برادر جاویدالاثر مسعود مهران در گفت‌وگو با دفاع پرس:

مادرم با حسرت دیدار برادر مفقودالاثرم، آسمانی شد

شهید مسعود مهران از پیشگامان جهاد و شهادت و دفاع از مرز و بوم ایران زمین بود. 16 ساله بود و فقط چند روز از جنگ تحمیلی می‌گذشت که وارد کارزار دفاع مقدس شد.
کد خبر: ۲۵۸۷۸۷
تاریخ انتشار: ۰۱ مهر ۱۳۹۶ - ۱۵:۴۱ - 23September 2017
چشم انتظاری پاسخی نداشتگروه حماسه و جهاد دفاع پرس: با نگاهی به زندگی امثال شهید مسعود مهران این سوال به ذهن متبادر می‌شود که چگونه است در دوران جنگ جوانانی در این سن و سال سودای دفاع از مرز و بوم خود را در سر داشتند و بی پروا جان را بر سر پاسخ به این سودا در میان نهادند. به حقیقت ایران به این افراد و شخصیت ها مدیون است. نکته این است که هنوز اثری از شهید مسعود در هیچ جا پیدا نشده است. از این رو گفت‌وگویی کوتاه با علیرضا مهران، برادر شهید مهران ترتیب داده ایم که می خوانید:

دفاع پرس: مسعود مهران متولد چه سالی بود؟

هشتم آبان 1331. ما در اصل اهل اهواز هستیم. از سال 48 بود که به تهران نقل مکان کردیم. در شروع جنگ هم در تهران مستقر و ساکن بودیم.

دفاع پرس: برادرتان در کدام مقطع از جنگ عازم مناطق دفاع مقدس شد؟

ایشان از همان روزهای اول جنگ، یعنی درست 9 روز بود که جنگ شروع شده بود، وارد درگیری های دفاع مقدس شد.
 
دفاع پرس: او جزو کدام نیروهای نظامی یا یگان های رزمی بود؟

وی از اعضای نیروهای نظامی و رزمی نبود و در حقیقت جزو نیروهای مردمی بود که داوطلبانه در میدان جنگ و دفاع از خوزستان حاضر شدند.
 
دفاع پرس: چگونه عازم مناطق جنگ شد؟

از طریق مسجد تهرانسر به اهواز اعزام شد.

دفاع پرس: مسعود در کدام منطقه دفاع مقدس وارد درگیری ها شد؟

خوب می دانید که ما ابتدای جنگ تشکیلات منسجم نداشتیم. همانطور که گفتم از طریق بسیج مسجد تهرانسر عازم اهواز شد. بعد از فقط چند روز استقرار در اهواز، به سرعت از طریق جاده دارخوین به سمت آبادان اعزام می شود. بنظر می رسد مصادف بود با همان روزی که شهید تندگویان با همراهانش برای بازدید از جبهه ها حضور داشتند و همراه معاونان خود در همان روز بازدید، اسیر می شوند.

شهید تندگویان به سر جاده دارخوین و اول جاده آبادان که می رسند به آن ها اعلام می شود راه بسته است و جاده پر خطر. وی به ماموریت خود ادامه می دهد و در نهایت با دو معاونش که او را در سفر همراهی می کردند اسیر می شود. پیش بینی ما هم درباره برادرمان این بود که او نیز همانجا اسیر می شود.

دفاع پرس: از اسارت برادرتان اطمینان حاصل کردید؟

نه، فقط در سطح حدس و گمان بود. می توانم بگویم که به همان اندازه که شما و سایرین درباره برادرم و سرنوشتش اطلاعات دارید. من و خانواده هم به همان اندازه تا به امروز اطلاعات داریم. ورود او به اهواز و اعزامش از اهواز به آبادان تمام اطلاعی است که ما تا امروز داریم.

قبل از اعزام از تهران هم می دانم که با برادر همسرم گفتگویی برای رفتن به منطقه داشته است. او به برادر همسرم گفته که عازم منطقه درگیری است. برادر همسرم هم به او می گوید، 48 ساعت صبر کند تا دو کار نیمه را طی این دو روز سامان دهد تا با هم اعزام شوند اما وی نمی پذیرد و می گوید که وقت درنگ نیست. دوچرخه ای که از برادر همسرم در دستش امانت بود را به او بازمی گرداند و اعزام می شود. بعد از آن تا همین امروز فقط حدس و گمان بوده و جز شایعه و حرف و نقل های غیر موثق هیچ چیز دیگری در دستمان نیست. بنیاد شهید هم از برادرم و تمام افرادی که هم سرنوشت او هستند با عنوان جاویدالاثر یاد می کند و نام می برد.

دفاع پرس: اسرا که آزاد شدند آیا پیگیری کردید که میان آنان بوده است یا نه؟

بله، بعد از اتمام جنگ و تبادل اسرا هم، من و خانواده ام سخت پیگیر بودیم اما وی را در میان اسرا و آزاده ها نیافتیم.

دفاع پرس: ایشان را چگونه و با چه خصوصیاتی دریافتید؟

فردی عاطفی بود. نسبت به اطراف و پیرامون خود، از خانواده تا اجتماع بزرگ به شدت احساس مسئولیت داشت و در اعمالش هم نشان می داد و همین هم بود که او را به مناطق جنگی رساند. در برابر دوستی ها نیز سخت متعهد بود. فردی تحصیلکرده و فارغ التحصیل رشته مدیریت بازرگانی از دانشگاه گیلان بود.
 
دفاع پرس: مادر چگونه روزگار را در غیاب فرزندش سپری کرد؟

مادرم تا آخرین لحظه حیات چشم انتظار دیدار برادرم بود. مادرم هم 11 شهریور ماه امسال درگذشت. بعد از سی و چند سال چشم‌انتظاری پاسخی نیافت و با همین چشم انتظاری هم جهان را ترک گفت.
 
انتهای پیام/ 112
نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار