از ايران، دست به چنين ماجراجويي بزند. در اين مطلب سعي داريم واكنشهاي مختلف نسبت به شروع جنگ را بررسي كنيم.
ميدان توپخانه
برخورد اقشار مختلف مردم با خبر شروع جنگ متفاوت بود. سال گذشته كه فيلمي قديمي از سال 59 پخش شد، صحنههايي را به نمايش ميگذاشت كه تأسفبرانگيز بود. يكي از گزارشگران صدا و سيما از اقشار مرفه جامعه در خصوص بمباران فرودگاه مهرآباد ميپرسيد، خيلي از آنها عنوان ميكردند كه هيچ احساسي نسبت به اين موضوع ندارند. اين عده از همان قشري بودند كه دوران جنگ را در خاموشي سپري كردند تا وقتي آبها از آسياب افتاد، يكباره به فكر سهمخواهي از آزادي و فضاي سياسي كشور بيفتند.
اما اين همه واقعيات موجود نبود. در تهران به عنوان پايتخت ايران اسلامي بسياري از مردم با شنيدن خبر بمباران مهرآباد تهييج شدند. همان ساعات اوليه اعلام شروع جنگ از رسانهها، اطلاعيهاي كه معلوم نبود از كدام منبع صادر شده است، خبر داد كه نيروهاي داوطلب را از ميدان توپخانه (ميدان امام) به جبهه اعزام ميكنند. ناگاه موجي از مردم در اين ميدان تجمع كردند كه بسياري از آنها حتي سربازي نرفته بودند. اين عده آنقدر در ميدان ايستادند تا اينكه شب شد و تعداد زيادي به خانههايشان برگشتند چراكه آقاي رئيسجمهور اعتقادي به اعزام نيروهاي مردمي به جبهه نداشت. نهايتاً صبح روز بعد تنها دو اتوبوس براي افراد باقيمانده در نظر گرفته شد كه اين عده نيز بدون دريافت اسلحه و مهمات با دست خالي عازم جبهههاي غرب شدند.
محمد نخستين يكي از افراد حاضر در آن روز ميگويد: وقتي شب شد، از جمعيت حاضر در ميدان توپخانه تعداد كمي باقي ماندند. مردم حق داشتند به خانههايشان برگردند. يك نيمه روز تنها در انتظار دريافت خبري ايستاده بودند و هر بار سنگي جلوي پايشان انداخته ميشد. يك بار ميگفتند آنها كه سربازي رفتهاند بمانند، باقي بروند. بار ديگر ميگفتند آنها كه سنشان فلان قدر است بمانند و باقي بروند و... آن قدر مشكل اينجا كردند و معطل كردند تا اينكه فقط 50، 60 نفر باقي مانديم.
امير پورداراب از رزمندگان ارتشي هم كه زمان جنگ فرمانده يكي از گردانهاي لشكر21 حمزه بود، ميگويد: با ادغام لشكرهاي يك و دوي گارد، لشكر 21 حمزه تشكيل شد. اين لشكر در تهران آماده به رزم بود، اما به رغم هشدارهايي كه در خصوص شروع جنگ داده ميشد، ما بعد از حمله سراسري عراق مأموريت يافتيم به سمت جبهه خوزستان حركت كنيم. آنهم به دليل عدم هماهنگي با نيروهاي نظامي ديگر، هنوز از تهران خارج نشده بوديم كه برادران كميتهاي جلويمان را گرفتند و گفتند از كجا معلوم كه براي كودتا از پادگان خارج نشدهايد!
جنگ در شهرستانها
در ساير شهرها نيز اوضاع به همين منوال بود. مردم شوكه و غافلگير شده بودند. در اصفهان به عنوان يكي از شهرهاي پيشرو در اعزام نيرو به كردستان، نيروهاي مردمي و سپاه به سرعت خود را بازيافتند و براي نبرد آماده شدند. مرتضي قرباني فرمانده لشكر 25 كربلا يكي از كساني بود كه گروهي از رزمندگان اصفهاني را ساماندهي و عازم جبهههاي نبرد كرد.
وي ميگويد: وقتي جنگ به شكل رسمي در 31 شهريور 59 آغاز شد، يك گروه 72 نفري از بچههاي اصفهان را گردآوري كرديم و به سرپرستي بنده راهي اهواز شديم. تقريباً سه روز از جنگ گذشته بود كه وارد خرمشهر شديم. آن زمان دشمن در حوالي پادگان دژ بود. بعثيها يكبار به دروازههاي شهر آمده و رزمندگان آنها را عقب رانده بودند، ما كه آمديم شكل جنگ طوري بود كه شبها درگيري تعطيل ميشد و مدافعان خرمشهري به خانههايشان ميرفتند و ما هم در همان سنگرها و محل اسكانمان ميمانديم، صبح كه ميشد بچهها جمع ميشدند، به اتفاق حمله ميكرديم و عراقيها را بيدار ميكرديم وگرنه تا ساعت 9، 10 صبح ميخوابيدند.
جنگ در مرزها
جنگ در مرزها پيش از 31 شهريور آغاز شده بود. خود صدام حسين نيز طي بازجوييهايش بعد از دستگيري به دست نيروهاي امريكايي اعتراف ميكند كه از 13 شهريور رسماً به ايران حمله كرده و مسئولان ايراني اصرار دارند شروع جنگ را 31 شهريور نشان بدهند! اما به رغم واقعيتهاي موجود، در روز 31 شهريور واحدهاي زرهي عراق با شدت و قدرت تمام از مرزها گذشتند و وارد خاك ايران شدند.
در خرمشهر و مرز شلمچه بعد از شروع جنگ، زد و خوردها تشديد شد و تا روز دوم مهر عراق نتوانسته بود غلبه قطعي يابد و به طور كامل وارد خاك كشورمان شود. يكي از نظاميان ارتشي حاضر در مرز ميگويد: 31 شهريور ديديم كه چندين هواپيماي عراقي از بالاي سرمان عبور كردند و به سمت اهداف نامشخصي در داخل ايران پرواز كردند. ما از قبل با عراقيها درگير بوديم از اين روز به بعد واحدهاي كماندويي و زرهي دشمن با حجم و شدت بيشتري از مرز عبور كردند اما ما هم با تمام توان به مقابله با آنها پرداختيم و تا يكي دو روز جلويشان را سد كرديم. كمكم عراقيها آنقدر تانك آوردند كه توانستند متر به متر پيشروي كنند و به طرف خرمشهر بروند.
در شهرهاي مرزي ديگر نيز اوضاع به همين منوال بود اما خطوط دفاعي در جبهههاي غرب ضعيفتر بود. عراق پيش از آغاز جنگ اقدام به كوبيدن پاسگاههاي مرزي و خطوط دفاعي ايران در استان كرمانشاه كرده بود. به همين خاطر تنها در دومين روز جنگ، سومار به اشغال قواي دشمن درآمد و پيشروي عراقيها در اين جبهه سريعتر از جبهههاي جنوبي صورت گرفت. چنانچه روز بعد يعني در دوم مهرماه نيز نفتشهر و مهران به اشغال دشمن درآمد.
آغاز جنگ در عراق
31 شهريور در آن سوي مرزها چه ميگذشت؟ در اين خصوص دو گزارش مستند داريم. اولي مربوط به گزارش وفيق السامرايي در كتاب معروفش به نام «ويراني دروازههاي شرقي» است. وي مينويسد: «پيش از ساعت 12 چند دستگاه اتومبيل مرسدس بنز مشكي رنگ رسيدند و ما شخصي را ديديم كه يك چفيه قرمز رنگ به دور سرش بسته بود، تصور كرديم كه او صدام است ولي با كمال تعجب دريافتيم او بدل صدام است. رأس ساعت 12 تعداد 192 هواپيماي جنگنده نيروي هوايي به طرف اهدافشان در داخل خاك ايران به پرواز درآمدند... عدنان خيرالله وزير دفاع به او (بدل صدام) گفت: «سرور من! جوانها 20 دقيقه قبل پرواز كردند.» صدام به او پاسخ داد: «نيم ساعت بعد كمر ايران را خواهند شكست.»
در گزارش ديگر نيز حامد الجبوري كه در چهار سال اول جنگ وزير خارجه عراق بود، در گفتوگو با روزنامه الحيات ميگويد: «روز 22 سپتامبر (31 شهريور 1359) صدام و ملك حسين، شاه اردن در نزديك خطوط آتش روي يك تانك رفتند. پادشاه اردن با شليك اولين گلوله، آغاز جنگ را تبريك گفت.» خبرنگار الحيات به خاطر اهميت موضوع ميپرسد: آيا شما مطمئن هستند كه شاه اردن اولين شليك را انجام داد؟ وي پاسخ ميدهد: بله.
همچنين زينب سلبي از نويسندگان شناختهشده عراقي كه پدرش به عنوان خلبان شخصي صدام كار ميكرد، در نوشتههاي خود اطلاعات ارزشمندي از برخورد و تعامل مردم عراق با جنگ ميگويد. به گفته سلبي، مردم اين كشور به هيچ عنوان فكر نميكردند آتش بمباران فرودگاههاي ايران آن قدر وسيع باشد كه به زودي دامان خودشان را بگيرد!
منبع: روزنامه جوان